علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲۱ مطلب در تیر ۱۳۸۸ ثبت شده است

http://mrfba.persiangig.com/image/%D8%A7%DA%98%D8%AF%D9%87%D8%A72.JPG

خوان اوّل: در راه جایی آسایید و به خواب رفت شرزه شیری آهنگ وی کرد و رخش شیر را هلاک کرد، چون رستم بیدار شد دید که به همّت رخش از شرّ شیر رهایی یافت و همی خداوند جهان را شکر کرد.

خوان دوم: پس از آن به راه افتاد و به بیابانی بی‌آب رسید و گرمایی سخت بود که نزدیک بود تهمتن و رخش از تشنگی هلاک شوند آنقدر به درگاه خداوند تضرّع و زاری کرد تا از رحمت خداوند میشی صحرایی پیدا شد و رستم در پی او رفت که به راهنمایی آن میش به چشمه آبی رسید و جان به سلامت بدر برد و خدا را شکر کرد.
خوان سوم: چون از آن چشمه سیراب شد و رخش را آب و شستشو داد عزم شکار کرد، گوری بیفکند و از گرسنگی هم نجات یافت و خواب آمد در کنار چشمه بخفت اژدهایی دژم که از دُم تا به دَم هشتاد گز بود و از هراس وی هیچ جانوری در آن بیابان نیارست پا گذارد پدیدار شد، رخش سم بر زمین کوفت و رستم بیدار شد و با اژدها در نبرد افتاد و رخش هم کمک کرد تا عاقبت سر از تن اژدها جدا ساخت و خدا را شکر کرد.
خوان چهارم: پس از آن بر رخش سوار شد و به راه افتاد تا به چشمه‌ای و سبزه‌زاری رسید در کنار چشمه خوراکی‌ها و اسباب عیش فراهم دید از خوراکی‌ها بخورد و رود در دست بگرفت و بنواخت، زنی جادو همینکه آواز سرود شنید حاضر شد که رخ خود را بسان بهار آراسته بود، رستم به ستایش خداوند لب گشود. آن زن همین که نام خدا را شنود رنگ وی برگشت و سیاه شد و رو برگردانید. رستم در حال کمند بینداخت و جادو را به بند آورد و گفت تو کیستی که آنچنان بودی و اینک نام خدا را شنیده‌ای این چنین سیاه گشته‌ای باید آنچنان که هستی خویش را به من بنمایی، رستم دید آن زن جادو به شکل گنده پیری بدر آمد، فی‌الحال خنجر کشید و آن جادو را دو نیم کرد و از آسیب وی ایمن بماند و خدا را شکر کرد.
خوان پنجم: پس از آن رستم به راه افتاد تا به دشتی خرّم رسید و رخش را به چرا رها کرد و خود بیاسایید، دشتبان آمد و دید رخش در سبزه‌زار است و رستم در خواب، با خشم هر چه بیشتر بسوی رستم آمد و چوبدستی که در دست داشت بر پای رستم زد و با او پرخاش کرد که چرا اسب را در دشت و سبزه‌زار رها کردی‌؟ رستم چیزی نگفت ولی برخاست و دو گوش دشتبان را بگرفت و هر دو را از بیخ برکند و به دست دشتبان داد و باز دوباره بخفت. بیچاره دشتبان با دو گوش کنده و خون از دو جانب سر روان شکایت به اولاد برد، اولاد دیوی سهمگین بود که در آن مرز و بوم بزرگ همه بود، اولاد چون آن بدید با سپاه خود بسوی رستم آمد و پس از نبرد لشکر اولاد شکست خورد و رو به گریز نهاد و اولاد نیز گزیری جز گریز ندید رستم به دنبالش رخش دوانید تا کمند بینداخت و اولاد را در کمند گرفت و او را از اسب به زمین افکند و بدو گفت اگر خواهی خون تو را نریزم و تو را در این سرزمین شاه کنم باید بنمایی که دیو سپید، کاوس شاه را کجا در بند کرده است؟ اولاد بپذیرفت و با رستم به راه افتاد.
خوان ششم: در اثنای راه ارژنگ دیو- که وی و پولاد از پهلوانان و پیروان دیو سپید بودند، و ارژنگ دیو از دیگر دیوان دلیرتر و سالارشان بود- در فرا راه رستم با وی به نبرد برخاست، و سرانجام در دست رستم به خواری کشته شده است، و دیگر دیوان چون سالارشان را چنان دیدند رو به فرار نهادند.
خوان هفتم: رستم با اولاد چون به شهری که کاوس شاه گرفتار بود وارد شدند، رخش رستم شیهه‌ای چون رعد برآورد، کاوس چون شیهة رخش بشنید دریافت که رستم به شهر وارد شد بسیار خوشحال گردید و به یارانش گفت اندوه و گرفتاری ما بسر آمد، رستم در نزد وی آمد و همه سر فراز و سربلند شدند، کاوس شاه به رستم گفت باید کاری شود که دیوان نفهمند وگرنه انجمن کنند و رنجهای تو بی بر شود اکنون دیو سپید که بزرگ دیوان است در فلان غار است و بی‌خبر است باید کار او را بسازی. پس رستم بسوی آن غار رهسپار شد غاری چون دوزخ بدید در آن وارد شد و با دیو سپید بسیار بجنگید و عاقبت بر وی چیره شد و وی را بر زمین زد و جگرش را از نهادش بدر آورد و دیوان دیگر همینکه این واقعه را بدیدند رو به هزیمت گذاشتند. رستم جای پاکی طلب کرد و سر و رو بشست و به درگاه خداوند نیایش و ستایش کرد و سپس بسوی کاوس شاه آمد و کاوس وی را آفرین گفت.
آیا مقصود از داستان هفتخوان همین صورت ظاهر است یا شرح حال ما است که تا آفرین بشنویم باید با جادوها و دیوهای رهزن نبرد کنیم که جهاد نفس است. دیدی که در خوان سوم اژدها را کشت بدانکه به قول عارف رومی:

نفس اژدرهاست او کی مرده است      از غم بی آلتی افسرده است

و دیدی که در خوان چهارم همین که زن جادو نام خدا را شنید روی او سیاه شد با اینکه در آغاز برای فریفتن با رخساری آراسته هویدا شد. دیدی که چگونه نام خدا را شنید رو برگردانید. در تفسیر سورة مبارکة قل اعوذ برب الناس به عرض رساندم که خنّاس صفت دیو وسواس است که تا یاد خداوند متعال در بیت‌المعمور قلب ذاکر نزول اجلال فرمود و نام شریفش به زبان آمد دیو وسواس بازپس شود و خود را کنار می‌کشد و رو برمی‌گرداند وگرنه چون ابن عرس و مار که مضمون روایات است قلب را به دهن می‌کشد اعاذنا الله تعالى منه. پس هیچگاه دیو وسواس بر دل مراقب و حاضر دست نمی‌یابد. خداوند متعال توفیق مراقبت که کشیک نفس کشیدن است مرحمت بفرماید.
آری باید رستم بود (بلکه بالاتر از رستم که جهاد با نفس جهاد اکبر است) و با دیوان و جادوان جنگید و از هفتخوان درگذشت تا نفس مطمئنه گردد و به خطاب ارجعی الی ربک راضیة مرضیه مشرف شود و به قول عارف معروف جناب مجدود بن آدم سنایی – علیه الرحمه -:

عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد          که دارالملک ایمان را مجرّد بیند از غوغا

عجب نبودگرازقرآن نصیبت نیست جزنقشی       که از خورشید جز گرمی نبیند چشم نابینا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۸۸ ، ۱۸:۵۵
مجنون
برای دریافت فایل سخنرانی حضرت استاد علامه(دعا در حق مردم و ..)که به صورت فایل 3gp آماده شده است

اینجا را کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۸۸ ، ۱۸:۱۳
مجنون

دعا کلید عطاء و وسیلة قرب الی‌‌الله تعالی و مُخ عبادت و حیات روح و روح حیات است.

دعا کوبة باب رحمت رحیمیّه و سبب فتوح برکات شرح صدر و نور و ضیای سّر است.

دعا موجب رسوخ حبّ ذکر الهی در دل، و منزِّه نفس از رَین شواغل است.

دعا توشة سالکان حرم کبریای لایزال، و شِعار عاشقان قبلة جمال، و دِثار عارفان کعبة جلال است.

دعا سیر شهودی و کشف وجودی اهل کمال و تنها رابطة انسان با خدای متعال است.

دعا معراج عروج نفس ناطقه به اوج وحدت، و ولوج به ملکوت عزّت است.

دعا مِرقات ارتقای انسان به مقام ولایت، و رَفرَف اعتلای وی به مرتبت خُلّت است.

دعا واسطة اسم اعظمگردیدن انسان و دست یافتن به کنوز قرآن و دارا‌ شدن رموز تصرّف طبایع اجرام و ارکانست.

دعا کاسر قلب و جابرآن به أنا عندالمنکسرة قلوبهم‌ است. یعنی دل از ذکر و دعا شکسته شود و دل شکسته درست‌ترین و ارزنده‌ترین کالای بازار هستی است که خدا در دل شکسته است.

الهی اگر یکبار دلم را بشکنی از من چه بشکن بشکنی.

دعا یاد دوست در دل ‌راندن و نام او به زبان‌آوردن و در خلوت با او جشن ساختن و در وحدت با او نجوی‌گفتن وشیرین‌زبانی کردن است.

بر گرفنه از کتاب شریف نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۸۸ ، ۱۷:۱۴
مجنون
http://www.ershad.ir/images/news/44024/thumbnail/400px-Learning_Arabic_calligraphy.jpg


