علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها
حضرت استاد علامه(روحی فداه)در دیوان اشعارشان قصیده ای به نام"قصیده صحراویه"دارند که بر وزن قصیده حکیم میرفندرسکی است به مناسبت نزدیک شدن شب های احیاء یک بیت از این قصیده که خود یک دیوان شرح و تفسیر نیاز دارد را به مناسبت به شیفتگان راه انسانیت تقدیم میدارم که لعل الله یحدث بعد ذلک امرا:

منبر افرشتگان و عرش رحمان است دل        

دل به دست آور که دل سرمایه احیاستی

آری،بزرگترین کاری که ما در قوس صعود رحمانی میتوانیم انجام دهیم این است که دل افراد مصیبت زده و افراد مشتاق کمال را به دست آوریم.

                                                                             التماس دعا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۸۸ ، ۱۳:۲۴
مجنون
امام صادق(ع)میفرمایند:

احفظ آداب الدعا و انظر من تدعوا؟کیف تدعوا؟و لماذا تدعوا؟...[مصباح الشریعه-آداب دعا]

"آداب دعا را حفظ کن،ببین چه کسی را میخوانی،به چه کیفیتی میخوانی،برای چه میخوانی؟(و ارتباط آن دعا با من طالب چیست؟)"

سه موضوع بیان شده در حدیث ،در حقیقت سه رکن و اصل دعا هستند،اما برای بررسی این سه اصل و پی بردن به کنه حدیث مذکور،باید ابتدا نقش دعا را در تکوین یا در سیر نزول و در تشریع یا در سیر صعود بررسی کرد:

دعا،حقیقتی است که در تمام موجودات هستی،اعم از موجودات مادی و موجودات غیر مادی(مائکه،عقول و نفوس مجرده)سریان ذاتی دارد.به طوری که اگر دعا نبود،اصلا آفرینش صورت نمیگرفت.

دعا یعنی حقیقت موجودات،یعنی طلب کردن و خواستن و تلاش کردن در وجود.این طلب ذاتی(دعا)در عالم علم خدا ،تعبیر به "اعیان ثابته" و حقایق علمی موجوداتی میشود که طلب دارند تا ظهور پیدا کنند و پا به عرصه عین گذارند،و از آنجا که حق تعالی کمال فضل و عنایت را داراست و از نقض مبری میباشد،به این طلب پاسخ داده است.

پاسخ(اجابت)خداوند،استجابت تکوینی دعاست و عبارت است از مرحله علمی به مرحله عینی و ظهور.

اما لازم به ذکر است که وقتی اعیان ثابته وجود را گرفتند،وجودی را دریافت کردند که از آن خودشان نبود(ذاتی آنان نبود)،بلکه وجود را بالغیر گرفتند.آنها عین ربط و فقر به واجب الوجودی بودند که وجود را به آنان افاضه کرده،پس فقر برای آنها ذاتی بود و هر لحظه،امکان از میان رفتن یا هدر رفتن این وجود افاضه شده وجود داشت،در نتیجه فضل و عنایت حق تعالی ،بار دیگر مشمول موجودات شد و مسیری را برای آنها به نام قوص صعود یا مسیر تشریع باز نمود،تا موجوداتی که در نزول برای گرفتن کمال،تلاش میکردند،در سیر صعود برای از میان بردن نواقص ملازم با آن(نواقصی که در سیر نزول،همراه موجود ایجاد شد)،حرکت کنند و با اتصال فقر و نقص ذاتی خود به غنای مطلق،راه حرکت را بیابند.

رساله شریف"دعا از اجابت تا اصابت"ص7و8

ادامه مطلب را در پست بعدی مطالعه فرمایید...........

