پرستش به مستی است در کیش مهر برون اند زین جرگه هشیار ها
به شادی و آسایش و خواب و خور ندارند کاری دل افگار ها
کشیدند در کوی دلدادگان میان دل و کام ،دیوار ها
چه فرهاد ها مرده در کوهها چه حلاج ها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار مگر توده هایی زپندارها
ولی راد مردان و وارستگان نبازند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزاده اند بریزند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رفته اند چه گل های رنگین به جوبارها
بهاران که شاباش ریزد سپهر به دامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت،سبزه به هامون و دشت زند بارگه،گل به گلزار ها
نگارش دهد گلبن جویبار در آیینه ی آب،رخسارها
رود شاخ گل در بر نیلفر برقصد به صد ناز گلناز ها
درد پرده غنچه را باد بام هزار آورد نغز گفتار ها
به یاد خم ابوری گل رخان بکش در بزم می خوار ها
گره را ز راز جهان باز کن که آسان کند باده،دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان که بستند چشم خشایارها
فریب جهان را مخور زینهار که در پای این گل بود خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش بهل گر بگیرند بیکارها
از اشعار جناب علامه آیت الله العظمی محمد حسین طباطبایی(قدس الله نفسه)
در آسمان معرفت ص17
با اهدای تحیت و سلام از این کمترین خوشه چین خرمن بزرگان حسن حسن زاده آملی،شرح زندگی سراسر سعادت بقیه الماضین و ثمال الباقین،آیت علم و دین،مفسر کبیر،فیلسوف الهی،عارف ربانی،فقیه صمدانی،فخر اسلام،استاد اکبر،حضرت آیت الله العظمی علامه حاج میرزا سید محمد حسین طباطبایی(متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه اشریف)را خواسته اید.
با اینکه انجام د ادن چنین امر خطیر به شایستگی از عهده این حقیر خارج است که نه به پارسی نغز یاراست و نه به عربی مبین توانا،باقل با قلم شکسته در فصاحت سحبان چه تواند بنگارد؟!مع الوصف عدم امتثال را مروت ندیدم و با بضاعت مزاج،شمه ای از آنچه که به سالیانی دراز در روضه رضوان محضر انس و قدسی قدیس قدوسی،و محفل درس و بحث آن معلم ربانی،در رفتر خاطرات ضبط کرده ایم و گفتنی است تقدیم می داریم،و بدون تصنع و تکلف در انشاءکلک را به رفتار ساده اش واگذار،و به اختیارش رهسپار می کنیم،بسم الله مجریها و مرسیها.
یک دهان خواهم به پهنای فلم تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین تنگ آید در بیان آن امین
اینقدر هم گر نگویم ای سند شیشه دل از ضعیفی بشکند
در پیرامون اینگونه مردان بزرگ که فوق زمان و مکان و از نوابغ دهرند،از چندین بعد باید سخن به میان آورد که کوتاه ترین آن ابعاد،بعد زمان و مکان و شرح نحوه تعیش و معاش آنان است و در این بعد مادی سخن گفتن دور از شأن آن ارواح عرشی است،در این قسمت به همین گفتار حافظ شیرین سخن اکتفا می کنیم:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
وقتی به دأب و اقتضای أوان تحصیل،به بوءس بأسایی دچار شدم که ترا طاقت نباشد از شنیدن،دوست دانشمندی که به وی افتخار هم حجرگی داشتم به دیدارم آمد_خدایش ببخشاید_که به تشفی ام آمد و شفا بخشید و نویدم داد که یارا این سختی گوارا بادت که به شهادت تذکره ها،نفوس مستعده از تحمل ساعاتی چنین در محنت زمانه،مردان نامدار و اماثل روزگار شده اند.آری
نه در غنچه کامل شود پیکر گل نه در بوته ظاهر شود زر
زأحداث چرخ است تهذیب مردم چو از زخم خاسیک تیزی خنجر
ادامه دارد.....
این مقاله در زمان حیات حضرت علامه طباطبایی نوشته شده بوده.
بر گرفته از کتاب شریف در آسمان معرفت ص15و16
حضرت علامه حسن زاده آملی(روحی له الفداه) در یکی از روزهای بزرگداشت علامه طباطبایی در دانشگاه تربیت معلم شهر کرج به سخنرانی در مورد مقام علمی جناب علامه طبا طبایی پرداخته اند که در این وبلاگ فایل صوتی سخنرانی معظم له عرضه می گردد.که ان شاءالله مورد توجه نفوس مستعده قرار بگیرد.
نگاهی به جزوه ها کرد و گفت:می دانید اینها را برای چه می خواهند و چه میکنند؟گفتم :خیر،گفت اینها به اصطلاح تز دانشگاهی است ،می برند و به استادشان نشان می دهند،که مدرک آنها برای سمت دکتری است.
من از همه جا بی خبر،شاید بیش از دویست جزوه از این دست نوشته بودم.گفتم:آقا خدا عمرت بدهد که آگاهمان کردی،تا دیگر بیشتر از آنچه نوشته ایم ننویسیم.
