علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها
مقام رضا

رفع حوادث را نشاید،یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه[ای انسان البته با هر رنج و مشقت در راه طاعت و عبادت حق بکوشی عاقبت حضور پروردگار خود می روی و نائل به ملاقات او می شوی-انشقاق-7]>>،همتی تا در زنجیر حوادث شیر باشی و صاحب مقام رضا که راضی به رضای الهی باشی.

جناب پدرم رضوان الله تعالی علیه با این بیت مثنوی عارف رومی بسیار زمزمه میکرد:

عار ناید شیر را از سلسله                       ما نداریم از رضای حق گله

مآثر آثار -موثر66-ص271

انا انزلناه فی لیله القدر

اتحاد با عقل بسیط و فنای در آن را مراتبی است تا حدی که نفس،عقل بسیط میگردد و یکبارگی قابل تعلقات و دریافتهایی میگردد که در شأن وی>صادق آید،زیرا که شأن جمیع موجودات این است که مدرک نفس ناطقه گردند و هم شأن نفس ناطقه این است که جمیع حقایق را ادراک کند و فصل شانزدهم طرف اول مرحله دهم اسفار:فی امکان التعلقات الکثیره فی النفس دفعه واحد در تعلیقه بر آن آورده ام:هذا فضل الرفیع ذوالقدر یرشدک الی اعتلاء فهم الخطاب المحمدی:>حدیث نقل کرد:قال السائل یابن رسول الله(ع)[و هم ابو جعفر]کیف اعرف ان لیله القدر تکون فی کل سنه؟قال اذا اتی شهر رمضان فاقرأ سوره الدخان فی کل لیله مأه مره فاذا اتت لیله ثلاث و عشرین فانک ناظر الی تصدیق الذی سألت عنه.

از امام صادق(ع):در هر شب ماه مبارک هزار مرتبه انا انزلنا را بخوان و چون شب بسیت و سوم شود دل خود را محکم بدار و گوشهای خود را بگشا از برای شنیدن عجایب از آنچه خواهی دید.به موثر انسان و قرآن و لیله القدر مراجعه کن.

موثر35-ص122


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۸۸ ، ۱۸:۲۰
مجنون
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۸۸ ، ۰۷:۳۵
مجنون
وجود اصل است و مساوق حق است و حق غیر متناهی است،أعنی اجوف نیست و صمد است،یعنی وجود حقیقت واحد شخصی ذات مظاهر است و بسیط الحقیقه کل الأشیاست که کثرات مقهورند و وحدت قاهر.این آب است که:و جعلنا من الماء کل شیء حی[و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم-انبیا/31]و آنهاکسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده[اعمالشان  در مثل به سرابی ماند در بیابان هموار بی آب که شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن شتابد چون بدانجا رسد و هیچ آب نیابد و آن کافر خدا را حاظر و اعمال خویش بیند-نور/40]بدان کثرتی که به ظاهر مشهود است در حقیقت اعتباری است و وحدت حقیقی است،یعنی در چشم توحید اهل الله تحقق جمیع عوالم غیر متناهی،لحاظات آن وحدت حقه حقیقیه اند که همه مرایا و مظاهر،بلکه تجلیات و ظهورات و تطورات و تشئنات او سبحانه اند"کل یوم هو فی شأن[در هر عالم او به شأنی و کاری میپردازد-رحمن/30]،هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن[اول و آخر هستی و پیدا و نهان وجود همه اوست-حدید/4]

پس هرچه دم به دم به ظهور رسد،شأن اوست خواه  در ارض خواه در سماء،

أرض به مراتبش و سماء به مراتبش،یوم عبارت از ظهور است که در این مقام شب و روز ما یوم الله است.پس"کل یوم هو فی شأن" ظهور آثارش در هر آن،در جمیع عوالم و مظاهر غیر متناهی است.و آن واحد قیوم،قیم و مصدر همه است و همه به او قائم به اضافه اشراقیه یعنی روابط محضه آن اصلند نه اینکه اشیایی هستند که آنان را ربط است،بلکه عین ربطند به فقر نوری و امکان فقری.