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۸۸ ، ۰۹:۱۱
مجنون
سوال:منظور از آیه«یسئلونک عن الروح،قل الروح من امر ربی»چیست؟و چرا "روح"به امر الهی نسبت داده شده است؟

حضرت علامه:همه چیز"من امر رب"است،پرواز یک پشه،طلوع ستاره،نفس کشیدن ما و .... همه و همه"من امر رب"است،چیست که من امر او نباشد.همه چیز امر الله است. ولی لبته گاهی بعضی چیزها به جهت عظمت و ارزش فوق العاده ای که دارد مستقیما به «الله» و «رب» اضافه میشود.همه روزها،روز خداست،او خالق زمان است،همه ماهها،ماه خداست،ولی بعضی روزها ،«یوم الله» نام گرفته اند و از میان ماههای سال،ماه رمضان است که به لقب«شهر الله»ملقب شده است.این به خاطر عضمت و ارزش خاصی است که در اینها وجود دارد.«روح»از آن جهت که موجود شریفی است و مقام بلند و ارجمندی دارد،منسوب به «امر خدا» شده است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۸۸ ، ۰۹:۵۴
مجنون
- فرزند ارجمندم، از اکنون باید بر قدم صدق یوسف صدّیق سلام الله علیه بوده باشد که :

   در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است
                                              ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
    

- فرزندم! خود را باش. این داعی حسن حسن زاده آملی دینداری متمسّک به ذیل ولایت محمّد و ال محمّد صلوات الله علیهم با دلیل و برهان است، نه به تقلید و اتّباع از این و ان...

- ای فاضل فرزانه و فرهیخته و فرزام! در صنایع انسانها دقّت بسزا بفرما که همه ی انها را دین و ایین است؛ یعنی هر یک را در نحوه ی نگاهداری و اعمال ان برنامه ای خاصّ است که باید بدان برنامه اگاهی داشت و ان صنعت را به دستور ان برنامه به کار برد تا ان صنعت در کارش درست نتیجه دهد، و اگر مطابق دستورش به کار نرود، یکبارگی دچار اختلال و فساد و زوال می شود و مشکلات و حوادث بد پیش می اورد. ان دستور دین ان صنعت است، و هیچ صنعتی بی دین و دینداری پایدار و استوار نمی ماند.

-این همه صنایع برّی و بحری و فضایی شگفت ساخته ی قطرات نطفه اند؛ یعنی قطره نطفه ای در دو کارخانه حیرت اندر حیرت الهی که یکی زهدان مادر عزیز و دیگر همین نشأه گرامی دنیای مشهود ما که رحم دوم است؛ چنان دارای صورت دلنشین و بینش و دانش این چنین شده است که این همه صنایع شگفت از وی به منصّه ظهور رسیده است.

-نخست تأمّل بفرما که چگونه قطره نطفه ای، انسانی این چنینی شده است.

- و پس از ان تدبّر بفرما که چگونه به اختراع این همه صنایع بوالعجب دست یافته است، و سپس تعقّل بفرما که همه صنایع این نطفه را دین و ایین است. ایا ان کس که نطفه ای کذایی را چنین صورت و صنعت دلنشین چیره دست مخترع و مبتکر صنایع حیرت اور به بار اورده است، او را بی دین و بی ایین افریده است؟!

- عزیزم! کشیک نفس بکش تا انسانی الهی شوی، و در عداد مقرّبین در ایی و وارداتی ان سویی عایدت شود.

- و بدان که علم و عمل دو حقیقت انسان سازند و علم، امام عمل است، و اکنون هنگام تحصیل علم و اعتیاد به عمل صالح ان عزیز است، به انتظار فردا مباش که به فرموده ی انسان اگاهی:

در جوانی به خویش می گفتم      شیر شیر است گر چه پیر بود
تا  به  پیری  رسیده ام  دیدم        پیر پیر است گر چه شیر بود

منبع: فرازهایی از کلمه ی ۶۳۵ کتاب هزار و یک کلمه، جلد ششم، از اثار علامه حسن زاده آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۴۸
مجنون

مهم‌ترین و اساسی‌‌‌‌ترین کاری که ما در امتداد زمانی خود داریم این است که خودمان را درست بسازیم. هیچ کاری برای انسان مهمتر از درست‌ساختن خودش نبوده و نیست و هیچ عمل در قدر و قیمت بدان نمی‌رسد. و به مبنای رصین و فتوای قویم برهان و قرآن، علم و عمل، انسان‌سازند. قرآن عین برهان است و عقل و نقل معاضد یکدیگرند و هر دو در این حکم محکم متّفق‌اند. اگر انسان من حیث هو انسان باید خودش را بسازد چاره‌ای جز تحصیل علم نافع و عمل صالح ندارد، و چون علم و عمل انسان‌سازند، هر یک از ما باید مراقب و مواظب خود بوده باشد که چگونه دارد در شب و روز خود را می‌سازد.

