علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

وجوب توبه

شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۸۸، ۰۷:۳۰ ق.ظ
                                                بسم الله الرحمن الرحیم

بـر همه بندگان خداوند متعال واجب است که از جمیع گناهان و معاصى خویش توبه کنند. اثـبـات ایـن اصـل ، مـحـتـاج بـه مـقـدمـه اى اسـت کـه در ذیل مى آید:

بـه اعـتـقـاد و اتـفاق عدلیه - یعنى امامیه و معتزله  ـ حسن و قبح ، دو امر عقلى اند. لیـکـن اشـاعـره بـر آن رفـته اند که حسن و قبح ، عقلى نیستند، بلکه حسن و قبح اشـیـاء، مـسـتـفـاد از شـرع است . پس هر چه که شرع بدان امر کند، حسن است و هر چه از آن نـهـى کـنـد، قـبـیـح . اگـر شـرع نـبـود، حـسـن و قـبـحـى هـم نـبـود. حـتـى اگـر خـداونـد متعال به چیزى که پیشتر از آن نهى کرده ، امر کند، آن شى ء منقلب شده ، حسن خواهد گشت .
حسن و قبح عقلى ، از امورى است که هر شخص اهل تحقیقى بالضروره به ثبوت آن حکم مى کند، در کتاب مجلى آمده است :
شـک نـیـسـت کـه گـاهـى حـسـن را بـراى معنایى ملایم و سازگار با طبع ، و قبح را براى معنایى منافى و ناسازگار با آن استعمال کرده ، معناى نخست را حسن و دوم را قبیح خوانند، و نـیـز گـاه بـه اعـتـبـار نـقـص و کـمـال ، آنـچـه را کـه کـمـال اسـت ، حـسـن گـویـنـد و آنـچـه را نـقـص اسـت ، قـبـیـح . و از قبیل معناى اول است که گویند: طعم این خوب است و آن بد؛ و این صورتى زشت است و آن ، نـیـکـو؛ یـعـنـى بـه اعـتـبـار مـلایـم بـودن بـا طـبـع و مـنـافـى بـودن بـا آن . و از قـبـیـل مـعـنـاى دوم اسـت کـه گـویـنـد: دانـش ، نـیـکـوسـت و جـهل ، قبیح . مدرک چنین حسن و قبحى (در دو قسم یاده شده ) بدون شک و شبهه نزد همگان ، عقل است .
ولى گاه به اعتبار استحقاق مدح و ذم ، چیزى را که فاعلش مستحق مدح است ، حسن گویند و چـیـزى را کـه فـاعـلش مـسـتـحـق ذم اسـت ، قـبـیـح . حـال ؛ در ایـن کـه مـدرک ایـن قـسـم نـیـز عـقـل بـود یـا چـیـزى دیـگـر، اخـتـلاف اسـت .بـیـشـتـریـنـه عـقـلا، مـدرک را عـقـل دانـنـد، لیـک اشـاعـره مـخـالفـت نـمـوده ، گـویـنـد، کـه عقل را در ثبوت حسن و قبح بدین معنا، حکومتى نیست ، بلکه حاکم ، شرع است ، و فعلى که فاعلش مورد مذمت شرع است ، حسن باشد، و فعلى که فاعلش مورد مذمت شرع است ، قبیح . ایـن اصـل ، مـبناى آراى عدلیه و مخالفان آن است ؛ چه اگر حسن و قبح عقلى موجود باشد، زمـانـى کـه از فـاعلى مختار، عملى سر زند، عقل مى تواند از اثبات یا نفى یکى از آن دو بـه این اعتبار که آن عمل مستحق مدح یا ذم عقلى است ، بحث نماید. از این رو معتقدین به حسن و قـبـح عـقـلى ، جمیع قبایح را به مباشر قریب آن نسبت مى