حق مشهود است و خلق موهوم که "فاینما تولوا فثم وجه الله[پی به هر طرف رو کنید به سوی خدا روی آورده اید-بقره/116]:

بار توحید هیر کسی نکشد                       طعم توحید هر خسی نچشد

جل جناب الحق عن یکون شریعه لکل وارد أو یطلع علیه الا واحد بعد واحد[جناب حق سبحانه و تعالی مقام و منزلتش بالاتر از آن است که هر کسی تواند از آبراه آن بنوشد جز اینکه یک به یک به محظر آن راه می یابد]

در یک حقیقت محض و بسیط و صرف وجود نه سخن از حلول توان گفت و نه از اتحاد،زیرا که آن نور کل و حیات کل،احد و صمد است و چون صمد است،لم یلد و لم یولدلم یکن له کفوا احد [نه کسی فرزند او و نه او فرزند کسی است*و نه هیچ کس مثل و همتای اوست.توحید/4و5]است،شهد الله انه لا اله الا هو[خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات او خدایی نیست.آل عمران/19]

باری تعالی تمام اشیاءبه نحو اعلی است و اشیاءهمگی هالک و مضمحل و فانی در وجودند و هو هو لا هو الا هو،در عین حال خالق خالق است و مخلوق مخلوق"هو سبحانه هو و الاشیاء اشیا"[او اوست و تمام اشیاء اشیا].

لذا فرمودی اند که ممکن بما هو ممکن هم ماهیتش اعتباری است و هم وجودش فهو اعتبار فی اعتبار "من کان حقیقته دعاوی فکیف لا یکون دعاویه دعاوی"و غایت قصوای سالکان،اسقاط اضافات و اعتبارات است که"التوحید اسقاط الاضافات،التوحید ان تنسی غیر الله،خدا است و شیئی جز او نسیت تا با باشد"کان الله و لم یکن معه شیء و هو الآن کما کان"

به قدر نیستی تو،حق ظاهر میشود نمیبینی که در رکوع سبحان ربی العظیم میگویی و در سجود سبحان ربی الاعلی.

کثرات همه صورت اند و روح این صور وجود است که جمیع کثرات را یک روح است و به تعبیری:

حق جان جهان است و جهان جمله بدن

که واقع،فوق این تعبیرات است.حضرت صادق آل محمد(ص)فرمود:ان الجمع بلا تفرقه زندقه و التفرقه بدون الجمع تعطیل و الجمع بینهما  توحید

وجود ملک است و اسمای حسنی و صفات علیایش عسکرش.هرکجا آن سلطان قدم نهاد،این لشگر با اوست،بلکه انتشاء أسماء و صفات از آن ذات أقدس است و جمیع عوالم حتی الأسماء و الصفات ظهورات کمال اوست،یعنی همه تجلیات أسمائیه حق جل و علی میباشند که"لا اله الا الله وحده وحده وحده"اشاره به توحید ذات و توحید صفات و توحید افعال است که توحید مطلقا مختص به حقیقت واجب الوجود بالذات است."بحول الله و قوته و اقوم و اقعد."و ما تشاءون الا أن یشاء الله>،و لا حول ولا قوه الا بالله.

و این تطورات وجود به اطوار گوناگون أسماءالله استأیا ما تدعوا فله الأسماء الحسنی>[به هر اسمی بخوانید اسماءنیکو مخصوص اوست/اسراء-111]"الأسماء الحسنی کلها للهخیر الأسماءلله"و همین اسماأ کلمات الهی اند و حق تعالی متکلم که به این کلمات وجودی گویا است و هستی خیر محض است و از خیر محض جز نیکویی ناید.

و در پایان هم یکی از ابیات جناب عارف رومی مولانا جلال الدین محمد بلحی(قدس الله نفسه)که در بیان توحید است این کراسه را به پایان میبرم:

جمله معشوق است و عاشق پرده ای  / زنده معشوق است و عاشق مرده ای

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۴۷
مجنون
امام جمعه این هفته تهران حجه الاسلام و المسلمین صدیقی از شاگردان حضرت آیت الله بهجت و حضرت آیت الله بهاالدینی است که ان شاءالله از سخنان گرانقدرشان استفاده میبریم.

http://img.tebyan.net/big/1388/05/21435916555641341962711119218213917123462.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۱۵
مجنون
اهم معارف در معرفت وسایط فیض الهی معرفت نفس انسانی است،بلکه معرفت نفس،قلب و قطب جمیع مباحث حکمیه و محور تمام علوم عقلیه و نقلیه و اساس همه خیرات و سعادات است و معرفت آن اشرف معارف چون جنس این گوهر نفیس شناخته شود،صولت انکار در این گونه مسائل ضروری نظام احسن ربانی،مبدل به دولت اقرار میگردد.