جناب برهان‌الموحّدین و قدوة‌العارفین علی امیرالمؤمنین در کوفه جوانی را می‌بیند که به خواندن تصنیف‌های هرزه و آلوده سرگرم و دل‌خوش است، امام به او فرمود: «داری به چه چیزهائی دفتر وجودت را پر می‌کنی».

امام باید بفرماید زیرا که مرّبی اخلاق و معلّم اجتماع و ولیّ امر است، وظیفه‌اش فرمودن و تعلیم و تربیت است. از جمله کلامی که امیرالمؤمنین به کمیل القاء فرموده‌است و در نهج‌البلاغه آمده‌است، این است که:

 اولئک والله الأقلُّون عدداً والأعظَمُون قَدراً یحفظ‌الله بهم حُججه و بیّناته حتّی یودعوها نظراءهم و یزرعوها فی قلوب اشباههم.

امام در این گفتار علمای به‌حق را زارع معرفی فرمود: علماء کشاورزند، عالم برزگر است، معارف عالم بذرهائی است که در مزرعة جانها می‌افشاند، قلوب مستعدّه مزارع این بذرها هستند )وَالبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِإِذنِ رَبِّهِ

تخـمهائی کـه شهـوتی نبود           بـر آن جــز قیـامتـی نبـود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۱۲
مجنون

الهی توانگران را به دیدن خانه خوانده ای،و درویشان را به دیدار خداوند خانه،آنان سنگ و گل دارند،و اینان جان و دل،آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنا،خوشا آن توانگری که درویش است!

اگر از اخلاق درویشان خواهی خبر یابی از سعدی عزیز در گلستان بپرس و بنیوش:حکایت:را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و میگفت(و همی نالید که)یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم جهول چه آید؟

عذر تقصیر خدمت آوردم               که ندارم به طاعت استظهار

عاصیان از گناه توبه کنند              عارفان از عبادت استغفار

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت،من بنده امید آورده ام نه طاعت،و به دریوزه آمده ام نه به تجارت،اصنع بی ما انت اهله

بر در کعبه سائلی دیدم         که همی گفت و میگرستی خوش

می نگویم که طاعتم بپذیر        قلم عفو بر گناهانم کش

گر کشی ور جرم بخشی روی و سر بر آستانم

                                                بنده را فرمان نباشد هر چه فرمایی بر آنم

رساله اسرار حج و تجلی اعظم ص45و46

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۰۷
مجنون

علم و عمل علی التحقیق جوهرند نه عرض، بلکه فوق مقوله اند. و انسان سازند، انسان به علم و عمل ارتقاء وجودی می یابد، و هر کس بدان پایه که علم آموخته و عمل اندوخته ، به همان اندازه انسان است و قدر و قیمت دارد.

به هر اندازه که واجد آیات قرآنی شده است، به همان اندازه حکیم است و بهشت است و به هر اندازه که به اسماء و صفات الهی آگاهی یافت ، البته نه ؟آگاهی مفهومی، بلکه حقایق آنها را دارا شد، به همان اندازه متخلق به اخلاق ربوبی است. قرآن کریم فرمود: « إنه عمل غیر صالح » ( هود / 47 ) و فرمود: « جزاء وفاقا » ( نبأ / 27 ) و فرمود: « و لا تجزون الا ما کنتم تعملون » ( یس / 55 )

پس قیامت همه قیام کرده است و حساب همه رسیده و نامه ی اعمال همه به دست آنان داده شده است.