دهند و حکیم - تعالى - را از آن بـرى و مـنـزه مـى دانـنـد، چـه او حـکـیـم اسـت و وقـوع فعل قبیح از او، مستلزم ذم عقلى است و البته جناب حق - تعالى - منزه و مقدس از نقایص است . و هـم از ایـن رو، جـمـیـع واجـبـات عـقـلى را بـر خـداى مـتعال و بر غیر او لازم مى دانند... پس به وجوب نصب تکلیف و جمیع فروع مربوط بدان ، بـر خـداى تـعـالى حـکـم مـى نـمـایـنـد، و شـکـر مـنـعـم را بـر عـاقـل واجـب ، و نـظـر در امـور عـقـلى را بـرایـش ‍ لازم دانـسـتـه ، گـویـنـد: شـخـص عـاقـل ، بـدیـن دو امـر مـکـلف اسـت اگـر چه در شرع به این وجوب و لزوم ، اشارت نیامده باشد. بدین سبب اینان را عدلیه خوانند.
لیـکـن ، اشـعـریـان چـون حسن و قبح را به عقل ثابت نمى دانند، آنچه را گفته شد، باور نـداشـتـه ، گـویند: خداى متعال همه آنها را در شرع بیان فرموده ، پس هر قبیح و حسنى ، تـنـهـا بـه اعـلام خـداونـد اسـت کـه شـنـاخـتـه مـى شـود و اگـر چـنـیـن اعـلامـى نـبـود، عـقـل را نـیـز تـوان نـیـل بـدان نـبـود. از ایـن رو، عـقـل نـه چـیـزى را بـر خـداى متعال قبیح مى داند و نه چیزى را واجب ، و دیگر آن که هر چه ماسواى اوست ، همه صادر از اویـنـد. ایـن بـود تـحـقـیـق عـقـایـد هـر یـک از دو فـرقـه در بـاب افـعـال و البـتـه هـر دو فـرقـه را بـر اثـبات مذهب خویش ، دلایلى است مذکور در مواضع مربوطه .
و علامه حلى قدس سره در شرح تجرید عقاید، مى فرماید:
و ابـوالحـسـیـن ، بـه چند چیز بر اشاعره ایراد وارد کرده و بر آنان خرده گرفته است و البـتـه در ایـن عـمـل ، مـحـق بـوده ، چـه قـواعـد اسـلام بـا مـذهـب آنـان که ارتکاب قبایح و اخلال به واجب را بر خداى تعالى روا دانسته اند، سازگار نیاید و نمى دانم که چگونه بر جمع میان این دو، قادر گشته اند.
بـایـد دانست که شخص عاقل در این که صدق مشتمل بر سود و منفعت ، ذاتا نیکوست ، شکى به خود راه نمى دهد، و نیز به یقین باور دارد که دروغ و کژى ، چنانچه مضر و زیانبخش بـاشـد، ذاتا زشت و قبیح است . البته براى چنین حکمى نیاز به نظر در شرع نیست ؛ چه انـسـان صـاحـب خـرد، چـون بـه بـاطن خویش رجوع کند - و خود را بیگانه از شرع فرض نـمـایـد - بـاز هـم بـر ایـن حـکـم بـه جـزم و یـقـیـن ، اقرار خواهد کرد و به کسى که منکر ضـرورت و بـداهـت اسـت تـوجـهـى نـخـواهـد نـمـود؛ زیـرا چـنـیـن شـخـصـى بـا مـقـتـضـاى عقل و خرد خویش به مبارزه و کارزار پرداخته است .
از ایـن رو، اگـر عاقل را در میل به سوى صدق و کذب مخیر کنیم و منفعت یا ضررى که در آنـهـا نـصیبش مى گردد به تمام و کمال مساوى و مشابه قرار دهیم ، خواهیم دید که او به سـوى صدق و راستى خواهد رفت ، و این سببى جز این ندارد که او به حسن ذاتى صدق و قبح ذاتى کذب آگاه است .
