علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۳۵ مطلب در مرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

http://www.gharibreza.com/site/65/multimedia/image/03.gif

اگر گفته شود:اخباری در اختیار داریم بر اینکه از این قرآنی که بین دو جلد قرار دارد و اکنون در دسترس ما است آیات و کلمات انداخته شده پس چگونه شما مدعی هستید که از آنچه خداوند بر پیامبر نازل کرده حرفی کاسته نشده و تحریف نگردیده؟

پاسخ:

1-جای هیچ گفتگویی نیست که برخی از روایات ساختگی است مانند روایتی که در کتاب احتجاج نقل شده و فیض هم در تفسیر صافی آن را آورده که امیر المومنین بر زندیقی فرمود:منافقین در آیه:"و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء"

دست برده اند و از بین بین الیتامی و فانکحوا خطابها و قصصی را انداخته ا ند که بیشتر از یک سوم قرآن بوده.(تفسیر صافی،1:330)

2-پاره ای از آن روایات بیانگر مصداقی(شاهد گواه راستی سخن)از مصادیق آیه ایست چنانکه در فرموده خداوند:و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا

از امام محمد باقر(ع)نقل شده که:جبرئیل این آیه را به این صورت،بر محمد(ص)نبرل کرده:و لا یزید الظالمی آل محمد حقهم الا خسارا(تفسیر صافی،1:986)

3-بعضی از اخبار از بعضی تاویلات و معانی پشت پرده سخن میگویند چنانکه در فرموده خداوند:و اذا قیل لهم ماذا انزل ربکم قالوا اساطیر الاولین(تفسیر صافی،1:920-نحل/25:و هرگاه به ایشان گفته شود پرودگار شما چه نازل کرده،گویند افسانه های پیشین را.)که در روایتی از امام محمد باقر روایت شده که آیه چنین بوده:ماذا انزل ربکم فی علی قالوا اساطیر الاولین

4-برخی از آن اخبار آیات را معینی را تفسیر میکنند.

گروهی این اخبار را دلیل بر تحریف قرآن قرار داده اند،و به ظاهر آنها حکم کرده اند که مقداری از قرآن کاسته شده و محدث نوری آنها را در کتاب فصل الخطاب گرد آورده و دلیل بر آن گرفته که کتاب رب الارباب تحریف گردیده و دیگران هم از وی پیروی کرده اند و اگر ترس از به درازا کشیده شدن مطلب نمیبود یک به یک آن اخبار را که وی در کتاب فصل الخطاب آورده نقل میکردم،روشن  می ساختم که هیچ یک از آن اخبار بر تحریف قرآن دلالت ندارد ،زیرا بعضی از آنها بدون شک ساختگی است و بعضی سندش معیوب است و بعضی بیانگر تاویل میباشند و برخی از آنها تفسیر آیات است،و قسمتی از آنها ضد یکدیگرند،و بعضی از آنها از کتاب دبستان المذاهب نقل شده چنانکه خود محدث نوری نیز به این تصریح کرده و در کتب حدیث اصلا نقل نشده است.

و مختصر آنکه اخبار بی موردی که در کتاب فصل الخطاب آورده شده همگی خبر واحدند که نمیتوان با قرآن متواتر محفوظ مانده از دوران زندگی پیغمبر تاکنون به معارضه برخیزند و از باب قاعده تعارض اگر جهتی  برای آن یافت شد که منافی قرآن نبود پذیرفتنی است و اگر نه اخباری میشود که باید به دیوار زده شوند.(در باب تعارض،احادیث زیادی وارد شده که "کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف"و در بعضی دارد"باطل"و در بعضی"لیس منا"و در بعضی"فدعوه" یا"فلا تاخذ به" یا"فاطر حوه" چنانکه در کتاب وسائل الشیعه،جلد18 نقل شده اما درکتب حدیث به لفظ(فاضربوه علی الجدار)ندیده ام جز مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان،1:5 و مرحوم طبرسی در مجمع البیان،ج1 فن ثالث چنین نقل کرده اند:

