عکس هایی و اشعاری از آقا علی صافی گلپایگانی(هم مباحثه آیت الله بهجت در محضر آیت الله قاضی)
سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۸۸، ۱۰:۲۰ ب.ظ
جانا زهجر رویت شب تا سحر بسوزم |
شب تا سحر برایت با اشک تر بسوزم |
چون صبح می شود باز تا شام من غمینم |
با این غمی که دارم شام دگر بسوزم |
در رهگذر بیایم از تو سراغ گیرم |
چون کام برنیاید در رهگذر بسوزم |
با دوستان نشینم ، باذکر تو قرینم |
از جمع دوستان باز من بیشتر بسوزم |
چون آفتاب بینم ، ای آفتاب عالم |
چون زیر ابر هستی من بیشتر بسوزم |
هر جا قدم گذارم در سوز و ساز هستم |
هم در حضر رهجرت هم در سفر بسوزم |
تو از علی صافی گیری خبر چه نیکوست |
چون نیستم ز حالت من با خبر بسوزم |
۸۸/۰۷/۱۴