بسم الله الرحمن الرحیم
نکته 367
مطابق امهات و اصول قرآن و عرفان و برهان حق جمع بین معادین روحانى و جسمانى است
بسم الله الرحمن الرحیم
کسانى که از امام و امامت باخبرند مظهر اماماند که از نظرها غائب اند فتبصر.
نکته329 هزار و یک کلمه
بسم الله الرحمن الرحیم
دار الغرور (بفتح غین) از آن جهت دار الغرور است که کسانى عین بصیرتشان رمد دارد آنرا وجود حقیقى و منشاء آثار خارجیه مى بیند.
نکته295 هزار و یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
لا تجعل طبیعتک حاکمة على حیاتک الالهیة (باب 68 فتوحات مکیه).
نکته285 هزار و یک نکته
............................................................
مگذار که طبیعتت بر زندگی الهی ات غالب آید
بسم الله الرحمن الرحیم
تا به سرِّ ولایت نرسیده اى گیرنده نمیشوى. و بعبارت دیگر تا به سر ولایت نرسیده اى نمىرسى.
نکته 279 هزار و یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
هیچ کتابى را در اثبات حجت قائم بهتر از قرآن نیافتم.
خود قرآن تبیان است که هیچگاه زمین خالى از حجت با بدن عنصرى نیست به رساله نهج الولایه راقم رجوع شود.
نکته261 هزار ویک کلمه
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب هر کس صندوق اسرار اوست، نباید اسرار اشخاص را به بیگانگان ارائه داد. نمىنگرى که حق جل و على مى- فرماید: و لا تشتروا بآیاتى ثمنا قلیلا؛ و فرمود: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ؛ و فرمود عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ. و چه قدر در روایات امر به کتمان شد، و تا چه اندازه اصحاب ائمه علیهم السلام که خواص بودند راز دار بودند و گفتار شیخ رئیس در اول و آخر اشارات چه قدر توصیه به ضن و کتمان شد؛ و شیخ شهاب در آخر حکمت اشراق تا چه اندازه امر به امساک مىکند و و و.
نکته 255 هزار و یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
اسیر بطن، اهل سر و باطن نخواهد شد راقم در قصیدهاى گفته است:
تا که اصطبل شکم معمور است کاخ دل را نتوان کرد آباد
نکته 254 هزار و یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
در هر جا و با هر کس توئى و کسى با تو نیست با تن ها چنانى که تنهایى خلاصه این که بقول خواجه حافظ:
سرا خالى است از بیگانه مى نوش که جز تو نیست اى مرد یگانه
نکته 17 هزار و یک کلمه
بسم الله الرحمن الرحیم
علم و رحمت و قلب را گنجایى همه هست، قوله سبحانه: أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً ؛ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ ، رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً ؛ نقل النبی (صلى الله علیه و آله و سلّم) عن اللّه تعالى انه قال: «ما وسعنی ارضی و لا سمائی و وسعنی قلب عبدی المؤمن التقی النقی».
گفت پیغمبر که حق فرموده است من نگنجم هیچ در بالا و پست
در زمین و آسمان و عرش نیز من نگنجم این یقین دان اى عزیز
در دل مؤمن بگنجم اى عجب گر مرا جویى در آن دلها طلب
شیخ اکبر در اول فص شعیبى فصوص الحکم گوید: «و اعلم أن القلب أعنى قلب العارف باللّه هو من رحمة الله و هو اوسع منها فانه وسع الحق جلّ جلاله، و رحمته لا تسعه ...» به شروح آن رجوع بفرمایید.
توحید قرآنى، توحید صمدى است، و توحید صمدى را در بسیارى از کتب و رسائلى که به قلم این کمترین تحریر شده است از آن جمله در رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم تحقیق و تقریر نمودهام؛ اکنون غرضم این است که بر مبناى رصین توحید صمدى، علّیت در حقیقت تشأّن وجود است، و وجود سابق بر هر تعیّن است چنانکه مرحوم متأله سبزوارى در تعلیقهاى بر دلیل پنجم ادله تجرّد نفس ناطقه در شرح غرر الفرائد فرموده است: «و العلّیة على ما هو التحقیق هى التشأّن، و الوجود سابق على کلّ التعیّنات». در بند هیجدهم دفتر دل اشارتى بدین کلمه علیا نمودهایم:
بیا یک باره ترک ما سوا کن خودت را فارغ از چون و چرا کن
به این معنى که نبود ماسوایى خدا هست و کند کار خدایى
به این معنى که او فردیست بىزوج به این معنى که او جمعیست بىفوج
به این معنى که وحدت هست قاهر نباشد کثرتى غیر مظاهر
ندانم کیست علّت کیست معلول که در وحدت دویى چونست معقول
چه اندر کعبه باشى و چه در دیر ترا قبله است وجه اللّه و لا غیر
شؤون ذات حق معلول او نیست عجب از آن که این معقول او نیست
بگویم حرف حق بىهیچ خوفى صمد هست و صمد را نیست جوفى
بیا با یاد او مىباش دمساز بیا خود را براى او بپرداز
برون آیکسر از وسواس و پندار که تا بینى حقیقت را پدیدار
کلمه443هزار و یک کلمه