شرح:معرفت النفس ام المعارف

برای حل تمامی مسائل عقلی و فلسفی اگر از راه معرفت نفس انسانی پیش برویم بسیار کار را مشکل ساخته ایم زیرا نزدیک ترین فاصله هر انسان به خودش است ،همان که ما در نماز خود میگوییم:اهدنا الصراط المستقیم

به همین معناست که در ریاضیات میفرمایید که نزدیکترین فاصله بین دو جسم فاصله مستقیم است پس ما در این آیه میخواهیم که خداوند ما را به خودمان برگرداند بنا به فرموده قرآن کریم:یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم

پس اگر کسی خواست سوال از دور و بر خویش بپرسد در مباحثات فلسفی میتوانید از او بپرسید که از خارج قطع تعلق کن و به خودت بپرداز که سوال اقرب اشرف است در مباحث عقلی.

و مطلب عمده همین است که این بزرگترین کتاب الهی به نام انسان را فهمیده ورق نزده ایم،و به مطالعه مطالع کلمات و آیات آن بسر نبرده ایم،و از آن در همین حد عادی غازی و نامی و متحرک بااراده آگاهی یافته ایم.

شرح:عادت خلاف برکت است.

غرض این است که در راه اعتلای به معارج مقامات انفسی،و وقوف به مواقف این صحیفه الهی باید خدمت استاد کرد،استادی سفر کرده و زبان فهم.من هم مدعی نیستم که عهده دار تحدید حقیقی و تعریف واقعی آن هستم،و لکن از استمداد انفاس قدسی اولیای حق،با بضاعت مزاجتم در حد استطاعت و وسع،به وصف اسم و رسم آن میپردازیم،و در ارتباط با موضوع بحث،هدایایی که برخی از نتایج بحث است،اهدا مینماییم.ان الهدایا علی قدر مهدیها.

انسان،یک حقیقت ممتد از فرش تا عرش است که:ما جعل الله لرجل من قبلین فی جوفه،مرتبه نازله او بدن اوست که در این نشئه،بدن عنصری اوست که با همین وصف عنوانی بدن در حقیقت روح متجسد است،و ان شئت قلت.گوهری جسمانی است،که به اوصاف جسم چون شکل و صورت و کیفیت و کمیت و غیر ها متصف است.

شرح:اگر بخواهیم انسان را تعریف بکنیم میتوانیم بگوییم که کل نظام هستی از تمام عالم طبیعت و عالم مثال و عالم عقل و عالم اله را پر کرده است و یک وجود صمدی سعی است که از پایین ترین مرتبه ظهور وجود که عالم طبیعت است و ماده تا آن مفارقات و فوق مفارقات را پر کرده است،و در حقیقت همین جسم انسان هم  روحی است که در قالب جسم در آمده است(جسم روح متجسد است و روح جسم متروح)

روح او گوهر نورانی است ،که از مشاین طبیعت منزه است،و آن را مراتب تجرد برزخی و عقلانی و فوق تجرد عقلانی و فوق تجرد عقلانی است که حد یقف ندارد و در هر مرتبه حکمی خاص دارد و در عین حال احکام همه مراتب ،ظهور اطوار وجودی اوست،ما لکم لا ترجون لله وقارا و قد خلقکم اطوارا

مرتبه نازله آن محاکی مرتبه عالیه اوست،چنانکه در سلسله طولیه وجود هر دانی ظل عالی است و نشئه اولی،مثال نشئه اخری است.و لقد علمتم النشاه الاولی فلولا تذکرون

از صادق آل محمد ماثور است که:ان الله عز و جل خلق ملکه علی مثال ملکوته،و اسس ملکوته علی مثال جبروته لیستدل بملکه علی ملکوته و بملکوته علی جبروته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۸۸ ، ۱۹:۱۳
مجنون

سلسله مشایخ:


 به عنوان خیر ختام به ذکر سلسله مشایخى که این خوشه چین خرمن

ولایت به اقتضاى طریق و اسناد آن اعاظم رضوان الله تعالى علیهم در

سلک و عداد حمله اسرار حاملین وحى تشرف حاصل کرده است تبرک

مى جویم این متمسک بذیل عنایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم


السلام حسن بن عبدالله الطبرى الاملى المدعو بحسن زاده آملى سقاهما

الله و جمیع المؤمنین شرابا طهورا روایت مى کند انجیل اهل البیت و

زبور آل محمد صلى الله علیه و آله صحیفه مبارکه سید الساجدین و امام

الثقلین على بن الحسین صلوات الله علیه و على آبائه و همچنین سائر

اخبار و روایات ائمه معصومین سلام الله علیهم را از مولى مکرم و

استاد معظمش جناب علامه ذوالفنون جامع علوم عقلیه و نقلیه متضلع در

علم فلک و ریاضیات عالیه خریت در حل ازیاج و مجسطى مخترع آلتى

بدیع در تحصیل سمت قبله صاحب تألیفات عدیده معرض از متاع دنیا و

زخارف آن آیة الله الحاج میرزا ابوالحسن بن محمد بن غلامحسین

الطهرانى المدعو بالشعرانى اعلى الله تعالى مقاماتهم و رفع درجاتهم از

شیخ عالم فقیه محدث رجالى الحاج الشیخ محمد محسن الطهرانى

صاحب الذریعه رحمه الله از محدث ماهر متتبع حفظة المتأخرین الحاج

میرزا حسین النورى رحمه الله از عالم متفقه متبحر جامع العلوم العقلیه

والنقلیه الشیخ عبدالحسین الطهرانى رحمه الله از استاد الفقهاء المتأخرین

الشیخ محمد حسن صاحب الجواهر رحمه الله از سید فقیه متبحر السید

جواد العاملى صاحب مفتاح الکرامه از شیخ الاصولیین المشهور بالوحید

آقا محمد باقر البهبهانى از والدش محمد اکمل از محدث بارع متبحر

محمد باقر المجلسى رحمهم الله از سید ادیب لغوى فاضل و حکیم کامل

جامع الفضائل السید علیخان المدنى الهندى الشیرازى رحمه الله صاحب

ریاض السالکین فى شرح صحیفة سید الساجدین علیه السلام از شیخ

فاضل شیخ جعفر بن کمال الدین بحرانى از شیخ فاضل الشیخ حسام

الدین الحلبى از شیخ اجل خاتمة المجتهدین و بحر العرفان و الیقین الشیخ

بهاءالدین محمد العاملى رحمهم الله

و هم به روایت مجلسى از عالم جامع بین العقل و العرفان و النقل و

الوجدان و الروایة و الدرایة مولانا محمد محسن الفیض الکاشانى قدس

سره از استاد الحکماء و الفلاسفة المتألهین محمد بن ابراهیم صدرالدین

الشیرازى قدس سره از شیخ محقق بهاءالدین عاملى از والدش عالم

بارع حسین بن عبدالصمد الحارثى العاملى از سید حسین بن جعفر

حسینى کرکى از شیخ جلیل على بن عبدالعالى میسى از شیخ امام شمس

الدین الجزینى المعروف بابن المؤذن از شیخ ضیاءالدین على بن السعید

شمس الدین محمدبن مکى المعروف بالشهید

 و نیز صدرالمتألهین شیرازى قدس سره روایت مى کند از سید محقق

اعلم المتأخرین جامع فضائل المتقدمین سید محمد باقر داماد قدس سره از

شیخ عالم فقیه متبحر عبدالعالى بن على الکرکى از پدرش شیخ محقق

مروج المذهب على بن عبدالعالى کرکى از شیخ على بن هلال جزائرى

از شیخ فقیه زاهد ابن فهد الحلى از شیخ فاضل مقداد السیورى عن

مشایخه الى الائمة المعصومین علیهم السلام

 سند روایة صحیفه کامله در ابتداى ریاض السالکین از شارح آن تا امام

سجاد علیه السلام به چند طریق منصوص است و از دیگر مشایخ نیز

در صحف مکرمه آنان و دیگران از کتب رجالیه و جوامع روائیه

مضبوط است.

دعویهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و آخر دعویهم أن الحمدلله رب العالمین

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۸۸ ، ۰۹:۰۲
مجنون
http://www.gharibreza.com/site/65/multimedia/image/03.gif

اگر گفته شود:اخباری در اختیار داریم بر اینکه از این قرآنی که بین دو جلد قرار دارد و اکنون در دسترس ما است آیات و کلمات انداخته شده پس چگونه شما مدعی هستید که از آنچه خداوند بر پیامبر نازل کرده حرفی کاسته نشده و تحریف نگردیده؟

پاسخ:

1-جای هیچ گفتگویی نیست که برخی از روایات ساختگی است مانند روایتی که در کتاب احتجاج نقل شده و فیض هم در تفسیر صافی آن را آورده که امیر المومنین بر زندیقی فرمود:منافقین در آیه:"و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء"

دست برده اند و از بین بین الیتامی و فانکحوا خطابها و قصصی را انداخته ا ند که بیشتر از یک سوم قرآن بوده.(تفسیر صافی،1:330)

2-پاره ای از آن روایات بیانگر مصداقی(شاهد گواه راستی سخن)از مصادیق آیه ایست چنانکه در فرموده خداوند:و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا

از امام محمد باقر(ع)نقل شده که:جبرئیل این آیه را به این صورت،بر محمد(ص)نبرل کرده:و لا یزید الظالمی آل محمد حقهم الا خسارا(تفسیر صافی،1:986)

3-بعضی از اخبار از بعضی تاویلات و معانی پشت پرده سخن میگویند چنانکه در فرموده خداوند:و اذا قیل لهم ماذا انزل ربکم قالوا اساطیر الاولین(تفسیر صافی،1:920-نحل/25:و هرگاه به ایشان گفته شود پرودگار شما چه نازل کرده،گویند افسانه های پیشین را.)که در روایتی از امام محمد باقر روایت شده که آیه چنین بوده:ماذا انزل ربکم فی علی قالوا اساطیر الاولین

4-برخی از آن اخبار آیات را معینی را تفسیر میکنند.

گروهی این اخبار را دلیل بر تحریف قرآن قرار داده اند،و به ظاهر آنها حکم کرده اند که مقداری از قرآن کاسته شده و محدث نوری آنها را در کتاب فصل الخطاب گرد آورده و دلیل بر آن گرفته که کتاب رب الارباب تحریف گردیده و دیگران هم از وی پیروی کرده اند و اگر ترس از به درازا کشیده شدن مطلب نمیبود یک به یک آن اخبار را که وی در کتاب فصل الخطاب آورده نقل میکردم،روشن  می ساختم که هیچ یک از آن اخبار بر تحریف قرآن دلالت ندارد ،زیرا بعضی از آنها بدون شک ساختگی است و بعضی سندش معیوب است و بعضی بیانگر تاویل میباشند و برخی از آنها تفسیر آیات است،و قسمتی از آنها ضد یکدیگرند،و بعضی از آنها از کتاب دبستان المذاهب نقل شده چنانکه خود محدث نوری نیز به این تصریح کرده و در کتب حدیث اصلا نقل نشده است.

و مختصر آنکه اخبار بی موردی که در کتاب فصل الخطاب آورده شده همگی خبر واحدند که نمیتوان با قرآن متواتر محفوظ مانده از دوران زندگی پیغمبر تاکنون به معارضه برخیزند و از باب قاعده تعارض اگر جهتی  برای آن یافت شد که منافی قرآن نبود پذیرفتنی است و اگر نه اخباری میشود که باید به دیوار زده شوند.(در باب تعارض،احادیث زیادی وارد شده که "کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف"و در بعضی دارد"باطل"و در بعضی"لیس منا"و در بعضی"فدعوه" یا"فلا تاخذ به" یا"فاطر حوه" چنانکه در کتاب وسائل الشیعه،جلد18 نقل شده اما درکتب حدیث به لفظ(فاضربوه علی الجدار)ندیده ام جز مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان،1:5 و مرحوم طبرسی در مجمع البیان،ج1 فن ثالث چنین نقل کرده اند:

(و قال النبی(ص) اذا جائکم عنی حدیث فاعرضوئ علی کتاب الله فما وافقه فاقبلوه و ما خالفه فاضربوا به عرض الحائط)،و مرحوم آخوند در کفایه در تعادل و در تراجیح که فرموده:...احتمال ان یکون الخبر المخالق للکتاب فی نفسه غیر حجه بشهاده ما ورد فی انه زخرف و باطل و لیس بشی،او انه لم نقله،او امر بطرحه علی الجدار /کفایه،2:393 و کتب بعد از او هم نقل کرده اند و ظاهرا برداشتی از مجموع اخبار باشد)

http://www.shiayan.ir/images/khabar/ghoranekarim.jpg
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۸۸ ، ۰۸:۲۲
مجنون
نکته4-نفس در این نشاه صورت هیولی،و در آن نشاه هیولای صور غیر متناهیه است فافهم.