( مجموعه مقالات ، اثر آیت الله حسن زاده آملی ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ سوم ، 1375، ص 103 )

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۲۱:۴۲
مجنون
الهی، در فکر فهمیدن حروف مقطّعه کتابت بدین جا رسیدم که تمام کلماتت حروف مقطّعه اند، خنک آن که اهل قرآن است!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۲۱:۲۶
مجنون
زندگی نامه
حضرت علامه محمدحسین طباطبائی
رحمه الله علیه
حضرت علامه محمدحسین طباطبائی

مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایى(ره) در شرح حال خود می فرماید:

من در خاندان علمى در شهر تبریزکه از زمانهاى دور شهرت علمى پیدا کرده متولد شدم، در پنج سالگى مادرم را و در نه سالگى پدرم را از دست دادم، واز همان کودکى درد یتیم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آسان نمود، وصى پدرم به منظور عمل به وصیت آن مرحوم از من و برادر کوچکترم مواظبت می کرد و با اخلاقى نیکو و اسلامى از ما نگهدارى مى کرد با اینکه همسرش از ما بچه هاى کوچک مراقبت مى کرد خادمى را نیز به این منظور استخدام کرد.

مدتى از عمرمان که گذشت به مدرسه راه یافتیم و زیر نظر معلم خصوصى که هر روز به منزل ما مى آمد به آموختن زبان فارسى و آداب آن و درسهاى دیگر ابتدایى پرداختیم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شدیم. در آن زمان براى درسهاى ابتدایى برنامه مشخصى وجود نداشت بلکه هنگام ورود دانش آموز به مدرسه برنامه اى به صورت مقطعى تهیه مى شد و هر کسى بر حسب ذوق و استعداد خود تعلیم مى دید. من درس قرآن کریم (که پیش از هر چیز آموزش داده مى شد) و «گلستان » و«بوستان »، سعدى شیرازى،«نصاب الصبیان »، «انوار سهیلى »، «اخلاق مصور»، «تاریخ » معجم »، «منشئات امیرنظام » و «ارشادالحساب » رابه پایان بردیم.

اینگونه بود که بخش اول تحصیلات من به پایان رسید. سپس به فرا گرفتن علوم دینى و زبان عربى پرداختیم و بعد از هفت سال متنهاى آموزشى را که آن زمان در حوزه علمیه مرسوم بود فرا گرفتیم، در طى این مدت، در علم صرف و اشتقاق کتابهاى: «امثلة »، «صرف میر» و «تصریف » درنحو کتابهاى: «العوامل فی النحو»، «انموذج »، «صمدیة »، «الفیة ابن مالک » همراه با« شرح سیوطى » و کتاب «نحو جامى »،«مغنی اللبیب » ابن هشام، در معانى و بیان: کتاب «المطول » تفتازانى، در فقه: «الروضة البهیة » معروف به شرح لمعه شهید ثانى، «مکاسب » شیخ انصارى، در اصول فقه: کتابهاى «المعالم فی اصول الفقه » شیخ زین ن،«قوانین الاصول » میرزاى قمى، «رسائل » شیخ انصارى، «کفایة الاصول » آیت الله آخوند خراسانى، در منطق: کتابهاى «الکبرى فی المنطق »، «الحاشیة »، «شرح الشمسیة »، در فلسفه: «الاشارات و التنبیهات » ابن سینا، در کلام:«کشف المراد» خواجه نصیرالدین را خواندم و این گونه بود که متنهاى درس غیر از فلسفه متعالیه و عرفان را به اتمام رساندم.

براى تکمیل درسهاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم و در درس استاد آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانى حضور پیدا کردم. همچنین به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى این مدت درسهاى عالى فقه شیعى را نزد استادمان آیت الله نائینى تحصیل کردم و نزد آن بزرگوار دوره کامل خارج اصول فقه را نیز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پایان بردم، و در کلیات علم رجال نزد مرحوم آیت الله حجت کوهکمرى درس خواندم.

استاد من در فلسفه اسلامى، حکیم اسلامى سید حسین بادکوبه اى بود که نزد آن حضرت کتابهاى منظومه سبزوارى، اسفار و مشاعر سبزوارى، اسفار و مشاعر ملاصدرا، شفاء ابن سینا، کتاب اثولجیاى ارسطو، تمهید القواعدابن ترکه و اخلاق ابن مسکویه را خواندم.