منبع:جمع پراکنده ص56
یکی از بحث های شریفی که در علم شریف هیئت مطرح است بحث میل کلی است که شرح مبسوطش را باید در دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی و رساله شریف میل کلی که به قلم مبارک حضرت علامه ذوالفنون حسن زاده آملی(روحی له الفداه)است بیابیم.
بحث میل کلی بحث بسیار مفصلی است که شرح آن در اینجا نمی گنجد ولی غرض از آن بحث این است که یکی از نتایجی که از بحث میل کلی می شود رتق فتق سماوی و رتق و فتق ارضی است که در قرآن هم در سوره انبیا در آیه شریفه 32 بدان اشارتی رفته است که:اولم یر الذین کفروا أن السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما.
در حقیقت بنا بر بحث میل کلی می توان گفت که دوره های متعددی انسان ها بر روی زمین زیسته اند و بعد از مدتی که اگر معدل النهار و منطقه البروج در سطح یکدیگر باشند رتق است و اگر معدل النهار از منطقه در آمده باشد گوییم فتق پیش آمده است و دوره انسانی جدید پیش می آید که بنا بر محاسبات انجام شده حدود 1860000 سال بعد این دوره زندگی بر زمین پایان می یابد و تماما کره زمین را آب فرو می گیرد(یعنی معدل بر منطقه قرار میگیرد)
خلاصه.......
دحو الارض گسترده شدن زمین از قبه الارض_یعنی از بر آمده ترین جای زمین_است،بدین سبب که شعاع استوایی زمین طولانی تر از شعاع قطبی آن است چه اینکه زمین در حدود قطبین اندک فرو نشستگی دارد،و در حدود دایره استواء اندک بر آمدگی لاجرم به سبب تطامن مذکور،نصف قطر استوایی زمین اطول از نصف قطب قطبی آن است،و در نتیجه زمین کرده تام نیست،بلکه شبیه به کرده و شلغمی شکل است.
که حضرت استاد علامه در درس 16 دروس معرفه الوقت و القبله،و درس 46 و 50 دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی بحث مفصلش را آورده اند.
که این بحث را جناب شیخ الرئیس ابن سینا در فصل ششم مقاله دوم از فن پنجم طبیعیات شفاء آورده است و قیامت را بدین معنی گرفته است.
این روز بسیار روز شریفی است که به قولی در روایت آمده است که روز گسترده شدن رحمت الهی است و روزه این روز بسیار شریف است و یکی از چهار روزی است که در طول سال به روزه اش تأکید شده است.
ان شاءالله در فهم حقایق و معارف نظام هستی هر چه بیشتر و پیشتر کوشا باشیم.
قرنها باید تا یک کودکی گردد الهی قمشه ای:
مرحوم الهی قمشه ای یکی از نوادر روزگار بود و به ارتحال خود دل اهل الله را سوگوار کرد.
در هجران اینگونه بزرگان باید گفت:ای دریغا عالمی.
اگر چه به نص لا ریبی تنزیل آسمانی و حکم محکم فرقان محمدی صل الله علیه و آله:
ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیر منها او مثلها
ولی به قول عارف معروف مجدود بن آدم سنایی غزنوی(رحمه الله علیه):
هر خسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد
درد باید مرد سوز و مرد باید گامزن
قرنها باید که تا یک کودکی از لطف طبع
عالمی گویا شود یا فاضلی صاحب سخن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
صدق و اخلاق و درستی باید و عمر دراز
تا قرین حق شود صاحب قرانی در قرن
الهی سحری بود
الهی شب با ستارگان گفتگو داشت
الهی را مناجات های آتش سوز بود.
الهی گریه ها داشت.
الهی عالم ربانی بود
الهی اهل ایقان بود.
الهی مفسر قرآن بود.
الهی سوز و گداز داشت.
الهی راز و نیاز داشت.
الهی مراقب بود.
الهی عارف بود.
الهی عاشق بود.
الهی مهربان بود و حسن زاده را آرام جان بود.
الهی محب خالص پیغمبر و آل پیغمبر بود.
الهی صاحب تألیفات بود.
الهی نغمه حسینی بسرود.
الهی تربیت شده آقا بزرگ حکیم و عارف یزدی بود.
الهی الهی بود.
الهی بیش از هفتاد سال در این نشأه بزیست و غریب بود.
موت الغریب شهاده.الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا کما بداء فطوبی للغرباء.
سلطان ملک عشقم و جانانم آرزوست
نالان درد هجرم و درمانم آرزوست
تا دل کند نظاره آن حسن دل فریب
از دیده محو جلوه خوبانم آرزوست
من مرغ باغ عالم قدسم الهیا
زان آشیان به گلشن رضوانم آرزو ست
سه شنبه 17 ج 1 سنه 1393=1352/3/29
قم-حسن حسن زاده آملی
در آسمان معرفت ص273و274و275