علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۴۳ مطلب با موضوع «توحید صمدی قرآنی» ثبت شده است


افلاک و امهات همه معداتند و فاعل على الاطلاق حق سبحانه است بحول الله و قوته أقوم و اقعد. محبت ام مخلوق محبت اوست، آن تعب و نصب و بیدارى شب به الهام اوست و الهام ذکر و عبادت از اوست یا من آنسنى و آوانى، اللهم اذنت لى فى دعائک و مسألتک.
در طفولیت که بودم شیرجو             گاهوارم را که جنبانید او

از که خوردم شیر جز از شیر او             که مرا پرورد جز تدبیر او
 در سفرى که ناصر الدینشاه قاجار به خراسان میرفت در سبزوار بحضور متأله سبزوارى حاج ملا هادى حکیم شرفیاب شد، در ضمن مذاکرات از مرحوم حاجى پرسید مقصود مولوى از این شعر چیست‏
ما همه شیران ولى شیر علم             حمله‏ مان از باد باشد دمبدم‏
 فرمودند لا حول و لا قوة الا بالله را ترجمه مى ‏کند.

نکته 745

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۸
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

یادواره شهیدان عبوری

سخنرانی بسیار عرشی حضرت استاد صمدی آملی(حفظه الله)که امشب از شبکه تبرستان پخش شد را به صورت فایل صوتی mp3 میتوانید در ادامه مطلب دریافت فرمایید...(انشاءالله در آینده ای نزدیک فایلهای تصویری هم بارگذاری خواهد شد)

سر فصل مباحث استاد در این سخنرانی:

*تهجد و رسیدن به مقام محمود

*تفاوت شهدای ما با کشتگان جنگ های دیگر

*داستان حضرت آدم و نکته ای بسیار عرشی در مورد جعل خلیفه و چرایی خوردن میوه ممنوعه(رسیدن به خلیفه اللهی)

*توصیه هایی به جوانان(حیا و عفت)

*نکته هایی بسیار زیبا در مورد ازدواج و آیه شریفه

"سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ"

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۵
مجنون

از واجب الوجود آنچه صادر شده است وجود هر معلول است یعنى در هر معلول فقط وجود او صادر و منتسب به علت است نه ماهیت. پس از کل ممکن زوج ترکیبى توهم نشود که دو چیز از واجب تعالى مجعول است چنانکه از شیخ رئیس این عبارت معروف است: ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها، یعنى خداوند زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه آن را ایجاد نموده، و در حقیقت ماهیت از لوازم نقصان معلول است مثل آنکه نور منعکس از نور اول از وى ضعیفتر است آنچه منعکس گردیده همان نور است و ضعف از لوازم خود اوست.

نکته841 هزار و یک نکته

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۸
مجنون

نکته 755هزار و یک نکته

رب العالمین پروردگار ذرت است، ریشه‏ هاى ذرت سوراخ است و مجراى لقاح نر و ماده در سنبله است. همچنین در گندم و جو هست. خرما از خاک و کود زمین است اما هفت مرتبه تصفیه می شود در چوب تنه و در چوب برگ و بیخ خوشه و چوب خوشه و قمع تمر و هسته خرما و هسته جلدى دارد مانع اختلاط أجزاء و فتیل میان هسته واسطه ایصال غذا.

جهت دیدن عکسهای مربوطه و ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۰۳
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد صمدی آملی

بحث های مطرح شده در این جلسه ی سخنرانی:


  • همه برکات از بسم الله الرحمن الرحیم است

  • شرح حدیث"الأرواح جنود المجنده"

  • اهمیت انس

  • پیاده شدن حقیقت توحید در جان انسان

  • همیشه به اعتدال در رفتار و کردار پایدار باشید

  • وحدت صنع

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۱۱
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

نمی دانم از چه بگویم و به کدام سو رو کنم،به واقع از روی همه شرمنده ام،به قول حضرت علامه حسن زاده آملی:"از روی شیطان هم شرمنده ام که او در کار خود ثابت قدم بود و من نیستم" نمی دانم ما انسانها زمینی به دنبال چه چیزی در این دنیایی که هر دم از آن آفتی می رسد!اینگونه مشتاقانه و بی دریغ فریفته این جمال نوعروس هزار داماد می شویم...اول به خودم میخواهم عرض کنم که:

مرغ بر بالا پران و سایه اش                 میدود بر خاک پران مرغ وش

ابلهی صیاد آن سایه شود                   می دود چندانکه بی مایه شود

بی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست            بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست

تیر اندازد به سوی سایه او                  ترکشش خالی شود از جست و جو

ترکش عمرش تهی شد عمر رفت           از دویدن در شکار سایه تفت

لحظه به لحظه عمرم میگذرد و لحظه ای بیدار نشده ام،جوانی ام که این است،پیری ام چون است!؟در جوانی اگر نمیرم در پیری به طریق اولی نخواهم مُرد!!