البته گاه انسان عاقل ، صدق و راستى را رها کرده ، دروغ و کژى را برمى گزیند، ولى بـه ایـن سـبـب کـه در دروغ ، مـنـفـعـت و مـصلحتى عاجل و در صدق و راستى ضرر و زیانى عـاجـل یـا مـنـفـعـتـى آجـل مـى یـابـد و طـبـیـعـتـا بـه مـخـالفـت بـا عـقـل خـویـش برمى خیزد؛ نه به آن سبب که در حسن و قبح ذاتى صدق و کذب تغییرى راه یافته باشد، و بر این حقیقت ، عقولى که از آفت الفت ، محبت و تقلید به دورند، گواهند.
از سوى دیگر اگر تنها مدرک حسن و قبح ، شرع باشد، لازمه اش آن است که بدون وجود شـرع ، حـسـن و قـبـحـى مـوجـود نـبـاشـد، ولى ایـن لازمـه ، باطل است ، پس ملزوم نیز باطل خواهد بود.
بیان ملازمه فوق آن است که طبق فرض مذکور، علت یا شرط تحقق و ثبوت حسن و قبح ، شـرع اسـت و مـى دانـیـم کـه بدون وجود علت ، معلول را وجودى نیست ، چنانکه بدون وجود شـرط، مـشـروط را ثـبـوتـى نیست ، پس ‍ اگر حسن و قبح را شرعى بدانیم ؛ دیگر بدون وجود شرع ، نباید آن دو را وجودى باشد.
حـال کـه مـلازمـه مـورد بـحث ، آشکار گشت ، جاى آن است که چگونگى بطلان لازمه را نیز بـیـان نـماییم . بى شک کسانى - چون هندوان و برهمنان هندوستان - در این جهان هستند که به رغم عدم اعتقاد به شرع و دینى الهى ، بر حسن راستى و صدق ، زشتى دروغ و وجوب شـکـر مـنـعـم یـقـیـن و بـاور دارنـد. ایـنـان ، شخص دروغگو و ناسپاس را مذمت کرده ، انسان راسـتـگـو و صـادق را کـه مـدح و سـتـایـش مـى نـمـایـنـد؛ در حـالى کـه در ایـن عمل نیازى به شرع و حکم آن ندارند و اساسا اعتقادى بدان ندارند.
البته ممکن است کسى بگوید: شاید مدرک حسن و قبح در این افراد، طبع آنان باشد.
لیـک در پـاسخ خواهیم گفت : باید یادآورى نمود که طبایع انسانها مختلفند. بنابراین ، اگـر مـدرک ، طـبـع مـى بـود، اتـفـاق و اجـمـاع آنـان در ایـن ادراک حـاصـل نـمـى گـشـت ، در حـالى که امر به عکس است . پس چاره اى نیست جز آن که مدرک را عقل بدانیم .
مـمـکن است کسى دیگر بگوید: شاید چنین ادراکى براى آنها به واسطه شریعتى که به شریعتى دیگر نسخ شده ، حاصل گشته است .
در پـاسـخ گوییم : حتى افرادى که وجود ادیان و شرایع را نفى و بلکه تقبیح مى کنند نـیـز بـه حـسن و قبح عقلى معترفند؛ پس چگونه مى توان چنین کسى را که نه اعتقادى به شریعتى دارد و نه به پیامبرى ، متاثر از شرع و دین دانست ؟!
اگـر کـسـى کـه بـگـویـد: خـداى تـعـالى قـانـون و سـنـتـش را چـنـیـن نـهـاده کـه چـون افـعـال و اعـمـال تـصـور شـونـد، بـه حـسـن و قـبـح آنـهـا نـیـز عـلم حـاصـل گردد، در پاسخ باید گفت : از این توجیه نیز سودى به هم نمى رسانید؛ زیرا نمى توان آنچه را گفتید، شرع نامید. پس آن ، چیزى جز حکم عقلى نیست.