(و قال النبی(ص) اذا جائکم عنی حدیث فاعرضوئ علی کتاب الله فما وافقه فاقبلوه و ما خالفه فاضربوا به عرض الحائط)،و مرحوم آخوند در کفایه در تعادل و در تراجیح که فرموده:...احتمال ان یکون الخبر المخالق للکتاب فی نفسه غیر حجه بشهاده ما ورد فی انه زخرف و باطل و لیس بشی،او انه لم نقله،او امر بطرحه علی الجدار /کفایه،2:393 و کتب بعد از او هم نقل کرده اند و ظاهرا برداشتی از مجموع اخبار باشد)

http://www.shiayan.ir/images/khabar/ghoranekarim.jpg
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۸۸ ، ۰۸:۲۲
مجنون
نکته4-نفس در این نشاه صورت هیولی،و در آن نشاه هیولای صور غیر متناهیه است فافهم.

نکته9-معجزه هز نبی مشابه صفتی آمد که بر قوم ان نبی غالب بود،تا بواسطه کمال آن قوم در آن صفت،ذوق اعجاز را دریافتند،و به یقین دانستند که از طوق بشری خارج است.

نکته29-انسان غایت حرکت حبیه و کمال عالم کیانی و غرض آنست.

نکته36-خزائن سعی اعمال انسان،خود انسان است.

نکته45-احدیث معراجیه،سفرنامه معراج رسول(ص)و شرح احوال و اطوار انسان است فتبصر.

نکته94-نورانیه القول علی قدر نورانیه القلب.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۸۸ ، ۰۸:۲۰
مجنون
برای دانلود سخنرانی حضرت علامه در مورد جناب شیخ مفید(قده)اینجا را کلیک کنید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۸۸ ، ۲۰:۲۱
مجنون

امروز سالروز بزرگداشت مردی یزرگ است که داستان های زیادی از ایشان و از تقرب ایشان به ولایت نقل گشته است

جناب ملاحسینقلی همدانی(قدس الله نفسه زکیه)کسی بود که بسیار در کار و تلاش بود که گویند 24 سال در سیر بود تا به نتیجه رسید و وقتی هم که به نتیجه رسید بسیار فرد قوی در امور نفسانی شده بودکه 300 تن از اولیاءالله را تربیت کرد.

در نجف هر گاه ایشان درس اخلاق میگفتند تمامی طلبه ها را می دیدند که دیوانه وار در صحن مبارک  امیر المومنین به طور غیر عادی راه میروند،مسافرانی که به نجف امده بودند میپرسیدند که این طلبه ها به چه دلیل غیر عادی به نظر میرسند به آنها جواب میدادند که اینها از درس ملاحسینقلی همدانی آمده اند.

در این مقام لازم است تا حکایاتی چند از زبان شاگردان آن مرد الهی را خاطر نشان کنیم تا شاید موثر افتد:

1-

تأثیر نفس قدسی آخوند

نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی می کردند.
آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد.
ایشان فرمود: من خودم می روم. وقتی که نزدیک شد به رییسشان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟!
رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟
فرمود: بلی، گفت: بخوان.
آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:
لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا
إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...
آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.

2-

نوشته های اهل غفلت

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می فرماید:
شیخ ما را اصحاب و یارانی از اهل تقوا بود که از جمله آنها سیدی از بزرگان شهر همدان بود که جوانی نیکو سیرت و مراقب و مجاهدی با استقامت بود.
اودر خدمت شیخ به تحصیل فقه و تزکیه نفس اشتغال داشت. روزی جمعی از همدان به خدمت شیخ رسیده بودند. و از یکی از برادان سید شکایت داشتند که در بعضی از امور متعلق به تجارت کوتاهی می کند.
شیخ، سید را فرمود که در نامه ای به برادرش بنویسد و او نامه ای نوشت و خدمت شیخ آورد.
شیخ نامه را گشود دید سید در نامه برادرش را به خاطر بد رفتاری با مردم مورد ملامت قرارد داده و نوشته این گونه رفتار هم اعتبار او را نزد مردم از بین می برد و هم در آخرت موجب زیان و ضرر خواهدبود.
چون شیخ دید که سید ضرر دنیوی را بر ضرر اخروی مقدم داشته، فرمود که این نوشته شبیه نوشته های اهل غفلت است. کسی که مراقب اعمال و رفتار خود باشد، هیچ گاه ذکر دنیا را بر آخرت مقدم نمی دارد.
3-