نکته 716 از کتاب شریف هزار و یک نکته

این نکته را اخیرا به حضور مبارک انجمن خوش نویسان تقدیم داشته ام:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم، و صلی الله علی النبی الخاتم محمد سید ولد آدم، و آله کلمات الله الاتم، و من اقتفی هدیهم و هدیهم القرآن الذی یهدی للتی هی اقوم.
قال الله تعالی:قل کل یعمل علی شاکلته(اسراء 85)
منم که معجز من خط دلگشای من است
کلیم وقتم و نوک قلم عصای من است
(میرعمادحسنی)      
سلام و تحیت فراوان به حضور انور بزرگوارانی که درخطه ی نظام احسن ربانی بر اثر حسن سیرت و سریرت، و طیب طینت، و اعتدال مزاج، و دقت طبع و قوت ید، و روح شریف کریمه ی « ن و القلم و ما یسطرون » اند.
دعا و ثنای بسیار به پیشگاه والای انجمنی که گلستان و نگارستان هنر است، و اهل انجمنی که بنان مبارک بنیان هریک واسطه افاضه فیض از غیب به شهودند که جمال دل آرای حقایق معانی و دقایق معارف را در طلعت زیباترین کسوت حروف و دلنشین ترین صورت نقوش تجلی می دهند ذلک فضل الله یؤتیه من یشاءو الله ذوالفضل العظیم.
در طلیعه صحیفه ام به ذکر کلماتی چند از پیمبر و آل-علیهم السلام-تبرک و تمسک می جویم که برخی در ترغیب نفوس مستعده به تعلیم و تعلم صناعت گرانقدر و هنر ارزشمند خط، فصل خطابی چون قلم بی خم و تاب است، و برخی دیگر خطاط را مسطره و قانونی موزون و مسطاب:
الف- حضرت خاتم صل الله علیه وآله و سلم فرموده است: من مات و میراثه الدفاتر و المحابر وجبت له الجنة.(باب 51 کتاب ارشاد قلوب دیلمی) حبر سیاهی است که مرکب است، و محبره سیاهی دان است که آمه معروف به دوات است و محابر جمع آن یعنی آنکه میراث وی دفتر و دوات است، بهشت مر او را واجب است.
ب- امیرالمؤمنین علی علیه السلام به نویسنده خود عبیدالله بن ابی رافع فرمود: الق دواتک، و اطل جلفة قلمک، و فرج بین السطور، و قرمط بین الحروف، فان ذلک أجدر بصباحة الخط.(نهج البلاغه حکمت315) یعنی دواتت را لیقه بینداز. و زبانه قلمت را دراز گردان،و میان خطها را گشاده بدار.و حرفها را نزدیک یکدیگر بنویس که این دستور به صباحت خط سزاوار است. لیقه که واژه تازی است، مرکب را لایق نوشتن می کند چه آن را خالص و روان می گرداند و به همین جهت آن را لایق لیقه گفته اند که سیاهی را برای نوشتن لیاقت می دهد. و قلم که زبانه او دراز باشد روان می رود و روان می نویسد.
ج- رساله ای به تازی در معرفت خط و علم قلم و کتابت که تاریخ تحریر آن 1083 ه ق است، در تملک راقم است: در افتتاح باب نخستین آن، این حدیث شریف از جناب آدم اولیاءالله حضرت وصی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بدینصورت روایت شده است:
فقد روی عن علی علیه السلام انه قال: علیکم بحسی الخط فانه من مفاتیح الرزق.
علاوه این که حدیث یاد شده در چند موضع تذکرة الخطاطین مرحوم میرزای سنگلاخ، و در رسایل دیگران از قدیم الایام روایت شده است. کلام مولی صلوات الله تعالی علیه را ظاهری و باطنی است. ظاهر آن ظاهر است که ن باقلم است. استادم مرحوم علامه محمد حسین فاضل تونی -رضوان الله تعالی علیه- از تنگدستی و پریشان روزگاری میر عماد حسنی در آغاز کار حکایت فرمود که وی به شوق و ذوق فطری و نعمت عشق خدادادی در خطه تعلم خط سیر می کرد، وقتی دو تا نون نوشت مادرش را داور گرفت که این نون خوشتر است یا آن؟
مادر بر آشفت و گفت: نه این نون نان میشود نه آن. ولی دیری نگذشت که به برکت ن والقلم، و مفتاح خط و ما یسطرون، ابواب رزق برویش گشوده شده بلغ ما بلغ آری
چو حسن خط اندر سر انگشت تست /  کلید در رزق در مشت تست
اما باطن آن این که رزق انسان من حیث هو انسان معارف الهیه است که حقیقت آن اتصاف به اوصاف اسمای ربوبی و تخلق به اخلاق ملکوتی است و این گوهر گرانبهارا باید با اطمینان سر و توحد خاطر و تجمع فکر و حواس تحصیل کرد که یکی از طرق ریاضت آن،توغل و تبحر در فن شریف تعلم و تکمیل خط و عشق عفیف بدانست.وشیخ اجل پورسینا در مقامات عارفان اشارات،فکر لطیف و عشق عفیف را در ریاضت نفس قوی ترین سبب برای تلطیف سر،و اعداد به وصول عشقی حقیقی که بهترین سرمایه سالک در تقرب به حسن مطلق است دانسته است.این موهبت الهی،حظ أوفر عاشق شیفته به حسن جمال خط،و قلمزن چیره دست خط آفرین است که صاحب هم واحد عالی است،و از توزع بال و تفرق حال خالی است. 
د-یعقوبی متوفای در سنه سوم هجری در کتاب تاریخش وصیتی از سبط اکبر پیغمبر امام حسن مجتبی علیه السلام روایت کرده است که اختصاص به خردسالان دارد و عبارت آن حضرت به نقل یعقوبی چنین است:و دعا الحسن بن علی علیه السلام بنیه و بنی أخیه فقال:یا بنی و یا بنی أخی انکم صغار قوم و توشکون أن تکونوا کبار قوم آخرین فتعلموا العلم فمن لم یستطع منکم یرویه(أن یرویه-ظ)أو یحفظه فلیکتبه و لیحعله فی بیته(ج2ص202ط نجف).
امام مجتبی در این وصیت اعتنائی خاط به خردسالان دارد که هم در تعلیم و تأدیب بزرگسالان به اکرام و احترام زیردستان و کودکان حائز اهمیت بسزا است،وهم از جهت دستورالعملی که به خردسالان فرموده است.
یعنی امام حسن علیه السلام فرزندان خود و فرزندان برادرش را خواند و گفت:ای فرزندان من،و ای فرزندان برادر من!امروز شما خردسالان گروهی هستید و در آینده نزدیکی بزرگان گروه دیگری خواهید بود،پس دانش بیاموزید و هر که از شما توانایی روایت و نگهداری دانش را ندارد آن را بنویسد و در خانه خود بنهد.