برگرفته از کتاب شریف "توبه"


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۵/۱۷
مجنون

نظرات  (۱۶)

غلوشیعیان درمحبت اهلبیت

شیعیان آنچنان در محبت امامان خود غرق شده اند که هرگناهی که بخواهند انجام میدهند وبا فرارسیدن محرم وصفر پادزهری دارند که آنان را ازهر گونه گناهی پاک میکند که اشک برامام حسین شان است.

لذا جامعه درهر جا به دست شیعیان بیفتد (مثل این کارهائیکه درایران اتفاق می افتد وایرانیها هم که داعیه پرچم داری شیعه رادارند) به فساد و تباهی مبتلا میشود واصولا تا این عقیده به شفاعت اهلبیت درشیعیان است نخواهند توانست کشور ابادی راداشته باشند.

این سخنان سخنان برخی است که باشیعه مخالف هستند مخصوصا مسیحیانی که خارج ازایران هستند و خبرهارا از شبکه های خبری بیگانگان با اسلام دریافت میکنند
ماقصدداریم به این مطلب بپردازیم
خوشحال میشویم اگرنظرشماراهم بدانیم
موفق باشید
باسلام .
برخی دوستان سئوالاتی رادارند که دوست دارم باهم درمورد ان بیاندیشیم تا به نتیجه بهتربرسیم قبلا ازعنایت شما جهت بهتر شدن عقیده درمورد امام زمان ومرجعیت شیعه متشکرم:
1- ایا بودن ولی فقیه که معصوم نیست وخود درمعرض اشتباه است سبب شناخت حقیقت است؟
2- ایا می توان باوجود ضعف سند روایت فاما الحوادث الواقعه وعیوب دیگری به این روایت پایبند بود؟
3- ایا اهل سنت نیز به عصمت وپیروی از امامان شیعه معتقدند یا عصمت را شیعیان به امامان خود داده اند؟
4- ایا مسیحیت با لاتر است یا اسلام ؟
5- ایا با توجه به اینکه برخی فقها قائل به پایبند بودن به ولی فقیه نیستند میتوان ولایت اورا انکار کرد؟
موفق باشی

صفحه وب خیلی خراب شده
منتظرتان هستیم
فکویامانظریه پردازومغزمتفکرمسیحیت ویهود:شیعه دوبال داردکه اگربخواهی اوراساقط کنی باید این دوبال راازاوبگیری فرهنگ سبزمهدوی وفرهنگ سبزانتظار

جدیدادرمجالس حسینی مراسمهای سیدالشهدارابه جلسات سیاسی تبدیل کرده اندکه سبب موضع گیری مردم میشود ایااین سخنان صحیح است؟مگرسیدالشهدامتعلق به جریان خاصی است یاعلمااین افرادرامسلمان نمی دانندکه درمقابل انهااینگونه موضع گیری میکنندوبه جای اینکه ازسیدالشهداصحبت کنندبه جریانات سیاسی می پردازند؟

این مسائل وحرفهاحرفهایی است که جدیدادرمیان برخی شایع شده وفکرمیکنندکه اینگونه مسائل مردم رابه موضع گیری وخلوت شدن هیات میکشد درپاسخ به این سئوالات بایدگفت(عزاداران سیدالشهدا) چه شدکه حسین عزیزی که جایش برروی سینه رسول الله بوددرگودال قتلگاه درمقابل چشمالن امتش به زیرسم ستوران ودرزیر گامهای شمرلعین قرارگرفت؟ایابه خاطرجهل مردم وباطل دانستن حق نبود؟وایااین نبودکه توانستندحسین (ع)راکه مروج وحافظ اسلام بود خارجی جلوه دهند؟لذالازم است همانطورکه امیرالمومنین فرمودانگونه درتاریخ گذشتگان بیاندیش که گویی یکی مانندانهاهستید.وازعبرتهای عاشورااستفاده کنیم تاحسین بن علی هابه مسلخ شهادت نروند ونتیجه عاشوراحمایت ازامام زمان است که فرمود( فاماالحوادث الواقعه فارجعواالی روات احادیثنا)که همان مراجع بزرگوارهستند وازانجاکه کشوربدون نظم کشوری است که خودسبب انحطاط است یکی ازهزاران دلایل است جهت حمایت ازولی فقیه والاکشوردچارهرج ومرج میگرددو یهودی که خداوندمتعال درقران میفرماید شددیدترین دشمن برای مردم رایهودمیابیدباسیاست تفرقه بیاندازوحکومت کن باتفرقه بین مسلمانان که درطول تاریخ همواره داشته به ماهیگیری ازاین اب گل الودبرای منافع خودکه قدم اولش حذف اسلامی است که سیدالشهدا(ع)فرمود((اگراسلام حفظ نخواهدشدمگرباخون من پس ای شمشیرهامرادریابید))لذاعزاداران واقعی نبایدفراموش کننددرسی که باب الحوائج کربلا اموخت که