فیوضات امیرالمومنین علی علیه السلام به ارواح وادی السلام

آیت الله سید عبدالحسین لاری از خواص شاگردان آن جناب در وصف حالات ایشان فرمودند:
از جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی شنیدم که می فرمودند:
بعضی اشخاص در نجف هستند که فیوضاتی که هر روز از بقعه نورانی حضرت امیر علیه السلام متصاعد می شود و به اموات وادی السلام افاضه می شود با چشم ظاهری مشاهده می کنند، مانند خطوط نور که متصل به قبورایشان است.
ما می دانستیم که آن شخص خود ایشان ا ست اما به ملاحظاتی بروز نمی دادند و این گونه کرامات و مکاشفات مکرر از آن بزرگوار مشاهده شده است
4-

مراقب پیدا و پنهان

شیخ محمد بهاری فرموده است:
روزی در صفه حجره برای پخش ناهار برنج پاک می کردم. در بین، متذکر و حدانیت باریتعالی شدم، ناگهان استاد برای من وحدت عددی را توضیح داد.
برخاستم و از استاد پرسیدم که چگونه بر اسرار من آگاه شدید، فرمود خداوند قلب مؤمن را آیینه جهان نمام قرار داده. اکنون نیاز تو در قلب من منعکس شد.


وفات

مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از یک عمر مجاهده با نفس و تربیت تشنگان معارف ، در 28 شعبان سال 1311 ق در کربلا و در حالی که زائر حضرتش بود به دیار باقی شتافت و در چهارمین حجره صحن شریف ( که مرحوم سید مرتضی کشمیری نیز مدفون است ) به خاک سپرده شد
 در ادامه مطلب دستور العمل عرفانی جناب آخوند را خواهید دید......




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۸۸ ، ۱۸:۰۹
مجنون
علم به قوانین حسابی و قواعد عددی در تقویت نفس انسانی از اعظم وسائل است.به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر و قلم و بیان تاثیری به سزا دارد.

حکما و فلاسفه بزرگ گفته اند:برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد.

آری علوم ریاضی برای حکیم به مثابت مسطره برای خطاط است،همچنانکه مسطره مشاق را از کجی و بی نظمی در کتابت حروف،و انحراف سطور ،حافظ است.علوم ریاضی فکر را زا خطا و اعوجاج و انحراف باز میدارند،و به ان استقامت و اعتدال میدهند.زیرا که مسائل آن مبتنی بر قواعد خلل ناپذیر است و هیچ مسامحه و سهل انگاری در آنها راه ندارد،با تخمین و تقریب درست نمی شود .اگر چنانکه اندک اشتباه و غفلت در اعمال و قوانین آن به محاسب روی آورد از نتیجه فرسنگها دور میشود و از رسیدن به مقصود باز میماند.

لذا انسانهای ورزیده در علوم ریاضی صاحب رایی صائب،و نظری ثاقب،و کم گوی گزیده گوی و نکو گوی میشود.عبارت و الفاظ آن نوعا حساب شده است.قلم انان بسیار رصین و متین است.میبینیم عبارت خواجه طوسی در شرح اشارات شیخ الرئیس ،و تحریر اصول اقلیدس،و تحریر مجسطی بطلمیوس و دیگر مصنفاتش به فارسی و عربی ،چنان سخت استوار است که گویی به جای مرکب ،سرب مذاب به کار برده است.

ابن فناری که یکی از عارفان بنام است،در فصل دوم فاتحه مصباح الانس، علم ایقانی بدون اختلاف معرفی نموده است.

ابن خلدون در مقدمه تاریخش سخنی در فضیلت علم هندسه دارد که بپارسی ترجمه و نقل میکنیم:

هندسه به خرد فروغ به اندیشه راستی میدهد.زیرا همه براهینش به روشی روشن و سبکی آشکار است.از همین جهت غلط در قیاسهایش راه ندارد .لذا به ممارست آن فکر از خطا دور میگردد.و بر اثر روش روشن ،هوش و بینش به هندسه دان دست میدهد. و گفته اند بر در سرای افلاطون نوشته شده بود:"هرکس هندسه دان نیست به منزل ما وارد نشود"ومشایخ ما گفته اند:ممارست در علم هندسه برای فکر به مقابت صابون است برای جامه.چنانکه این جامه را تمیز میگرداند،آن فکر را صافی مینماید.و این از جهت حسن ترتیب و انتظامی است که در مسائل هندسی بکار رفته است.