استاد بادکوبه اى ضمن ابراز علاقه وافر به بنده خود بر درسهایم اشراف کامل داشت و سعى مى نمود که ریشه هاى تربیت را در اعماق وجود من مستحکم سازد و همواره مرا به مدارج اندیشه و راههاى استدلال راهنمایى مى فرمود، تااینکه در طرز تفکر خود بر آن روش خو گرفتم سپس به من فرمود تا در درس استاد هیئت و نجوم سید ابوالقاسم خوانسارى حاضر شوم. من نیز نزد او دوره کامل ریاضیات عالى و علم هندسه در هر دو بخش: هندسه فضائى و هندسه مسطحه و جبر استدلالى (جبر گزاره) را خواندم.

سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبریز زادگاه خود منزل گزیدم، درآنجا بیش از ده سال اقامت کردم و در واقع آن روزها روزهاى سیاهى در زندگى من بود زیرا به علت نیاز شدید مادى که براى گذراندن زندگى داشتیم از تفکر و درس دور گشته و به کشاورزى مشغول شدم،

زمانى که در آنجا بودم احساس مى کردم که عمرم تلف مى شود فقر و تهیدستى روح مرا تیره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سایه مى گستراندند، چرا که از درس و تفکر دور بودم، تا اینکه دیده خود را بر وضع زندگیمان بستم و شهر تبریز را به مقصدشهر مقدس قم ترک گفتم.

هنگامى که به این شهر وارد شدم احساس کردم از آن زندان رنج و درد رهایى یافتم، و خداى منان را شاکرم که دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده سازى رجال دین و تربیت نسل صالح براى خدمت به اسلام و شریعت محمدى صلى الله علیه و آله، توفیق را نصیب من ساخت، و تاکنون روزگارم در این شهر مقدس که حرم رسول الله است، سپرى شده است.

البته، براى هر کس در طول زندگى به مقتضاى شرایط روزهاى تلخ و شیرینى وجود دارد، به خصوص براى من از این جهت که مدتى از عمر خود را با یتیمى و دورى از دوستان خود گذراندم و باتمام وجود درد یتیمى را لمس کردم و با حوادث دردناکى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منان مرا از یادنبرده، لحظه اى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسى اش مرا در لغزشگاه هاى خطرناک یارى کرده است واحساس مى کنم که گوئى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است.

هنگامى که کودک بودم درس صرف و نحو را مى آموختم، هیچ رغبتى در خود براى ادامه درس و تحصیل نمى یافتم، چهار سال گذشت و من نمى فهمیدم که چه بخوانم، ولى بناگاه آرامش در وجودم پدید آمد که گوئى انسان دیروزى نیستم، و در راه علم و اندیشه با جدیت و درک کامل پیش مى رفتم، و از آن روز بحمد الله تا آخر روزهاى درس که در حدود هفده سال به طول انجامید در راه طلب علم و دانش هیچگونه سستى برایم پیش نیامد و تمام رخدادها ولذتها و مرارتهاى زندگى به فراموشى سپرده، و از همه چیز و همه کس بریدم مگر اهل علم و اصحاب فضیلت، و برنیازهاى روزمره اولیه اکتفا کرده و خود را وقف درس و تعلیم و نشر معارف دینى و تربیت طلاب نمودم.

بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم و به خصوص در دو فصل بهار و پاییز، و چه بسیار معضلات علمى که در طى مطالعه براى من حل شده است و درس فردا را قبل از اینکه روزش فرا برسد خود مى خواندم تا هنگام رویاروى با استاد هیچ مشکلى براى من باقى نماند.

برای کسب اطلاعات از تالیفات حضرت علامه طباطبایی به ادامه مطلب رجوع بفرمایید:
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۲۱:۲۱
مجنون
بدان که نمط های چهار گانه"اشارات و تنبیهات"،یعنی نمط سوم در علم نفس و هشتم در بهجت و سرور و نمط نهم در مقامات نفس عارف بالله و دهم در صدور آیات شگفت از نفس،باید مورد اعتنا،و اهتمام فراوان قرار گیرد و در عداد صحف کریمه ای که در معرفت نفس تدوین شده محسوب شود.......

قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و مصباح الانس و "اشارات و تنبیهاتشفا و اسفار و فتوحات مکیه روزی اش نشده،فهم تفسیر انفسی آیات قرآنی و جوامع روایی روزی اش نمی شود....

                                         فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زاده آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۴۷
مجنون
بل المنغمسون فی تآمل الجبروت،المغرضون عن الشواغل...>>یعنی توجه تام به ملکوت داشتن.یکی از اساتید بزرگوارمان_خدا رحمتش کند_محاسبات حروفی و جفری داشتند.میفرمودند:سوال کردم که چگونه باید به حضور حضرت بقیه الله_سلام علیه_تشرف یافت؟بعد گفت که جواب آمده که به توجه تام الی الله!

هر کسی را بهر کاری ساختند              عشق او را در دلش انداختند

هذا اخبار عن وجود اللذه الحقیقیه قبل الموت و تنبیه علیه بالقیاس العقلی و انما یتحققه من هو میسر له.و الفاظه غنیه عن الشرح>>،یعنی:

ولو آن کار میسر است،آن حلاوت ذکر الهی را چشید،آن لذت مراقبت و مزه حضور و ولایت را چشید و انسان کامل و حقیقت را دوست دارد و آن را که برایش میسر است به ثبوت می رساند.همانطور که اشخاصی برای بعضی از افراد،کارهای بسیار سنگین و سخت را انجام میدهند ولی از عهده یک کار ساده و آسان بر نمی آید.یک آخوندی_خدا رحمتش کند_ملای روستایی بود.البته این نکته را بگویم که نوعا ملاهای ده خیلی چیزها میدانستند و کتابهایی هم که برایشان نوشته شده پر از مطالب گوناگون است مثلا کشکولها و کتابهای منهج العارفین مرحوم سمنانی که این کتابی است که نوعا برای همین آقایان نوشته شده است و کتاب خوبی هم است و  و خود مرحوم سمنانی هم خیلی ملا بود،خدا رحمتش کند!به هر حال آن ملای ده ،آدم با دست و پایی بود به طوری که به کوه رفته بود و سنگ آسیا تراشیده و آورده بود و در روستای خود آسیاب راه انداخته بود و گندم آرد میکرد.اما همین آقا با این همت بلند و انجام کار سخت و سنگین از بستن عمامه خود عاجز بود لذا پیش ملای ده دیگر می رفت و او عمامه را برایش آماده میکرد و می بست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۲۴
مجنون
نکته371:نفس ناطقه انسانی ماده صور مثالیه است که صور خیالی اند و تجرد برزخی دارند،هرچند که به انشاء نفس تحقق می یابند و حقیقت وجودی آنها با نفس نسبت فعل به فاعل دارد که همگی را نسبت به نفس فقر نوری است و همه حی و شاعر و مدرک و سامع و مبصر و ووبحیوه شعور و ادراک و سمع و ابصار نفس می باشند که شئون و اطوار وجودی اویند، فاغتنم.

نکته373:از امیر المومنین علی علیه السلام سوال کردند که وجود چیست؟گفت بغیر وجود چیست.

ای در طلب گره گشایی مرده            با وصل بزاده از جدایی مرده

ای بر لب بحر تشنه در خواب شده             وی بر سر گنج از گدایی مرده

                                                                             (کشف الحقایق نسفی ص31)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۴۳
مجنون
افلاک و امهات همه معداتند و فاعل علی الاطلاق حق سبحانه است بحول الله و قوه و اقوم و اقعد.محبت ام، مخلوق محبت اوست ،آن تعب و نصب و بیداری شب به الهام اوست و الهام ذکر و عبادت از اوست یا من آنسنی و آوانی،اللهم اذنت لی فی دعائک و مسألتک.