((والله ان قطعتموایمینی انی احامی ابداعن دینی به خداقسم اگردودست مراهم قطع کنیدازحمایت رهبرم دست برنخواهم داشت))

می فروشی گفت کالایم می است رونق بازارمن سازونی است

من خمینی دوست می دارم که اوهم خم است وهم می است وهم نی است
24ذی الحجه روزمباهله وروشنگری اسلام و25ذی الحجه روزنزول سوره هل اتی مبارک

24ذی الحجه روزی بودکه مسیحیان نجران به صداقت پیامبراعتراف وتسلیم دینی که به گفته دانشمندان جهان تنهادین پیشرفته ومطابق نیازبشری است که در پست قبلی اورده شد،شدند آری حقیقت همیشه پیروز است وسرافراز.

اماسئوال این است که آیامسیحیان امروزنیزمانندمسیحیان نجران دنبال حقیقت هستند؟آیاانهانیزبه تعالیم محبت مسیحیت پایبندهستند ؟ایااگرهمانبزرگان مسیحی که دنبال حقیقت بودنداگرامروز نیزبودند به ضحاکهای خون ریزامروزجایزه صلح نوبل میدادند؟وایابرای کسانیکه چشم دیدن اسایش ووحدت دیگران راندارندهورامیکشیدند؟

وروی مسیحیت رابانواختن درشیپوررمالی که مارهاراازسبدشان بیرون میکشدوبه جان وحدت وارامش دیگران می اندازندسفید میکنند دل می بستند؟که همه عقلا میدانندمنشافتنه ازامریکاوانگلیسی است که خودرابه حضرت عیسی منتسب میکنندولی انهاکجاوعیسی مقدس کجا.

آری تعالیم حضرت عیسی چه بودواینهاچه میکنند امابدانندبه فرموده قرانیکه بزرگان منصفشان دربرابران خاضعند وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرینَ (انبیا-70)

و قوم در مقام کید و کینه او برآمدند و ما (کیدشان را باطل کرده) آنها را به سخت‏ترین زیان و حسرت انداختیم. وایرانیها همان کسانی است که رسول صدیق فرموددراخرالزمان دین راایرانیهابه عالم میرسانند ودین وحقیقت رادرهرجای دنیاباشدباهدایت ولی فقیه که منجی اخرالزمان فرمود(فاماالحوادث الواقعه فارجعواالی روات احادیثنا)که همان ولی فقیه است که درامروزجان شیعه ایه الله خامنه ای وخمینی کبیردیروزبودند واین فتنه گریها تنهاماننداتشی است که طلای حقیقت اسلام راروشنتروبارزشترخواهدکرد

یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (توبه-32)

