بسم الله الرحمن الرحیم
انسان کامل را به اسامی گوناگون اسم میبرند و هر اسمی اشارتی به شأنی از شئون آن دارد،و به بیان متین مرحوم شیروانی در گلشن هشتم بستان السیاحه(ط1-چاپ رحلی-ص281):"انسان کامل را به اسامی مختلفه خوانده اند و از وجهی و مناسبتی باسمی مسمی کرده اند،من جمله قطب و اسرافیل و جبرائیل و میکائیل و آدم گفته اند:
قطب وقت است او و اسرافیل جان مرده سازد زنده سازن در زمان
گر سرافیلش بخوانی تو رواست جبرئیلش گر بگویی تو بجاست
اوست میکائیل ارزاق حضور اوست عزرائیل نفس پر شرور
آدم کل است و مسجود ملک غایب ایجاد و مقصود فلک
نوحش گفته اند برای آنکه نجات دهنده از طوفان بلاست،و ابراهیم گفته اند زیرا که از نار هستی گذشته و نمرود خواهش را کشته و خلیل حضرت حق گشته،و موسی نامیدند جهت اینکه فرعون هستی را به نیل نیستی غرق نموده و طور قرب مناجات میکند،و خضر گفته اند برای آنکه آب حیوان علم لدنی خورده و به حیات جاودانی پی برده است،و الیاس و داود و سلیمان و مهدی و هادی و صاحب الأمر و صاحب الزمان و غوث و سواد أعظم و ام القری و امثال اینها بعباراتی و استعاراتی حضرت انسان کامل را نام میبرند..."انتهی باختصار.
شرح فص حکته عصمتیه فی کلمه فاطمیه ص 62
خداوند را سپاس که نعمت این استاد عظیم الشأن را بر ما عطا فرمود.
همچنین فایل صوتی از این جلسات نیز در کنار فیلم ها در دسترس است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ما و قرآن و تو خود هر دفتری خواهی گزین
زانکه لا اکراه فی الدّین است حکم عقل و دین
ره بکوی یار بردم بی نشانی از کسی
سر بدست دوست دادم در جهانی پیش ازین
دردها دیدم ندیدم هیچ دردی چون فراق
مَر مرا زین درد باشد اشک و آه آتشین
وهم ظاهربین چه داند آنچه را می یابدش
روح قدسی در مقام قرب ربّ العالمین
بحث مفهومی چه سودی بخشدت بی علم عین
سایه بینی و ندانی رتبت حقّ الیقین
عقل ره پیمود امّا از بزوغ و از افول
عشق فریادش برآمد لااحّب الآ فلین
یکدل و دلدار داری در صراط مستقیم
راه های دیگر است و دیو ها اندر کمین
حسن صورت را نگر در صنعت ماء مهین
هم به صورت آفرین و هم به صورت آفرین
در رحم بودی جنین و آمدی در این جهان
این جهان با آن جهان هم در مثل باشد جنین
سیر آفاقی چه باشد ار نداری انفسی
بی حضور دل چه می خواهی زتعفیر جبین
زیج و اسطرلاب و ربع و لبنه و ذات الحلق
یعنی اندر عرصه ی سمع الکیانی ذرهّ بین
بعد از این دست من و دامان آن رشگ پری
زین سپس چشم من و احسان آن حسن آفرین
با حسن از درس عشق و عاشقی میگو سخن
حیف باشد خوردن حنظل به جای انگبین
دیوان اشعار