در سیر حکمت در اروپا ترجمه افلاطون آمده است:وی در  بیرون شهر آتن باغی داشت وقف علم و معرفت نمود.مریدانش برای درک فیض تعلیم و اشتغال به علم و حکمت آنجا گرد می امدند.و چون آن محل آکادمیا نام داشت فلسفه افلاطون معروف به حکمت آکادمی شد،و پیروان آن را آکادمیان خواندند.و امروز در اروپا مطلق انجمن علمی را آکادمی میگویند.گفته اند بر سر در آکادمی نوشته بود.

                            " هرکس هندسه نمیداند وارد نشود"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۸۸ ، ۰۹:۵۹
مجنون

منحنی قامتم، قامت ابروی توست


خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست

حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست


بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها


آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست



پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو


گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا


ناحیه همگراش دایره روی توست



(پروفسور هشترودی)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۸۸ ، ۱۵:۲۸
مجنون
بحث عرفانى اسم جلاله (( الله ))
همه اسماى حسناى الهى به اسم شریف (( الله )) برمى گردند که الله مستجمع همه اسماء و صفات حق است . چه اینکه اصول اسما نود و نه تا هست که اسم شریف جلاله (( الله )) اصل همه این اصول است .

اگر دو طرف (( الله )) به جمل ابجدى جمع شود و مجموع این دو که مى شود شش را تقسیم بر حروف چهارگانه (( الله )) کنیم خارج قسمت را که یک و نیم است در عدد (( الله )) که شصت و شش است ضرب کنیم مى شود نود و نه که عدد اسماى حسنى است . صورت عمل 1+5=6-4=5/ 661=99.
و نیز گفته شده است که (( الله )) اسم اعظم است و کعبه همه اسماء انسان کامل است یعنى انسان کامل است که (( عبدالله )) است و مظهر اتم و اکمل او است .
اسم شریف (( الله )) در همه اسماى الهى متجلى است و لذا آن را نسبت به دیگر اسما دو اعتبار است ؛ یک آنکه ذات او را در هر یک از اسماء ظهورى و اعتبار دیگر اشتغال او مر همه اسما را از حیث مرتبه الهى است .
پس به اعتبار اول مظاهر همه اسماى الهى مظهر این اسم اعظم اند چون ظاهر و مظهر در وجود یک حقیقتند که کثرت و تعدد را در آن راهى نیست اگر چه در عقل هر یک از این دو از دیگرى ممتاز است ، همانند آنکه اهل نظر در مورد وجود ماهیت چنین گویند که در خارج یک شى ء اند ولى در عقل متمیزند.
و به اعتبار دوم همانگونه که کل مجموعى مشتمل بر همه اجزایى است که عین آن کل اند، اسم شریف (( الله )) هم در مرتبه الهیه مشتمل بر همه اسماء است و لذا گفته شده است که این اسم مستجمع همه اسماء و صفات کمالیه حق است به همین مطلب جناب محقق قیصرى در فصل هشتم از مقدماتش بر شرح فصوص الحکم تنصیص کرده است .
در نکته سیزدهم هزار و یک نکته آمده است :
الله ذاتى و صفاتى است الله ذاتى واجب الوجود متسجمع جمیع صفات کمالیه است بسم الله الرحمن الرحیم . الله صفاتى الهیت او است . الهیت به لحاظ تدبیر و رب بودن است (( الحمد الله رب العالمین )) پس الله در فاتحه تکرار نشد. چنانکه روح انسان را من حیث هو مدبر بدن خود است نفس گویند ذات واجب الوجود را به لحاظ تدبیر و رب بودنش در مظاهر غیر متناهیش اله گویند.هو الذى فى السماء اله و فى الارض ‍ اله