نکته9-معجزه هز نبی مشابه صفتی آمد که بر قوم ان نبی غالب بود،تا بواسطه کمال آن قوم در آن صفت،ذوق اعجاز را دریافتند،و به یقین دانستند که از طوق بشری خارج است.

نکته29-انسان غایت حرکت حبیه و کمال عالم کیانی و غرض آنست.

نکته36-خزائن سعی اعمال انسان،خود انسان است.

نکته45-احدیث معراجیه،سفرنامه معراج رسول(ص)و شرح احوال و اطوار انسان است فتبصر.

نکته94-نورانیه القول علی قدر نورانیه القلب.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۸۸ ، ۰۸:۲۰
مجنون
برای دانلود سخنرانی حضرت علامه در مورد جناب شیخ مفید(قده)اینجا را کلیک کنید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۸۸ ، ۲۰:۲۱
مجنون

امروز سالروز بزرگداشت مردی یزرگ است که داستان های زیادی از ایشان و از تقرب ایشان به ولایت نقل گشته است

جناب ملاحسینقلی همدانی(قدس الله نفسه زکیه)کسی بود که بسیار در کار و تلاش بود که گویند 24 سال در سیر بود تا به نتیجه رسید و وقتی هم که به نتیجه رسید بسیار فرد قوی در امور نفسانی شده بودکه 300 تن از اولیاءالله را تربیت کرد.

در نجف هر گاه ایشان درس اخلاق میگفتند تمامی طلبه ها را می دیدند که دیوانه وار در صحن مبارک  امیر المومنین به طور غیر عادی راه میروند،مسافرانی که به نجف امده بودند میپرسیدند که این طلبه ها به چه دلیل غیر عادی به نظر میرسند به آنها جواب میدادند که اینها از درس ملاحسینقلی همدانی آمده اند.

در این مقام لازم است تا حکایاتی چند از زبان شاگردان آن مرد الهی را خاطر نشان کنیم تا شاید موثر افتد:

1-

تأثیر نفس قدسی آخوند

نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی می کردند.
آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد.
ایشان فرمود: من خودم می روم. وقتی که نزدیک شد به رییسشان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟!
رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟
فرمود: بلی، گفت: بخوان.
آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:
لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا
إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...
آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.

2-

نوشته های اهل غفلت

آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می فرماید:
شیخ ما را اصحاب و یارانی از اهل تقوا بود که از جمله آنها سیدی از بزرگان شهر همدان بود که جوانی نیکو سیرت و مراقب و مجاهدی با استقامت بود.
اودر خدمت شیخ به تحصیل فقه و تزکیه نفس اشتغال داشت. روزی جمعی از همدان به خدمت شیخ رسیده بودند. و از یکی از برادان سید شکایت داشتند که در بعضی از امور متعلق به تجارت کوتاهی می کند.
شیخ، سید را فرمود که در نامه ای به برادرش بنویسد و او نامه ای نوشت و خدمت شیخ آورد.
شیخ نامه را گشود دید سید در نامه برادرش را به خاطر بد رفتاری با مردم مورد ملامت قرارد داده و نوشته این گونه رفتار هم اعتبار او را نزد مردم از بین می برد و هم در آخرت موجب زیان و ضرر خواهدبود.
چون شیخ دید که سید ضرر دنیوی را بر ضرر اخروی مقدم داشته، فرمود که این نوشته شبیه نوشته های اهل غفلت است. کسی که مراقب اعمال و رفتار خود باشد، هیچ گاه ذکر دنیا را بر آخرت مقدم نمی دارد.
3-