افسوس و هزار افسوس که تمام این حرف ها برایم لقلقه زبان شده است...نمازم،روزه ام،قرآن خواندنم همه و همه برای کارهای دیگر شده است!!

بقیه درد دلم را در ادامه مطلب مطالعه بفرمایید...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۱ ، ۲۳:۰۰
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

الهى خانه کجا و صاحب‏خانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى. آن براى دولتمند است و این براى درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوارا. آن ترک مال کند و این ترک جان. سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یکبار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق کند و این سیر انفس راه آن را پایان است و این را نهایت نبود. آن می  رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانى نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن محرم میشود و این محرم. آن لباس احرام می پوشد و این از خود عارى می شود. آن لبیک مى‏گوید و این لبیک می شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد. آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر، آنرا کوه صفا است و این را روح صفا.سعى آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعى این یک مره در کشور هستى. آن هروله میکند و این پرواز، آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم. آن آب زمزم نوشد و این آب حیات. آن عرفات بیند و این عرصات.آنرا یک روز وقوف است و این را همه روز.آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر. آن درک منى آرزو کند و این ترک تمنّى را، آن بهیمه قربانى کند و این خویشتن را. آن رمى جمرات کند و این رجم همزات. آن حلق راس کند و این ترک سر.آنرا لا فسوق و لا جدال فى الحج است و این را فى العمر. آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین.لا جرم آن حاجى شود و این ناجى.خنک آن حاجى که ناجى است.

الهی نامه علامه حسن زاده آملی(روحی له الفداه)

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۱ ، ۰۰:۱۹
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم


طبق بیان معصوم و براهین قاطعه: درجات سعادت نفوس ناطقه در عالم آخرت بر حسب مراتب ادراک و معرفت و حسن عمل و اخلاق ستوده آنها میباشد.
نکته 377
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۱ ، ۰۶:۲۷
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

آن که در گوهر نفس خود، ساعتى به فکرت بنشیند، دریابد که اگر خود او آن را به تباهى نکشاند هیچکس نتواند آن را تباه کند.
و آنچه که او را از تباهى باز مى دارد دانش بایسته و کردار شایسته است که دانش آب حیات ارواح است چنانکه آب مایه حیات اشباح است.
کلمه88صد کلمه در معرفت نفس
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۱ ، ۰۷:۴۵
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم


وجه الشی‏ء هو الشی‏ء بوجه، قوله (سبحانه): فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (سوره بقره، آیه 116).

کلمه 573 هزار و یک کلمه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۰۸
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

شبى جناب استاد بزرگوار جامع المعقول و منقول آیة الله حاج شیخ محمد تقى آملى قدس سره الشریف را که هنوز از این نشأه رخت بر نبسته بود خواب دیدم در عالم رؤیا به من فرمود: التوحید أن تنسى غیر الله. چون به محضرش تشرف حاصل کردم و خواب را برایش نقل کردم این بیت را از گلشن راز عارف شبسترى قدس سره به من القاء فرمود:

نشانى داده اندت از خرابات‏

که التوحید اسقاط الاضافات

نصوص الحکم بر فصوص الحکم ص203

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۰۱
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی کیست که موفق به زیارت جمال دل آرایت شد و شیدایت نشد

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۱ ، ۰۸:۱۰
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

تا گم نشدى چیزى در تو پیدا نشود.