امام بدیشان فرمود شما که خردسالید هم اکنون نوشتن بیاموزید و خط تعلیم بگیرید و دانش را که آموخته اید بقلم درآورید که بقول بیهقی:مرد آنگه دانا شود که نبشتن گیرد.و گه نیکو گفته اند که العلم صیدوالکتابۀ قید.
بدیهی است که ادمی در خردسالی و اوان عقل هیولانی و عهد شباب چون بی رنگ و آسوده نهاد است،به هر کمالی روی آورد زود بدان اعتلا می یابد،و نیز آنچه را آموخت در وی رنگ ثابت می گردد،و صحیفه جانش لوح محفوظ فرا آورده هایش میشود،و چون خردسال است بهتر تعلیم می گیرد بلکه کلانسال را تعلیم دادن و تربیت کردن درحیز امتناع است،بقول ابوشکور بلخی:
درختی که خردک بود/بگرداند آن را که خواهد چنان
چو گردد کلان باز نتواندش/ که از کژی و خم بگرداندش
میر عماد حسنی در رساله آداب المشق گوید:
اگر کسی را آرزوی این مقام باشد او را در جوانی از بعضی لذات نفسانی احتراز باید چنانچه قبلۀ الکتاب مولانا سلطانعلی فرماید:
ایکه خواهی که خوش نویس شوی               خلق را مونس و انیس شوی
خطه خط مقام خودسازی                           عالمی پر ز نام خود سازی
ترک آرام و خواب باید کرد                         وین به عهد شباب باید کرد
سر به کاغذ چو خامه برسودن                      روز و شب لحظه ای نیاسودن
خط نوشتن شعار پاکان است                        هرزه گشتن نه کار پاکان است
شیرین تر آنکه امام در پایان فرمود:آن را بنویسد و در خانه خود بنهد.آری زینت خانه،کتاب علمی در طاقچه آنست نه مجسمه سگ و گربه.کان امام فرموده است خانه شما باید کتابخانه باشد.
مزید این که جوان قریب العهد به مبادی الیه است لذا به نسبت از تعلقات مادی و رسوم عادی،عاری و دارای صفای باطن است که این صفا را در صفا و صباحت خط،دخلی بکمال و تأثیری بتمام است.از این روی میر رحمۀ الله تعالی علیه،نخستین فصل رساله یاد شده را بدین لئالی حسن تنمیق نموده است که:"کاتب را از صفات ذمیمه احتراز میباید کرد زیرا که صفات ذمیمه در نفس علامت بی اعتدالی است و حاشا که از نفس بی اعتدال کاری آید که در او اعتدال باشد،از کوزه همان برون تراود که در اوست.پس کاتب باید که از صفات ذمیمه به کلی منحرف گردد و کسب صفات حمیده کند تا آثار انوار این صفات مبارک از چهره شامد خطش سرزند و مرغوب طبع ارباب هوش افتد."
علم شریف خط چون علم اوفاق و هندسه در تقویم و تعدیل انسان اهمیتی بسزا دارد،و چون عبادت عظیم صوم آدمی را صبر و ثبات میدهد،و صمت و سکوت می بخشد.
از خواص و مزایای حسن خط این که ارباب کلام منظوم را به منزلت مسطره ای موزون،سخن سنج است.
و معادل عروض،معیاری تمام عیار برای محک اشعار است،و میزانی بقسط و عدل در توزین و تقدیر مصراعین ابیات.خط خوب را شیوه آیینه روشن و پیشه آب زلال است.به مثل:غزلی را به خط مرغوب عرضه نمودن بدانسانست که چهر ه را به آیینه روشن سان دادن.و آب زلال،قذی را چنان غمازی نکند که خط موزون شعر ناموزون و گفتار ناهموار را.
چنانکه بدواً گفته ایم فقط خواستیم به تمسک چند حدیث در علم خط و مکانت کتابت تبرک جوییم،وگرنه در تحریض و تحریص بدان،روایات دیگر نیز مروی است.
یکی از صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بدان حضرت عرض کرد یا رسول الله انا نسمع منک احادیث لانحفضها،أفلا نکتبها؟قال بلی فاکتبوها(مسند ابن حنبل ج 2 ص 215ط بیروت)
گفت ای رسول خدا از تو احادیث میشنویم که در حافظه ما نمی مانند آیا آنها را ننویسیم؟فرمود بنویسید.
از هنر گرانقدر و صنع خطیر خط است که منطق وحی قرآنی و احادیث وسائط فیض سبحانی مصون مانده است.قوه بشری عاجز است که آنچه را بدان نیاز دارد در خزانه حافظه ضبط کند چه انسان از آفت نسیان در امان نیست مگر آن مؤید بروح القدس که لوح محفوظ است و مخاطب به سنقر ئک فلاتنسی است.و این آفت چون موریانه محفوظات را میخورد،لذا کتابت بمنزله خزانه علوم و حکم است که ببقای رقم آن در صحف زنده و باقی اند و چون انسان در گاه نیاز بدان رجوع کند مذکر وی است،کدام صنعت و هنر را بپایه ی او ارج و اجر است؟!
کریمه قل کل یعمل علی شاکلته که صدر صحیفه بدان معنون است.فرماید:کار هر کس بدو مانند است و خود حق سبحانه مصداق اکمل آنیست که فتبارک الله احسن الخالقین.
جمال جان فزای جهان و انسان،از وحدت صنع است  که از قلمزن و نقاش چیره دست آفرینش،با ترتیب تام،و تنسیق کامل،و اندازه سزاوار،و ریخت بایسته،و پیوست شایسته،و نسبت موزون،و انسجام مربوط اعضا و جوارح حساب شده آنها با یکدیگر صورت یافته است که در نهایت زینت و زیبایی و آراستگی است.
امام صادق علیه السلام در پایان توحید مفضل فرموده است:"کلمه ی (قوسموس)به زبان جاری و معروف یونانیان،اسم این جهانست و تفسیر آن زینت است.همچنین فیلسوفان و مدعیان حکمت جهان را به همین نام میخواندند،و این تسمیه نبود مگر این که در آن تقدیر و نظام دیدند.و تنها به تسمیه تقدیر و نظام راضی نشدند حتی آن را زینت نامیدند تا دیگران را آگاه کنند که عالم با همه درستی و استواری که در آفرینش اوست در غایت زیبایی و نیکویی آفریده شده است." آری
چو حسن ذات خود حسن آفرین است                    جمیل است و جمال او چنین است