کافران مى‏خواهند که نور خدا را با دهانشان (به نَفَس تیره و گفتار جاهلانه خود) خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خود را در منتهاى ظهور و حد اعلاى کمال برساند هر چند کافران ناراضى و مخالف باشند. (32)
امام‏شناسى در روز عرفه‏
امام صادق‏علیه السلام با اینکه در محدودیت شدیدى از سوى حاکمان جور زمان به سر مى‏برد، در روز عرفه در میان جمعیت فراوانى که در سرزمین عرفات گردآمده بودند بلند شد و با صداى رساى خویش مسأله امامت را مطرح کرد و امامان بعد از رسول خداصلى الله علیه وآله را یک به یک به مردم شناساند. عمرو بن ابى المقدام مى‏گوید: امام صادق‏صلى الله علیه وآله را در روز عرفه و در موقف عرفات دیدم که با بلندترین صداى خویش خطاب به جمعیت حاضر ندا مى‏داد: "یا اَیُّها النَّاسُ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ الْاِمامُ، ثُمَّ کانَ عَلِىُّ بْنُ اَبى‏ طالِبٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُسَیْنُ، ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍّ...؛ اى مردم! رسول خدا امام بود. سپس على بن ابى طالب، سپس حسن، سپس حسین، آنگاه على بن الحسین و سپس محمد بن على امام بودند... ."
رضى الدین سیّد بن طاووس بعد از نقل این روایت مى‏فرماید: ما هم باید با پیروى از آن حضرت در روز عرفه براى شناخت و شناساندن حضرت امام زمان‏علیه السلام تلاش نماییم و یکى از مهمترین وظایف اهل ایمان در روز عرفه همین مى‏باشد.
التماس دعا
شکست اسقف اعظم
جمعیت زیادی درمقابل قصرهشام اطراف اسقف ان زمان جمع شده بودند
حضرت باقرعلیه السلام می فرماید: همراه فرزندم به صورت ناشناس در آن مجمع شرکت کردم. طولی نکشید اسقف اعظم وارد شد، در حالی که خیلی سال خورده و پیر شده بود. با شکوه و احترام در صدر مجلس نشست. نگاهی به جمعیت انداخت و سیمای باقر العلوم علیه السلام او را جذب کرد. گفت: از ما مسیحیان هستی یا از امت مرحومه [و از مسلمانان ] هستی؟ فرمود:از امت مرحومه [و از مسلمانان ] هستم. گفت: از دانشمندان آنانی یا افراد نادان؟
فرمود: از افراد نادان آنها نیستم.گفت: اول من سؤال کنم یا شما؟ فرمود: اگر مایلید، شما سؤال کنید.
گفت: شما به چه دلیلی ادعا می کنید که اهل بهشت غذا می خورند و می آشامند، ولی مدفوعی ندارند؟ آیا دلیل و برهانی و نمونه ای برای آن دارید؟ فرمود: بلی، نمونه آن جنین در رحم مادر است که غذا می خورد و می نوشد، ولی مدفوعی ندارد. گفت: [عجب ] شما گفتی از دانشمندان نیستی!
فرمود: گفتم از نادانها نیستم [و نگفتم از دانشمندان نیستم ]. گفت: خبر بده مرا از لحظه ای که نه از شب است و نه از روز. حضرت فرمود: ساعتی از طلوع شمس(1) که نه از شب است و نه از روز و در آن لحظه، بیماران شفا می گیرند. کشیش با عصبانیت گفت: مگر نگفتنی از دانشمندان نیستم!
فرمود: من فقط گفتم از جهال آنان نیستم. گفت: به خدا! پرسش می کنم که در جواب آن در بمانی.
فرمود: هر چه داری، بپرس! گفت: خبر بده از دو مردی که با هم متولد شدند و با هم از دنیا رفتند. یکی پنجاه سال و دیگری 150 سال داشت. فرمود: عزیز و عزیر (یا عزیر و غرره)... .
گفت: به چه دلیل عقیده دارید که نعمتهای بهشتی بر اثر مصرف کم نمی شود؟ نمونه ای برای آن دارید؟
فرمود: بلی، نمونه روشن آن آتش است که اگر صد چراغ را با آن روشن کنیم، آتش اول به حال خود باقی است... .