در طفولیت که بودیم شیر جو            گاهوارم را که جنبانید؟او

از که خوردم شیر جز از شیر او؟          که مرا پرورد جز تدبیر او

در سفری که ناصر الدین شاه قاجار به خراسان می رفت در سبزوار به حضور متأله سبزواری حاج ملا هادی حکیم شرفیاب شد،در ضمن مذاکرات از مرحوم حاجی پرسید مقصود مولوی از این شعر چیست:

ما همه شیران ولی شیر علم             حمله مان از باد باشد دم به دم

فرمودند لا حول ولا قوه الا بالله را ترجمه میکند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۴۰
مجنون

بنده حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتیم تا این که کلام کشید به این شکل هندسی ((قطاع)) من از او، به خاطر غرض الهی که در نظر داشتم ، سئوال کردم:

 عزیز من از این شکل چند حکم هندسی می توان استفاده کرد؟

گفت : شاید هفت تا ده تا حکم .

گفتم : مثلا  بیست تا چطور؟

گفت : شاید. ممکن است .

گفتم : دویست تا چطور ؟ به من نگاه می کرد که آیا دویست حکم هندسی می توان ازآن استنباط کرد و توقف کرد.

گفتم : دوهزار تا چطور؟ همین طور به من نگاه می کرد.

گفتم : دویست هزار چطور ؟ خیال می کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می زنم . بعد به او گفتم آقا این خواجه نصیر الدین طوسی کتابی دارد به نام : ((کشف القناع عن اسرار شکل القطاع)) .

و جناب خواجه از این یک شکل ، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت وچهار حکم هندسی استنباط کرده یعنی قریب نیم میلیون . بعد به او گفتم :

  1. این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی ، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده ، شما آن کتاب و خود خواجه را می شناسی ؟

گفت : نخیر.

بعد راجع به شخصیت خواجه مقداری صحبت کردیم و به او گفتم : این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشائه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد:

  1. مرااز کنار امام هفتم ، باب الحوائج الی الله ، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر در پیشگاه امام هفتم ; مثلا نوشته نشود، ((آیت الله ((علامه )) این امام است ، حج الله . قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است . روی قبر من بنویسید: وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید.

واین عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت ، فلسفه ، عرفان ، ریاضیات ، فقه و اصول ، علوم غریبه ، معماری و مهندسی و بنا کننده رصد خانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی وبالاخره خواجه نصیر الدین طوسی و استاد بشر و استاد کل فی الکل . اما در پیشگاه امام هفتم این طور وصیت می کند که روی قبرش بنویسند . او می داند

گفتن بر خورشید که من چشمه نورم

دانند بزرگان که سزاوار سها نیست

سها ستاره ای است خیلی کوچک ، طرف قطب شمال . در کتابها نوشته اند که نور چشم را به وسیله آن امتحان می کنند. هر کس ستاره سها را ببیند، چشمش خیلی قوی است . حالا ستاره سها بیاید در پیش آفتاب عالمتاب ، بگوید من هم نور دارم .

و جناب نظام الدین نیشابوری در شرح خود بر شرح مجسطی وقتی این احکام را از خواجه نقل می کند، می نویسد:

تعجب مدار از آیه قرآن که ((ولو ان ما فی الارض من شجر اقلام و البحر یمده من بعده سبع ابحر مانفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم ))

وقتی از یک شکل هندسی می شود قریب نیم میلیون حکم استنباط کرد چه می پنداری درباره کلمات قرآن چه باید گفت؟

یکی از اساتید و مشایخ بزرگوار ما می فرمود:

((عارف نامور، جیلی ، صاحب ((انسان کامل )) و رساله ((الکهف والرقیم )) نوزده جلد کتاب در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم نوشته است :

بسم الله نوزده حرف است و ایشان راجع به هر حرف یک جلد کتاب نوشته است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۵۰
مجنون
هر عمل و ذکری که کمتر از اربعین باشد چندان اثر بارزی ندارد و خاصیت اربعین در ظهور فعلیت و بروز استعداد و قوه و حصول ملکه،امری مصرع به در آیات و اخبارا است و در ادامه عمل به یک سال به ادراک لیله القدر خود.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۰۸
مجنون