از حرم تا حریم
حریم معمور بیده کل خیر
حرم تجلیات هنر اکتسابی
حریم،ظهورات تجلی ایجابی
حرم نمایانگر محبت خلق به محبوب
حریم،بیانگر اشتیاق محبوب به محب
حرم در ارض طبیعت و ماده
حریم در سماءرفعت و تجرد
حرم چوب است و آهن و سنگ
حریم،نوری است با رأفت دهد رنگ
حرم،در محدوده حدود
حریم در وسعت نا محدود
حرم جسد را حبس کرده
حریم،با روح پرواز کرده
حرم پوشیده در کفن و خاک
حریم رهایی در نور و آزاد از خاک
حرم گرایش صورت و ماده به صورت
حریم،آرایش دل به معنا و زیبایی های سیرت
حرم ان اجسادکم فی الأجساد
حریم،ان ارواحکم فی الأرواح
حرم،ان قبورکم فی القبور
حریم،ان قلوبکم فی القلوب
حرم،آثارکم فی الآثار
حریم انوارکم فی الأنوار
حرم،فما أحلی اسمائکم
حریم،ابذلوا ارواحکم
حرم،اتصلوا
حریم،وصلوا
حرم،نظروا
حریم،وجدوا
حرم،اتصال
حریم انفصال
حرم،من و او
حریم،هم من ،هم او،نه من نه او"مایی در هم فانی"
آن جلوه یار است و این دیدار دلدار
آن حرف است و این سکوت
آن نمود است و این بود
آن در هر زمان و مکان،این در لازمان و لا مکان
آن سراپا ظهور است و این سراپا حضور
آن نشان میدهد،این میبرد و میرساند
آن راه است و این راهبر
آن به سوی یار است و این در کوی دلدار
آن سقف دارد و این صبغه یار
آن قطعه ای از بهشت است،این خود بهشت
آن از طلاست،این از صفاست
در آن فدا می شوی،در این فنا می شوی
آن راه فناست،این عین بقاست
آن پر بهاست و این بی بهاست
شد وعده دیدار من و یار شب تار از خواب شب تار گذشتیم علی الله
خاکم بسر ار جز به وصالت بنهم سر از جنت و از نار گذشتیم علی الله