عالم کتاب حق تعالی است که هر یک از کلمات نوری وجودی را به قلم اعلای ید قدرتش،در کمال حسن و جمال نگاشته است فارجع البصر هل تری من فطور(ملک3).بقول عارف شبستری:
به نزد آنکه جانش در تجلی است                          همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است               مراتب همچو آیات وقوف است
از او هر عالمی یک سوره ی خاص                      یکی شد فاتحه واندیگر اخلاص
نقطه ی نطفه را صورتی دهد که زیباتر از آن تصور شدنی نیست،شیخ اجل سعدی گوید:
دهد نطفه را صورتی چون پری                           که کرده است بر آب صورتگری
خطاط هنرمند آن مظهر متعالی خداوند،و مجلای عالی اسم شریف مصور است که حروف و کلمات کتاب تدوینی را به وزان حروف و کلمات تکوینی بزیبایی و دل آرایی صورتگری میکند،تا قرآن کتبی را به وفق قرآن عینی صورت دهد.این سمت سامی مظهریت حق،حق طلق و اقتضای عین ثابت استاد خط است.که کل یعمل علی شاکلته.
استادم در فن شریف ارثماطیقی أعنی علم حروف و اعداد و اوفاق،حضرت زاهد ناسک حجة الاسلام والمسلمین آقا سید مهدی قاضی تبریزی رضوان الله تعالی علیه که در حسن خط آیتی باهر بود، و بویژه در ثلث قادری نادر بلکه شأنی خاص در ثلث داشت، بر این عقیدت بود که هر حرف کتبی را چون عینی شکل و صورتی خاص است که اگر از آن تحریف شود و مثله گردد،در جداول وفقی و تعویذات و نظائر آنها بی اثر خواهد بود.لذا هیچگاه بی طهارت، قلم و لوح را مس نمی کرد و در رسم حروف اهتمام بسیار داشت، و در آیین کتابت سبک کوشیار.چه برنامه کوشیار این بود که در حال اعتدال حال و مزاج می نوشت، و با خستگی و عدم اعتدال دست به قلم نمی برد. و پیش از شروع به نوشتن چند قلم می تراشید و آماده می کرد تا اگر یکی از آنها در اثناء کتابت از رفتار باز ماند با دیگری بنویسد. هیچگاه با قلم شکسته نمی نوشت که قلم شکسته در دست درویش هم باشد شکسته ی درست نمی نویسد. انسان با طهارت و اعتدال حال و اجتماع بال، بهتر قبول حقایق از حسن مطلق می کند و بصورت زیباتر تمثل می دهد. این کوشیار همانست که رساله ای در حرکت پرگار نوشته است و در فرانسه بزبانشان ترجمه شده است و به طبع رسیده است.
خداوند سبحان در هر حرف و کلمه اعم از تکوینی و تدوینی خاصیتی مودع فرمود که در غیر آن یافت نمیشود. و در اجتماع و ترکیب آنها نیز خاصیتی تعبیه کرد و کرامت فرموده است. مثلا خاصیت ق منفرد افاده معنی پرهیز است که امر از وقی یقی است، و چون با لام مرکب شود افاده معنی بگو کند که از قال یقول است، و چون با میم ترکیب یابد افاده معنی برخیز نماید که امر از قام یقوم است، و چون با لام و میم معاً ترکیب یابد افاده معنی قلم کند، و چون حسن خط بر آن مزید شود صباحت و جمال صورت یابد که آن را حکمی برتر، و در نفوس اثر دیگر است.
در کتب فقهی و جوامع روایی در تشاح مأمومین در اختیار امام جماعت فرموده است که اگر ائمه جماعت همه در قرائت قرآن هجرت و سن و علم به سنت و فقه بدین برابر بودند آنکه صباحت وجه او بیش است پیش است.
در وسائل از جناب کلینی باسنادش از ابوعبیده روایت فرموده است که قال سالت أباعبدالله علیه السلام عن القوم من اصحابنا یجتمعون فتحضر الصلوة فیقول بعضهم لبعض: تقدم یا فلان، فقال ان رسول الله قال: یتقدم قوم أقراهم للقرآن، فان کانوا فی القرائه سواء فأقدمهم هجرة فان کانوا فی الهجرة سواء فأکبرهم سناً، فان کانوا فی السن سواء فلیؤمهم اعلمهم السن سواء فأصبحهم وجهاً (وسائل الشیعة ج 1، ط امیربهادر ص 530).
مرحوم شهید ثانی در شرح لمعه در تعلیل اختیار أصبح وجهاً فرموده است: لدلالته علی مزید عنایة الله تعالی. غرض اینکه خط را مقامی رفیع است و حسن خط را درجتی أرفع و مفردات را أثری است و ترکیباتشان را تأثیری دیگر و حسن ترکیب را تأثیری بهتر و بیشتر.
حسن خط چشم را کند روشن / قبح خط دیده را کند گلخن
بلکه آمه و خامه و دیگر آلات و ادوات که معدّات ترقیم و تنمیق اند در این اصل رصین و اصیل،‌ دخلی به تمام دارند. وقتی حضرت استاد آیة الله علامه طباطبائی صاحب تفسیر عظیم المیزان – قدس سره العزیز – که خود در حسن خط خوش نویس بود بلکه ممتاز می نوشت و در ایوان قلم بالا نشین بود، و منظومه ای در رسم خط نستعلیق از بدایع افکار خود فرموده است؛ به این خوشه چین خرمن بزرگان،‌ دستوری از آیات قرآنی به عنوان دواء و شفا، عطا فرموده است که ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین (اسراء 83). سپس به این کمترین فرمود: آیات یاد شده را با قلم نی بنویس که من خودم چون این دستور را از فلانی گرفته ام (عالمی عالیجناب را نام برد که اظهار داشت باعث اولی من در تفسیر المیزان و تفسیر قرآن به قرآن، آنجناب شده است) با قلم آهنی نوشته ام و از آن بهره نبردم هر چند از نوشتم آیات قرآنی برای دوا و شفاء با قلم آهنی قلباً انزجار داشتم لاجرم با آن بزرگوار در میان نهاده ام، جواب دادند که عدم تأثیر از قلم آهنی است که بنای آهن بر جنگ و جدال و خونریزی و ویرانی و از اینگونه امور است و ارسلنا الحدید فیه بأس شدید، بعد از با نی می نوشتم و از آن مائده فائده ها عائد می شد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۸۸ ، ۱۴:۵۸
مجنون
بسم الله الرحمن الرحیم