از اسم شریف (( الله )) به جامع و امام الائمه نیز تعبیر مى کنند که جناب صدر المتالهین در فصل 29 از مرحله 6 اسفار آورده است .
جناب مولى صدرا در تفسیر فاتحه ذیل بسمله فرمود:فاسم الله عند اکابر العرفاء عبارة عن مرتبه الالوهیة الجامعه لجمیع الشوون و الاعتبارات و النعوت و الکمالات ، المندرجه فیها جمیع الاسماء و الصفات التى لیست الا لمعات نوره و شوون ذاته و هى اول کثره وقعت فى الوجود برزخ بین الحضرة الاحدیه و بین المظاهر الامریه و الخلقیه و هذا الاسم بعینه جامع بین کل صفتین متقابلتین او اسمین مقابلین ... قال بعض اهل الله : الوجود الحق هو الله خاصه من حیث ذاته و عینه لا من حیث اسمائه
سپس در فصل دیگرى در ادامه بحث (( الله )) مى گوید:اعلم یا ولیى - نور الله قلبک بالایمان - ان اکثر الناست لا یعبدون الله من حیث هو الله و انما یعبدون معتقداتهم فى ما یتصورونه معبودا لهم فالهتهم فى الحقیقه اصنام وهمیة یتصورونها و ینحتونها بقوة اعتقاداتهم العقلیة او الوهمیة و هذا هو الذى اشار الیه عالم من اهل البیت علیه السلام و هو محمد بن على الباقر علیه السلام :کلما میز تموه باوهامکم فى ادق معانیه فهو مصنوع مثلکم مردود الیکم - الحدیث اى فلا یعتقد معتقد من المحجوبین الذین جعلوا الاله فى صور معتقدهم فقط الها الا بما جعل فى نفسه و تصوره بوهمه فالهه بالحقیقة مجعول لنفسه ... و اما اکمل من العرفاء فهم الذین یعبدون الحق المطلق المسمى باسم الله ... و اما الانسان الکامل فهو الذى یعرف الحق بجمیع المشاهد و یعبده فى جمیع المواطن و المظاهر فهو عبد الله ...
جناب موید الدین جندى که اولین شارح فصوص الحکم است در شرح فصوص الحکم در ده مبحث در اسم جلاله (( الله )) بحث کرده است در مبحث خامس آن از دیدگاه و مشرب تحقیق این اسم را علم براى ذات غیبیه غنى از عالمین یعنى علم براى موجد از حیث ارتباط عالم به او، و ارتباط او به عالم است . و در بحث سادس ، آنرا تتمیم مى کند که ذات حق را دو اعتبار است و اسم (( الله )) به اعتبار ثانى است و نتیجه مى گیرد که فهو علم لذات الالوهیه لا للذات المطلقه عن الاعتبارات و سایر النسب و الاضافات فانهم و در مبحث سابع در اختصاص این اسم به تقدم و موصوفیت بر غیر و اینکه او مسماى همه اسماء و صفات و نسب و اضافات است بحث مى کند که چون اسم (( الله )) الوهیت دارد لذا مشتمل بر حقایق کلیه است که امهات همه اسمایند که آنها را امهات جمیع گویند و آن حیات و علم ، و اراده و قدرت است و لذا مستحق آن است که مقدم بر همه و موصوف همه اسماء و صفات باشد. پس الله را احدیت جمع است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۸۸ ، ۰۷:۵۶
مجنون
1-جزا نفس عمل است :هل یجزون الا ما کانوا یعلمون(اعراف146)

2-قیامت با توست نه در آخر طول زمانی،رسول الله(ص)به قیس بن عاصم فرمود:ان مع الدنیا آخره.

3-ملکت با عالم ملک است و خبالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول،قابل حشر با همه ای و دارای سرمایه کسب همه.صادق آل محمد(ص)فرمود:«ان الله عز و جل خلق ملکه علی مقال ملکوته،و اسس ملکوته علی مثال جبروته لیستدل علی ملکوته و بملکوته علی جبروته»درست بخوان و درست بدان.

4-سفرنامه معراج رسول الله(ص)شرح اطوار بشر است.

5-انسان چون با اصل خود انس گرفت آن میشود.

6-تا گم نشدی چیزی در تو پیدا نشود.

