ما و قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
ما و قرآن و تو خود هر دفتری خواهی گزین
زانکه لا اکراه فی الدّین است حکم عقل و دین
ره بکوی یار بردم بی نشانی از کسی
سر بدست دوست دادم در جهانی پیش ازین
دردها دیدم ندیدم هیچ دردی چون فراق
مَر مرا زین درد باشد اشک و آه آتشین
وهم ظاهربین چه داند آنچه را می یابدش
روح قدسی در مقام قرب ربّ العالمین
بحث مفهومی چه سودی بخشدت بی علم عین
سایه بینی و ندانی رتبت حقّ الیقین
عقل ره پیمود امّا از بزوغ و از افول
عشق فریادش برآمد لااحّب الآ فلین
یکدل و دلدار داری در صراط مستقیم
راه های دیگر است و دیو ها اندر کمین
حسن صورت را نگر در صنعت ماء مهین
هم به صورت آفرین و هم به صورت آفرین
در رحم بودی جنین و آمدی در این جهان
این جهان با آن جهان هم در مثل باشد جنین
سیر آفاقی چه باشد ار نداری انفسی
بی حضور دل چه می خواهی زتعفیر جبین
زیج و اسطرلاب و ربع و لبنه و ذات الحلق
یعنی اندر عرصه ی سمع الکیانی ذرهّ بین
بعد از این دست من و دامان آن رشگ پری
زین سپس چشم من و احسان آن حسن آفرین
با حسن از درس عشق و عاشقی میگو سخن
حیف باشد خوردن حنظل به جای انگبین
دیوان اشعار