بعد از همه سؤالات، با عصبانیت و ناراحتی فریاد کشید: "مردم! دانشمند والامقامی را آورده اید تا مرا رسوا سازید! به خدا سوگند! تا دوازده ماه مرا در میان خود نمی بینید و این را گفت و از مجلس بیرون رفت.
شهادتش تسلیت باد
برخی ازمسیحیان دورازاسلام به علت ندانستن معارف اسلامی تهمت خشونت به اسلام رامیزنند لذادرادامه بحث محبت دراسلام قصدداریم برای کسانیکه چشم دیدن حقائق رادارند گوشه ای ازاین معارف را به نمایش بگذاریم تابتوانندبادید واقعی به قضاوت بپردازندوچه زیبااین دانشمندمسیحی به این مطلب اشاره دارد

لودویکو ماراکسی (مارکچی) در سال 1698 قرآن را به زبان لاتین ترجمه کرد. او در مقدمه مفصل خود می گوید: "من یقین دارم که اگر قرآن و انجیلی را که در دست مسیحیان است، به یک فرد غیر متدین (غیر مسیحی) ارائه دهند، او بدون تردید اولی را بر خواهد گزید؛ زیرا کتاب محمد[صلی الله علیه وآله ]در ظاهر، افکاری را به خواننده می آموزد که به اندازه کافی بر موازین عقلی منطبق است."

( p . 87و vol 1 و et patarii Selninarii و Alcorani textusو Lodrico Marracci

به نقل از: نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، جهانبخش ثواقب، ص 340. )

خدااقاوعلامه راحفظ کند موفق باشی
ارزوی موفقیت درزندگی ودرس رابرای شمادارم اگروقت کردی دوست دارم نظرت رادرموردبررسی حجاب دراسلام وبدحجابی بدانم
البته اگرمزاحم نیستم
کلیسا، مسیحیان را از حقایق قرآن دور مى کند
گوته در جایى نوشته است :
استعمار و کلیسا نگذاشته اند قرآن و معناى دستورات آن به مردم برسد....
دوست عزیزباآرزوی قبولی اعمال وتوفیق بیشترشمادرراه ترویج معارف ناب وغنی اسلام به مناسبت نزدیک شدن فراق با ماه قران وزیبائیها جملاتی ازبزرگان ومشاهیر ادیان مختلف دروبلاگ قرار داده ام امیدوارم بانظرات خود به پربارشدن مطالب کمک نمائیدمنتظردوستان
سلام ازمطالب شمااستفاده کردم راستی چندروزه به وبلاگ ماسرنمیزنی منتظرنظرات ارزشمندتان هستم التماس دعا مخصوصا درشبهای معاشقه با دوست لیلی قدر
مسیحیت معتقداست اسلام دین خشونت است ودلایلی می اورند مانند قصاص ودیگراحکام دینی مسلمانان .
نظرشماچیست؟
ماقصدداریم باتوجه به ایات روزه بخاطرفرارسیدن ماه رمضان مسلمانان این مطلب رابه گفتگو قراردهیم لطفابانظرات خودماراکمک کنیدرسیدن ماه اشتی باخدامبارک
سلام علیکم
حال شما؟
خیر ببینی برادر
فی امان الله
,,حضرت باباجی در سال 203 م.ل در هند متولد شده و به اذن خداوند تا امرز راه مستقیم را( تسلیم در برابر خدای حقیقی را) به جویندکان تعلیم می دهد. ما به حکم وظیفه بخشهایی از هشدارهای او را منتشر می کنیم,,
.>دالایلاما
برادرعزیز اقای کریمی من هم وبلاگ شمارالینگ کردم انشاالله بتوانیدقدم بزرگی درترویج زیبائیها داشته باشید منتظرنقدهای سازنده شماهمچنین مطالب استاد عزیزجناب علامه هستم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">