مطلبی خارج از موضوع:

عزیزانی که در شهر کرمان زندگی میکنند نظرات خودشان را در مورد وضع اداره شهر و کارهای مربوط به فرماندار میتوانند به وبلاگ شخصی فرماندار کرمان  آقای مهندس انجم شعاع مراجعه کنند من ایشان را از نزدیک میشناسم  و میدانم که خیلی اعتقاد به تبادل نظر اینترنتی دارند و حتما ترتیب اثر خواهند داد .خوب امتحانش که ضرر ندارد برای ورود به وبلاگ اینجا را کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۸۸ ، ۱۶:۳۹
مجنون
محاسبه و مراقبت اخلاقی،کم کم نور می آورد و زمینه را برای برنامه ها و مراحل بعدی آماده میکند،لذا آقایان در قدمهای اولیه دستور شدید راجع به مراقبه و محاسبه میدهند تا به یک تعبیر نفس با ماوراء طبیعت انس بگیرد و خو کند و از گناهان دور شود و ان شاءالله به کارهای بالاتری تن دهند.

نکته ای که در این بخش به انسان کمک میکند این است که انسان در شبانه روز طوری برنامه ریزی کند که بیکار نشود،چون به محض اینکه بیکار شد،نفس به دنبال سرکشی به راه می افتد .میبینید کارگری که برای به دست آوردن لقمه حلال برای زن و فرزندش از صبح به سر کار میرود و شب با بدن خسته برمیگردد،دیگر وقت ندارد که شب تا ساعت 12،کنار تلویزیون بنشیند و به دنبال فیلمها و امور دیگر برود.

این مال آدمهای بیکار است.آدم بیکار که صبح تا غروب تن خسته ندارد ،مجبور است خودش را به دهها فیلم مبتذل مشغول کند:لذا به تعبیر شریف حضرت آقا ،نفس را به کارهای خوب مشغول بدارید  که اگر شما آن را مشغول نکنید ،او شما را مشغول میکند ،برای همین است که می بینید شخصی که از شنبه تا پنج شنبه به شدت کار دارد نفس نمیتواند او را مشغول کند،ولی همین که روز جمعه بیکار میشود،نفس برایش هزار جور نقشه میکشد.اگر نفس را به کارهای نیک مشغول کند ،دیگر نفس وقت نمیکند از این کار منصرف شود و به دنبال امور دیگران رود،لذا فرموده اند به اشتغالات حلال خود هم جهت بدهید.

داشتن شغل های مختلف هم باعث پراکندگی نفس است.نفس وقتی توحد پیدا کند قوت میگیرد،اما همین که به امور مختلف توجه پیدا کرد،خود به خود سست میشود،زیرا کثرت سستی آور است،در حالی که وحدت نیرو بخش و قوت دهنده است.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۸۸ ، ۰۷:۴۵
مجنون
در سوره های قرآنی باید بسم الله الرحمن الرحیم را یکی از آیات سوره در نظر آورد به قول حضرت آقا:

باید یک نفر شیعه پیدا بشود تا یک قرآنی بر اساس ولایت که بسم الله الرحمن الرحیم آیه اول هر سوره به شمار می آید را به چاپ برساند.

در بسیاری از موارد محاسبات قرآنی  مشکلاتی که پیش می آید زیر سر همین مسئله است مثلا به ما میگویند آیه 101 سوره بقره را اگر هر روز 40 بار ذکر روزانه خود کنید فلان تاثیر را خواهد داشت و اگر ما بسم الله الرحمن الرحیم را به حساب نیاوریم آیه 100را به جای آن میخوانیم و هر چه انتظار تاثیری که میخواستیم را میکشیم آن آیه تاثیر نمیکند و چه بسا اثر سوء هم بر مشکلی که ما داشتیم بگذارد.فافهم

برای اطلاعات بیشتر  فایلی که از کتاب شریف "قرآن هرگز تحریف نشده "به صورت فایل word درآورده ام را دانلود کنید در باب همین موضوع:برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید:

download.php?file=605بسم الله الرحمن الرحیم جزو همه سور قرآن اس1.doc
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۸۸ ، ۱۷:۴۴
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

چند وقتی است که عکسی از  حضرت آقا دیده ام که بر خود دانستم این مطلب را بگویم که عکس ذیل مربوط به حضرت اقا نیست.

در این رابطه لازم است شرح خاطره ای را باز گو بنمایم:

روزی در مجله ای  دوستان طلبگی میخواستند همین عکس را  در زندگی نامه حضرت آقا  در مجله به چاپ برسانند  یکی از دوستان فرمودند که این عکس به نظر نمی آید متعلق به آقا باشد به همین دلیل  یکی از دوستان (حجه الاسلام حاج آقای مهدوی ،از دوستان حقیر)به درب منزل آقا مشرف شدند برای پیگیری این موضوع و حضرت آقا فرمودند که این تشابه چهره است و این عکس متعلق به من نیست /

http://blog.417.ir/wp-content/uploads/2009/04/hasanzade.jpg

و نکته دوم این است که بعضی از کتب علی رقم نسبشان به حضرت مولی که در سلسله چاپ های متوالی هم به چاپ رسیده اند از جمله:

جمال السالکین،سیمای امام رضا در آثار حضرت علامه،سیمای نماز در آثار حضرت علامه،پند های حکیمانه در آثار حضرت علامه در 4جلد،فضائل 14 معصوم در آثار علامه حسن زاده،صراط السلوک،داستان های عارفانه در آثار حضرت علامه و...و....هیچ کدام بر اساس اصول حضرت علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)نیستند و حضرت آقا هم از چاپ اینگونه کتب اظهار ناراحتی فرموده اند./دوستان گرامی بنده حقیر هیچگونه فرد ذی نفعی نیستم  و فقط بر اساس مسئولیتی که در قبال دانستن اینگونه مطالب در خود احساس کردم آنها را باز گو کردم به دلیل اینکه:

اگر فردی بخواهد در مسیر خودسازی و انسان سازی به راه بیفتد باید یک راه و مسلک داشته باشد و از خواندن کتبی که مجوز چاپشان را از صاحب اثر نگرفته اند دوری کند که ممکن است اثر بالعکس در وجود انسان بگذارد به دلیل اینکه نفس انسانی مجرد است و به هر چه رو بیاورد به آن خو میکند و قوه خیال فرد تمام باطن این کتب را میگیرد  و در خود اثر میدهد ان شا ء الله در فرصتی دیگر آن را به شرح و بسط خدمتعلاه مندان تقدیم خواهم کرد........

باری،سر خویش گیریم و راه تعبد در پیش.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۸۸ ، ۱۶:۴۵
مجنون
تار و پود سرشت انسان بینش و کاوش است .برهان رهنمای عقل تا به سر منزل ایقان است.مقام محمود آدمی ادراک حقایق اشیا به نحو شهود است.

رستگاری هر کس به دانش شایسته و کردار بایسته است که دو بال مرغ جانند و با این دو بال تواند به اوج عزت خود پرواز کند .شایسته را از ناشایسته نور برهان تشخیص میدهد و بایسته را از نابایسته منطق دلیل.

ترازوی راستین سنجش درست از نا درست و محک سره از نا سره علم میزان است و به تعبیر شیرین و دلنشین ابن سینا در آغاز دانشنامه :

علم منطق علم ترازوست

لسان وحی محمدی(صلی الله علیه) که زبانه هر ترازوست،فرماید:

فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم

اولوا الالباب /سوره زمر،آیه20

در این کلام خدا آن دسته از بندگانش که نیکوترین آنچه را میشنوند پیروی میکنند به نوید رستگاری سرافراز و به هدایت شدگان و خردمندان ستوده شده اند.

برگزیدن سخن نیکوترین را ترازوی راستین باید.و آن جز با روش اندیشه درست که علم میزان رهبر آن است راست نیاید.

نه تنها همین آیت است پژوهش را میستاید  و بخردان را بر می انگیزاند،بلکه همه آیات قرآنی  و سخنان فرستادگان آسمانی چنین اند.خداوند قرآنش را یکپارچه نور خوانده است.

یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا/سوره نساء،آیه 175/

و در مقام احتجاج برهان میفرماید:

قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین/سوره نمل ،آیه 65/

و نور،دانش است چنانکخ از رسول خدا ماثور است که:

العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء

رساله قرآن و عرفان و برهان  از هم جدایی ندارند صفحه 9و10

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۸۸ ، ۱۵:۲۷
مجنون




دریافت  

45:25

مقام ولایت (شخصیت امام علی علیه السلام)




دریافت  

46:11

عقل انسان




دریافت  

43:50

درباره محرم و عزاداری سید الشهدا علیه السلام




دریافت  

38:36

دنیا




دریافت  

1:09:08

دشمن خود را بشناسیم




دریافت  

57:10

علم ملائکه بر گناهان و حسنات از طریق بوی آنها




دریافت  

50:33

اسم اعظم (انسان)




دریافت  

38:28

گفتاری پیرامون آیت الله سید علی قاضی




دریافت  

58:17

گفتگوی مختصر با خدا، روضه انسان ساز است




دریافت  

36:18

حق و باطل




دریافت  

46:28

حقیقت انسان




دریافت  

47:20

حقیقت کمال جویی انسان




دریافت  

54:06

جاندار و بی جان،حق و باطل، جامعه ی مدنی




دریافت  

52:05

خطبه ی نماز جمعه 1




دریافت  

53:11

واقعه ی طبس




دریافت  

31:15

خطبه ی نماز جمعه 2




دریافت  

59:28

خطبه ی نماز جمعه 3




دریافت  

53:46

خطبه ی نماز جمعه 4




دریافت  

55:30

خطبه ی نماز جمعه 5




دریافت  

26:01

خطبه ی نماز جمعه 6




دریافت  

57:08

خطبه ی نماز جمعه 7




دریافت  

35:35

ماه مبارک رمضان




دریافت  

42:44

معارف دینی




دریافت  

15:36

معارف انسان




دریافت  

35:28

شب احیاء




دریافت  

41:12

نقش عرفان در احیای معارف اسلامی




دریافت  

38:15

رمضان ماه برکت و نزول قرآن




دریافت  

25:58

روز قدس را بپا داشتن و انقلابی بودن




دریافت  

38:56

شب عید فطر




دریافت  

56:57

شب شهادت امام رضا علیه السلام




دریافت  

26:33

شاکر بودن در هر حال




دریافت  

57:19

تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم




دریافت  

34:17

تفسیر




دریافت  

56:07

تعریف از انقلاب و توصیه های انقلابی به مردم




دریافت  

27:36

توجه به خدا




دریافت  

39:11

ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام، طلب علم




دریافت  

45:42

یادواره شهدای آمل



















به نقل از سایت راسخون
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۸۸ ، ۲۱:۴۴
مجنون
ما برای چه عبادت میکنیم؟عبادت باید قربه الی الله باشد،و اگر قربه الی الحور و القصور باشد باطل است. شیخ بهایی در کتاب شریف اربعین خود عنوان کرده که اگر نماز و عبادت برای این جهت باشد باطل است.

