حسن زاده یکه و تنها
به مدت قلیلی جمع کثیری در حدود پنجاه تا شصت نفر شرکت کردند،یک هفته دو تا نشد که حسن زاده یکه و تنها شد.نماز مغرب و عشا را به مرحوم الهی اقتدا کردم،بعد از ادای فریضه رو به من کرد و گفت:آقا!منظومه را نیاوردی؟
عرض کردم چرا ولی کسی نیلمد،فرمود:همیشه همینطور بود محصل کو؟مگر حوزه درس ما در محضر استاد اقا بزرگ غیر از این نحو بود؟منظومه را بده.
باز کرد و شروع به تدریس فرمود.تا پس از مدت مدیدی بعضی از یاران با وفا رفیق راه شدند و به همین روش بود،درس هایی که با استاد شعرانی و با دیگر اساتید داشتیم و اکنون که خودمان سمت تدریس را حائزیم،که«هر کسی روزه نوبت اوست»به همین منوال است ،در ابتدای شروع یدخلون فی دین الله افواجا[نصر 2] و پس از چندی لولیت منهم فرارا[کهف18]
آری،مگر هر کس موفق است که از ابتدای طلوع فلق تا انتهای غروب شفق،بلکه تا ماورای غسق،دفتر دانش را ورق زند،ذلک فضل الله یوتیه من یشاء.
منبع:هزار و یک کلمه ج2 ص97