7-تا بیننده و گیرنده نشدی انسان نیستی.

8-انسان کارخانه و دستگاهی است که هم از عوالم ملک عکسبرداری میکند و هم از ملکوت،اولی را بالا میبرد و دومی را تنزل میدهد بی تجافی و همه را در گنجینه سرش و عیبه غیبش درج میکند درست بنگر تا به حقیقت کریمه «لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»(مائده67)برسی.

9-بینشم از تن نیست که دیگر جانوران و رستنیها وهرچه آخشیج است در آن انبازند،از روانی است که آن من است پس نه تن جای روان است و نه روان جای تن  و گرنه در اندازه او بودی و دانستی که نیست ،تن بر خاک است و روان در فراز خاک.این سخن کوتاه در نزد دانا بسیار بلند است.

10-از خاموشی گفتار زاید و از اندیشه کردار.

11-انچه در احوال و اطوار سالک در خواب و بیداری عائدش میشود میوه هایی است که از کمون شجره وجودش بروز میکند.

12-گرسنگی و تشنگی دائند و غذا و آب دوا،دوا را تا چه اندازه باید خورد.


برگرفته از رساله شریف هزار و یک کلمه جلد دوم ص214و215 کلمه275


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۸۸ ، ۱۵:۰۱
مجنون

متن دستخط مبارک جناب علامه بزرگوار(قده)[روحی فداه] برای تبرک جستن به این دستخط مبارک در وبلاگ درج میشود برای بزرگتر شدن عکس بر روی آن کلیک بفرمایید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۵۱
مجنون
                                                   کلمه 260 هزار و یک کلمه(جلد دوم)

قرآن کریم کشف اتم صاحب مقام ختمی صلی الله علیه و آله و سلم است.عارف قیصری در فصل ششم فصول مقدمات بر شرح فصوص الحکم در بیان موازین فرماید:"منها ما هو میزان عام و هو قرآن و الحدیث المنبی کل منهما عن الکشف التام المحمدی صلی الله علیه و آله "(ص32ط1چاپ سنگی).و بدان که کتب علوم عقلی اساسی،و صحف معارف عرفانی اصیل،تفسیر انفسی فصل خطاب محمدی اند فافهم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۴۷
مجنون
سخنرانی های عرشی حضرت علامه که مربوط به سالهای دور هستند در باب "ولایت و امامت "آماده دریافت هستند امیدواریم که همه دوستان از این سخنرانی ها استفاده کافی ببرید./این نکته لازم به ذکر است که لینک ها مستقیم هستند/