فرمایش علمای فقه عظام هم همین است .شیخ بهایی در آنجا فرموده است:بباید دانست که بسیاری از علمای خاصه و عامه(یعنی علمای شیعه و سنی)بر آن رفته اند که هرگاه در عبادت،حصول ثواب اخروی یا خلاصی از نوایب عقاب الهی قصد شود آن عبادت صحیح نیست،و گفته اند که این قصد منافات دارد به اخلاص که عبارت از اراده محض حصول رضای الهی و اطاعت امر اوست و کسی که قصد حصول ثواب یا خلاصی از عذاب نماید هر آینه قصد کرده است جلب نفع و دفع ضرر را از خود،نه محض رضا و اطاعت امر خدا را،چنانچه کسی که تعظیم شخصی نماید و ستایش او کند به واسطه طمعی که در مال او داشته باشد یا به جهت ترسی که از اهانت و آزار او باشد هر آینه او را در آن فعل،مخلص نخواهند گفت.

به نقل از دروس شرح اشارات و تنبیهات نمط هشتم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۸۸ ، ۱۷:۲۱
مجنون

مطالب این قسمت برگرفته از جلسات شرح رساله علم ودین در انتهای کتاب عرشی هزار و یک کلمه جلد 3 اثر حضرت مولانا(ارواحنا له الفداه)است که ان شاءالله تقدیم حضور عرشی مشربان و ملکوتی مشهدان و صاحبان خرد میگردد که ان شاءالله در انتها متن pdfآن تقدیم حضور ارباب بینش و صاحبان عقول خالص میشود:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۸۸ ، ۱۳:۲۶
مجنون
(سلام علیکم

به همت یکی از دوستان پایگاهی جهت مباحثه ی دروس علامه حسن زاده آملی (حظه الله) ایجاد گردید.

بدین وسیله از تمامی دوستانی که این دروس را مطالعه کردند و یا اینکه در حال مطالعه هستند دعوت میشود تا در آدرس زیر ثبت نام نمایند و در بخش مباحثه آزاد با ذکر مشخصات خود و همچنین نام دروسی که تاکنون گذرانده اند اعلام حضور نمایند.

علاقه مندان میتوانند در این پایگاه با دیگر دوستان به مباحثه بپردازند و همچنین سوالات و نظرات خود را با یکدیگر در میان بگذارند.

ثبت نام =http://yaddasht.freehostia.com/

))
به جای ثبت نام از ادرس فوق استفاده کنید
ممنون
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۸۸ ، ۰۷:۵۰
مجنون
سوال:مختصری راجع به روایت ذیل،توضیح بفرمایید:امام کاظمعلیه السلام فی حدیث طویل قال:لا نجاه الا بالطاعه بالعلم و....(الحیاه،ج1،ص38)،و بفرمایید اینکه بعضی میگویند،این درس و بحث و تحصیل علم ،انسان را به جایی نمیزساند و فایده ای ندارد،علم نوری است که خداوند در دل افرادی میاندازد:العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء،تا چه حد صحیح است؟

جواب نه آقا،هرگز چینین نیست ،انسان تا علم به حق پیدا نکند ،نمیتواند بندگی کند ،العلم امام العمل آقا باید درس خواند،ره چنان رو که رهروان رفتند.

جومع روایی مانند بحار الانوار و کافی و دیگر کتب و همچنین آیات قرآن کریم،اینها همه روزنه هایی هستند به سوی نور و اینها راههای علم ما برای آشنایی با حق هستند .

اگر چنین است که اینها میگویند،اینهمه ارزش و منزلت برای حتی مجالست با علما برای چیست؟

اصلا سنت پیامبر صلی الله را نگاه کنید،پیغمبر اسلام(ص)در آغاز دعوت ،نمایندگانی با بلاد مختلف گسیل داشت که برای مردم ،معارف قرآنی بگوید و تفسیر آیات کنند و خود آن حضرت نیز جلسه درس و بحث داشت.

از جناب صدوق(رحمته الله)پرسیدند که در شب قدر ،چه کاری افضل است و ثواب بیشتری دارد؟

فرمود:تحصیل علم و کسب دانش!

خود رسول الله(ص)در جنگ احد ،پس از جمع آوری شهدا ،هنگامی که میخواستند جنازه ها را در قبورشان قرار دهند ،حضرت فرمود که علما را مقدم دارند!

این نشانگر عالم و علم است که حتی هنگام گذاردن اجساد در داخل قبر نیز عالم بایستی مقدم شود!!

گذشته از همه اینها ،خود همین روایت را چه میگویید؟

خود روایت تصریح دارد بر اینکه طاعت و بندگی  متوقف بر علم است .

البته شکی نیست که العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ،ولی این درس و بحث ها و تحصیلات هم ،معدات اند ،فرد را آماده میسازند تا خداوند آن نور را به انسان عطا فرماید.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۸۸ ، ۱۰:۵۳
مجنون
آب به دنبال تشنه!

اگر انسان ،تشنه باشد عاقبت به آب میرسد. شما تشنه معارف باشید ،عاقبت به آب میرسید.

حکمت در قضا و قدرت الهی چنین است که تشنه به دنبال آب و آب به دنبال تشنه است.

من گاهی از جاده هراز به آمل میروم ،در بین راه رودخانه هراز را تماشا میکنم که با چه تلاش و زحمتی از لابلای صخره ها و کوهها و از بلندی ها و پستی ها میگذرد و گاه از آبشارها فرو میریزد و کفهای فراوانی ایجاد میکند.!از او میپرسم:چه خبر است چرا با چنین جوش و خروش و شتابی به جلو میروی؟میگوید:آقا زمین های تشنه فراوانی هم اکنون منتظر من هستند و دهانشان باز است که با من سیراب شوند،من بسوی آنها میروم!

بله آقا ،حکمت خداوند بین پدیده های هستی،جذب و انجذاب ویژه ای قرار داده است!انسان تشنه معارف هم،عاقبت آب را میابد،بو میکشد و می یابد.

الان خیلی آبها هستند که منتظر شما تشنه ها می باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۸۸ ، ۱۰:۲۴
مجنون