بسم الله الرحمن الرحیم
الهى خانه کجا و صاحبخانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى. آن براى دولتمند است و این براى درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوارا. آن ترک مال کند و این ترک جان. سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یکبار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق کند و این سیر انفس راه آن را پایان است و این را نهایت نبود. آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانى نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن محرم میشود و این محرم. آن لباس احرام می پوشد و این از خود عارى می شود. آن لبیک مىگوید و این لبیک می شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد. آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر، آنرا کوه صفا است و این را روح صفا.سعى آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعى این یک مره در کشور هستى. آن هروله میکند و این پرواز، آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم. آن آب زمزم نوشد و این آب حیات. آن عرفات بیند و این عرصات.آنرا یک روز وقوف است و این را همه روز.آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر. آن درک منى آرزو کند و این ترک تمنّى را، آن بهیمه قربانى کند و این خویشتن را. آن رمى جمرات کند و این رجم همزات. آن حلق راس کند و این ترک سر.آنرا لا فسوق و لا جدال فى الحج است و این را فى العمر. آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین.لا جرم آن حاجى شود و این ناجى.خنک آن حاجى که ناجى است.
الهی نامه علامه حسن زاده آملی(روحی له الفداه)
بسم الله الرحمن الرحیم
شبى جناب استاد بزرگوار جامع المعقول و منقول آیة الله حاج شیخ محمد تقى آملى قدس سره الشریف را که هنوز از این نشأه رخت بر نبسته بود خواب دیدم در عالم رؤیا به من فرمود: التوحید أن تنسى غیر الله. چون به محضرش تشرف حاصل کردم و خواب را برایش نقل کردم این بیت را از گلشن راز عارف شبسترى قدس سره به من القاء فرمود:
نشانى داده اندت از خرابات
که التوحید اسقاط الاضافات
نصوص الحکم بر فصوص الحکم ص203
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه صدم صد کلمه در معرفت نفس:
آن که در ارزش تکوینى انسان تعقل کند، او را مکیال هر چیز و میزان قدر و قیمت آن داند، یعنى علم و حس انسانى را معیار معلومات و محسوسات یابد، و ارزش هر موجود را به وجود انسان و بهره بردن وى از آن و به تمدن جامعه انسانى وابسته بیند.
این انسان است که در جمیع موجودات و در همه عوالم و مراتب سیر علمى مى نماید، و وى را مقام وقوف نیست و به هر رتبه و درجه اى که رسیده است در آن مرتبه توقف نمى کند، و به مرحله بالاتر عروج مى یابد، و متصف به صفات کمالیه جمیع موجودات مى گردد، و بر همه تسلط مى یابد، و به حقیقة الحقائق که حیات مطلق و جمال و جلال مطلق است مى رسد، و به اذن او که اذن فعلى و اتصاف کمالات وجودى است، مى تواند در ماده کائنات تصرف کند و رب انسانى شود و خلیفة الله گردد و کار خدائى کند