ولایت و امامت1 دریافت
ولایت و امامت2 دریافت
3 دریافت
4 دریافت
5 دریافت
6 دریافت
7 دریافت
8 دریافت
9 دریافت
10 دریافت
11 دریافت
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۸۸ ، ۱۹:۴۶
مجنون
زندگینامه
حضرت علامه ذوالفنون ابوالحسن شعرانی
رحمه الله علیه
حضرت علامه ابوالحسن شعرانی
در تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، در حکایتی لطیف و ظریف چنین آمده: "آن هنگام که یوسف صدیق را در بازار برده‏ فروشان به مزایده گذارده بودند و بهای او به ده برابر وزنش طلا رسیده بود، پیرزنی با چند بسته و ریسمانی که رشته بود به‏ میان جمع آمد و فریاد زد که "ای دلاّل کنعانی فروش" این ده بسته ریسمان را از من بستان و یوسف را به من ده! مرد فروشنده خندید و گفت: ای زن این درّ یتیم در خور تو نیســت. صد گنج بهای این جوان است تو با ده کلاف ریسمان چه انتظار داری؟ در جواب او:
پیر زن گفتا که دانستم یقین *** کاین پسر را کس نه بفروشد بدین
لیک اینم بس که چه دشمن چه دوست *** گوید این زن از خریداران اوست
غرض اینکه من نیز چون آن زن با اندک سواد خویش سعی در سخن راندن از بزرگمردی کردم که اسوه فقه و فقاهت، دین و دیانت و اسطوره اخلاق است. و این مهّم میسّر نیست با زبان الکن و قلم نارسای من؛ چرا که به قول ملاّی روم:
در نیابد حال پخته هیچ خام  *** پس سخن کوتاه باید والسّلام!
حضرت علامه ذوالفنون، حکیم متأله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی فرزند مرحوم حاج شیخ محمد و از نوادگان ملا فتح الله کاشانی صاحب تفسیر منهج الصادقین به سال 1320 هجری ـ قمری در شهر تهران دیده به جهان گشود و در بیت علم و فضیلت و تقوا رشد و نمو کرد. در کودکی و نوجوانی، قرآن، تجوید و ادبیات عرب را نزد پدر فراگرفت و کتب رایج در رشته‏های مختلف را در محضر علمای قم و تهران بخصوص مدرّسان مدرسه فخریه(مروی) فراگرفت.
ایشان در تهران ضمن اقامه نماز جماعت در مسجد ملاابوالحسن (جدّ ایشان) به بیان معارف اسلامی برای مردم پرداخته و عمر خود را به مطالعه، تحقیق، تألیف و تدریس گذراند و در حدود سی‏سال حوزه درس داشت.
مرحوم علامه شعرانی نمونه پایداری در کسب علم و جامعیت در علوم مختلف و تعلیم آن به دیگران بود. وسعت و عمق علمی‏شان از دروسی که در طی سالیان متمادی تدریس می‏کردند، بخوبی واضح است؛ چنانچه هیأت فلاماریون را از فرانسه به فارسی ترجمه کردند و برای جمعی درس گفتند. مرحوم سید حسن مدرس « رحمه ‏الله » دستور دادند که ایشان در مدرسه عالی سپهسالار ریاضی تدریس کنند.
نکته قابل توجه این است که درس استاد منحصر به خواص و شاگردان نبود؛ بلکه در جلسات متعددی به بیان اصول و احکام و اخلاق دینی و رفع شبهات می‏ پرداختند. در مورد روش تدریس و بیان استاد چنین آمده: آیت الله شعرانی مطالب عالی علمی را تنزل می‏دادند تا همگان بتوانند از مواهب دانش که خدا نصیب ایشان کرده بهره‏ مند گردند و شاگردان آن عالم عالیقدر با مثالهایی که به خود استاد اختصاص داشت، مطالب علمی را بخوبی درک می‏کردند.

دیگر ویژگی‏های علمی و اخلاقی علامه شعرانی!
شاگردان فاضل استاد خاطرات بسیاری حاکی از صفای درونی و سادگی و خوش خلقی و پایداری در تعلیم و تعلّم و بی‏پیرایگی ایشان در عین فراست و دقت نقل می‏کنند. اما آنچه معرف پارسایی و تواضع و صفا و اخلاص علامه شعرانی به اهل بیت می‏باشد، مقدمه ایشان بر ترجمه کتاب "نفس المهموم" است که به نقل آن می‏پردازیم: "اما بعد چنین گوید این بنده فانی ابوالحسن بن محمدبن غلامحسین بن ابی الحسن المدعو بالشعرانی که چون عهد شباب به تحصیل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت و اقتدائا به اسلافی الصالحین من عهد صاحب منهج الصادقین از هر علمی بهره گرفتم و از هر خرمنی خوشه برداشتم، گاهی به مطالعه کتب ادب از عجم و عرب و زمانی به دراست اشارات و اسفار و زمانی به تتبع تفاسیر و اخبار، وقتی به تفسیر و تحشیه کتب فقه و اصول و گاهی به تعمق در مسائل ریاضی و معقول تا آن عهد به سر آمد.
لقد طفت فی تلک المعاهد کلّها
و سرحت طرفی بین تلک المعالم

سالیان دراز، شب بیدار و روز در تکرار همیشه ملازم دفاتر و کراریس و پیوسته مرافق اقلام و قراطیس، ناگهان سروش غیب در گوش، این ندا داد که علم برای معرفت است و معرفت بذر عمل وطاعت‏و طاعت‏بی‏اخلاص‏نشود و این همه میسر نگردد مگر به توفیق خدا و توسل به اولیا؛ مشغولی تا چند؟!
علم چندانکه بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی

