یکی از اهم مراقبات این است که انسان واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد.آن لقمه نانی را که به دهان می گذارد اگر از روی حساب نباشد هرزه خوار می شود و انسان هرزه خوارهرزه گو می گردد،آن دهانی که وارداتش آلوده است صادراتش هم آلوده است. و به قول شیخ بهایی در نان و حلوا:
لقمه کامد از طریق مشتبه خون خور و خاک و بر آن دندان منه
کان ترا در راه دین مفتون کند نور عرفان از دلت بیرون کند
انسانی که واردات گوشش یاوه و هرزه و گزاف است،صادراتش نیز آنچنان خواهد بود،قلم هرزه و نوشته های زهر آگین خواهد داشت،چرا دفتر وجودت و صحیفه نفست را به این گونه اباطیل و ترهات پر میکنی؟!متأله سبزواری چه نیکو فرموده است:
دفتر حق است دل به حق بنگارش نیست روا پر نقوش باطله باشد
روح که قدسی نگشت و نفس که ناطق روح بخاری و نفس سائله باشد
نفس ناطقه انسانی بزرگترین کتاب الهی است و به قول شمس مغربی:
مرا به هیچ کتابی مکن حواله دگر که من حقیقت خود را کتاب میبینم
حیف نیست که چنین دفتر بزرگ الهی به هرزه ها و یاوه ها آکنده شود؟
یکی از عهد های شیخ الرئیس در رساله عهدش این است که رمان و قصه های باطل نخواند.حرف ها و افسانه های باطل ذهن را کج و معوج میکند و نفس را از درست اندیشی و درست یابی عدول میدهد و منحرف میگرداند.
افلاطون در بیرون شهر آتن در محلی به نام آکادمیا باغی داشت که آن را وقف علم و معرفت نمود،و بر سر در باغ آکادمی نوشته بود:هر کس هندسه نمی داند وارد نشود.
ابن خلدون در مقدمه تاریخ گوید :و قد زعموا انه کان مکتوبا علی باب افلاطون من لم یکن مهندسا فلا یدخلن منزلنا. و نیز در همان مقدمه گوید:
و کان شیوخنا یقولون:ممارسه علم الهندسه للفکر بمقابه للثوب الذی یغسل منه الأقذار و ینقیه من الأوضار و الأدران.
یعنی اساتید ما گفته اند که ممارست در علم هندسه برای فکر به مقابت صابون برای جامه است که وی را می شوید و تمیز میکند.
ادامه دارد.....
منبع:رساله ولایت تکوینی ص9 و 10