هزار و یک کلمه ج2 ص145


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۷:۳۸
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

عارف حسین خوارزمى در ترجمه شرح قیصرى بر فصوص الحکم، آنجا که شیخ اکبر در دیباچه گوید: «حتى اکون مترجما لا متحکّما ...» این بیت را نقل کرده است:

کانچه حق اندر پس آیینه تلقین مى‏ کند    من همان معنى چو طوطى بر زبان مى‏ آورم‏
 نگارنده این سطور حسن حسن‏ زاده آملى گوید: براى حرف آموختن طوطى، او را جلوى آینه به گونه‏ اى که عکس خود را در آن ببیند قرار مى‏ دهند، و کسى در پشت آینه حرف مى‏زند و طوطى به گمانش که آن حرف از طوطى هم نوع اوست که در آینه مى‏ باشد و به تدریج از او حرف مى آموزد و به حرف مى ‏آید.
این مطلب را عارف رومى در دفتر پنجم مثنوى در ضمن این عنوان:
تمثیل تلقین شیخ مریدان را، و پیغمبر امّت را که ایشان طاقت تلقین حق ندارند و با حق الفت نتوانند چنان‏که طوطى با صورت آدمى الفت ندارد که از او تلقین تواند گرفت، و حق تعالى شیخ را چون آینه پیش مرید دارد و از عقب آینه تلقین مى ‏کند.
نیکو به نظم درآورده است که فرمود:
         طوطیى در آینه مى‏ بیند او             عکس خود را پیش او آورده رو
             در پس آیینه آن استا نهان             حرف مى‏ گوید ادیب خوش بیان‏
       طوطیک پنداشته کان گفت پست      گفت آن طوطیست کاندر آینه است‏
  پس ز جنس خویش آموزد سخن             بى‏خبر از مکر آن گرگ کهن‏
 کز پس آیینه مى‏آموزدش             ورنه ناموزد جز از جنس خودش‏
    گفت را آموخت زان مرد هنر             لیک از معنى و سرّش بى‏خبر
         از بشر بگرفت منطق یک بیک             از بشر جز این چه داند طوطیک‏
          همچنان در آینه جسم ولىّ             خویش را بیند مُرید مُمتلى‏
    عقل کل را از پس آیینه او             کى تواند دید وقت گفتگو
           او گمان دارد که مى‏گوید بشر             آن دگر سرّ است او زان بى‏خبر
         حرف آموزد ولىّ سر قدیم             مى‏ نداند طوطیست آن یا ندیم‏
 ولکن عارف بزرگوار جناب خواجه حافظ فرموده است:
در پس آینه طوطى صفتم داشته‏ اند      آنچه استاد ازل گفت بگو مى‏ گویم‏
 که باید «آنچه استاد ازل گفت بگو» متعلق به «در پس آینه» باشد، و به قرینه «صفت» دانسته شود که او را در پیش روى آینه داشته‏اند.
و احتمال تحریف نیز خالى از قوّت نیست که عبارت «در بر آینه» بوده است و به «در پس آینه» تحریف شده است.
و توهّم این‏که مراد از آینه نظام هستى است و روى این آینه آن سویى است که باطن و ملکوت آن است و پشت آینه این سویى است که ظاهر و عالم ملک و نشأت طبیعت است و من در پس این آینه آنچه را استاد ازلى که انطق کل شی‏ء گفته است مى‏ گویم، دور از مفاد مثال و مراد تمثیل است زیرا که تلقین‏ کننده طوطى در پس آینه است و طوطى در پیش آینه و باید در شیوه تمثیل صورت آن محفوظ باشد.
شیرین و دلنشین این‏که دل و طوطى در اصطلاح علم عدد دو جسم یک روح‏ اند، و به قول عیانى در کنوز الأسماء:
         نزد اهل خرد و اهل عیان             حرف جسم و عدد اوست چو جان‏


کلمه 278 هزار و یک کلمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۱۷
مجنون
بسم الله الرحمن الرحیم


آلبرت اینشتین (Albert Aynstayn) نخستین کسى نیست که عقیده نسبیّت را اظهار داشته است، پیش از وى «منکوسکى» و «لوزنتر» و «پوانکاره» و دیگران، عقیده نسبیت را اظهار داشته ‏اند. و لیکن اینشتین به واسطه اطلاع زیاد بر ریاضیات عالیه از یک طرف، و دست داشتن در فلسفه از طرف دیگر، نظریه نسبیّت را به ثبوت رسانید، و به وسیله قواعد و حساب هاى ریاضى ثابت نمود که احکام و قضایاى علمى، نسبى است. اینشتین دوازده صفحه در شرح نظریه خود نوشت و در ظرف پانزده سال 3775 کتاب و رساله در شرح این دوازده صفحه نوشته شده است.

کلمه 206 هزار و یک کلمه

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۴۴
مجنون