شتاب باید کرد و معاد را زادی فراهم ساخت! زود بر چتر که آفتاب برآمد و کاروان رفت؛ تا یقینی باقی است و نیرو تمام از دست نشده، توسلی جوی و خدمتی کن... ."
بقیه در ادامه مطلب....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۸۸ ، ۱۹:۳۳
مجنون
                                         بسم الله الرحمن الرحیم

انسان از قدیم خود را بهترین موجود میداند ،اگر چه معتقداست که اینهم کواکب پراکنده در آسمان برای او خلقت نشده است و تمام سیارات مانند کره زمین اهلی دارد،مع ذلک به واسطه ارتقاء قوه عقلیه و تفکر خویش معتقد است که خود بزرگترین موجودات استوگویند سقراط گفت:"اعرف نفسک"یعنی خود را بشناس .دیگری گفته:"عجایب بسیار است و عجیب تر از همه انسان است"

علم النفس علمی است که از انسان بحث میکند،بلکه از قوه عقل و فکر او.

معلوم است که بعضی روح انسان را مستقل از بدن میدانند و  و میگویند ممکن است بعد از مردن باقی باشد و بعضی دیگر میگویند روح قوه جسمانی است و به تحلیل بدن فانی میشود و از بین میرود،لیکن هر دو دسته منکر این نیستند که انسان قوایی دارد که در سایر موجودات نیست،مانند معرفت و فکر،پس ناچار بحث از این قوا مینمایند.و حدود فکر و اینکه تا چه اندازه میتوان به فکر اعتماد کرد و وظایف عقل که بدان ادراک میکنیم و حکم مینماییم و خیال میکنیم،تماما موضوع بحث فلاسفه است،خواه معتقد به استقلال و تجرد روح باشند و خواه نباشند.

و نیز بحث میکند که اقسام ادراک چند است،به حس یا غیر حس،و قوه حافظه چگونه است که چون محسوس از پیش نظر ما غایب شود باز خصوصیات آن در خاطر میماند و اینکه انسان در اراده خود مختار است یا مجبور و خیال و وهم یعنی تصورات باطل از کدام منشاء است و رغبت و عاطفه چیست و لذت و الم از کجاست قوه شامه و ذائقه چگونه درک میکنند و حقیقت عقل چیست و چه علاقه ای با جسم دارد و چطور حالات جسمانی در عقل تاثیر میکند و بالعکس،چنانکه به واسطه بعضی امراض بدنی،عقل مختل میشود و به واسطه تغیرات و عوارض روحی جسم مریض میگردد.

در این علم متقدمین بحث کرده اند و ارسطو در آن باب کتابی نوشته و فلاسفه جدید نیز به آن بسیار اهمیت داده اند،چنانکه دکارت_فیلسوف مشهور فرانسوی_تفکر و عقل را خاصیت منحصر به فرد موجودی دانسته و از او معرفت است که گفت:"من فکر میکنم پس هستم"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۸۸ ، ۰۷:۳۲
مجنون
کتاب شریف انسان و قرآن اثر حضرت علامه(قده)است که در فایلهای جدا از هم آماده دریافت است امیدواریم که از این کتاب الهی بهره کافی و وافی را ببرید.

قسمت اول کتاب دریافت
قسمت دوم کتاب دریافت
قسمت سوم کتاب دریافت
قسمت چهارم کتاب دریافت
قسمت پنجم کتاب دریافت
قسمت ششم کتاب دریافت
قسمت هفتم کتاب دریافت
فهرست کتاب دریافت
منابع و مآخذ کتاب دریافت

راهنمای دانلود:
ابتدا بر روی دریافت کلیک فرمایید
و بعد وارد صفحه سایت megashare
میگردید بر روی free serviceکلیک فرمایید
صفحه دیگری برایتان باز خواهد شد که پایین صفحه
بر روی download fileکلیک کنید.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۸۸ ، ۰۸:۰۷
مجنون
وبلاگی با نام "نامه ها بر نامه ها"شروع به فعالیت کرده است ان شاءالله نامه های عرفانی حضرت استاد معظم و دیگر بزگان علم و عمل در آن درج خواهد شد.

آدرس وبلاگ:http://nameha-barnameha.blogfa.com/

دوستانی که مایل به تبادل لینک هستند در قسمت نظرات بیان فرمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۸۸ ، ۱۹:۲۵
مجنون