فیوضات امیرالمومنین علی علیه السلام به ارواح وادی السلام

آیت الله سید عبدالحسین لاری از خواص شاگردان آن جناب در وصف حالات ایشان فرمودند:
از جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی شنیدم که می فرمودند:
بعضی اشخاص در نجف هستند که فیوضاتی که هر روز از بقعه نورانی حضرت امیر علیه السلام متصاعد می شود و به اموات وادی السلام افاضه می شود با چشم ظاهری مشاهده می کنند، مانند خطوط نور که متصل به قبورایشان است.
ما می دانستیم که آن شخص خود ایشان ا ست اما به ملاحظاتی بروز نمی دادند و این گونه کرامات و مکاشفات مکرر از آن بزرگوار مشاهده شده است
4-

مراقب پیدا و پنهان

شیخ محمد بهاری فرموده است:
روزی در صفه حجره برای پخش ناهار برنج پاک می کردم. در بین، متذکر و حدانیت باریتعالی شدم، ناگهان استاد برای من وحدت عددی را توضیح داد.
برخاستم و از استاد پرسیدم که چگونه بر اسرار من آگاه شدید، فرمود خداوند قلب مؤمن را آیینه جهان نمام قرار داده. اکنون نیاز تو در قلب من منعکس شد.


وفات

مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از یک عمر مجاهده با نفس و تربیت تشنگان معارف ، در 28 شعبان سال 1311 ق در کربلا و در حالی که زائر حضرتش بود به دیار باقی شتافت و در چهارمین حجره صحن شریف ( که مرحوم سید مرتضی کشمیری نیز مدفون است ) به خاک سپرده شد
 در ادامه مطلب دستور العمل عرفانی جناب آخوند را خواهید دید......




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۸۸ ، ۱۸:۰۹
مجنون
علم به قوانین حسابی و قواعد عددی در تقویت نفس انسانی از اعظم وسائل است.به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر و قلم و بیان تاثیری به سزا دارد.

حکما و فلاسفه بزرگ گفته اند:برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد.

آری علوم ریاضی برای حکیم به مثابت مسطره برای خطاط است،همچنانکه مسطره مشاق را از کجی و بی نظمی در کتابت حروف،و انحراف سطور ،حافظ است.علوم ریاضی فکر را زا خطا و اعوجاج و انحراف باز میدارند،و به ان استقامت و اعتدال میدهند.زیرا که مسائل آن مبتنی بر قواعد خلل ناپذیر است و هیچ مسامحه و سهل انگاری در آنها راه ندارد،با تخمین و تقریب درست نمی شود .اگر چنانکه اندک اشتباه و غفلت در اعمال و قوانین آن به محاسب روی آورد از نتیجه فرسنگها دور میشود و از رسیدن به مقصود باز میماند.

لذا انسانهای ورزیده در علوم ریاضی صاحب رایی صائب،و نظری ثاقب،و کم گوی گزیده گوی و نکو گوی میشود.عبارت و الفاظ آن نوعا حساب شده است.قلم انان بسیار رصین و متین است.میبینیم عبارت خواجه طوسی در شرح اشارات شیخ الرئیس ،و تحریر اصول اقلیدس،و تحریر مجسطی بطلمیوس و دیگر مصنفاتش به فارسی و عربی ،چنان سخت استوار است که گویی به جای مرکب ،سرب مذاب به کار برده است.

ابن فناری که یکی از عارفان بنام است،در فصل دوم فاتحه مصباح الانس، علم ایقانی بدون اختلاف معرفی نموده است.

ابن خلدون در مقدمه تاریخش سخنی در فضیلت علم هندسه دارد که بپارسی ترجمه و نقل میکنیم:

هندسه به خرد فروغ به اندیشه راستی میدهد.زیرا همه براهینش به روشی روشن و سبکی آشکار است.از همین جهت غلط در قیاسهایش راه ندارد .لذا به ممارست آن فکر از خطا دور میگردد.و بر اثر روش روشن ،هوش و بینش به هندسه دان دست میدهد. و گفته اند بر در سرای افلاطون نوشته شده بود:"هرکس هندسه دان نیست به منزل ما وارد نشود"ومشایخ ما گفته اند:ممارست در علم هندسه برای فکر به مقابت صابون است برای جامه.چنانکه این جامه را تمیز میگرداند،آن فکر را صافی مینماید.و این از جهت حسن ترتیب و انتظامی است که در مسائل هندسی بکار رفته است.

در سیر حکمت در اروپا ترجمه افلاطون آمده است:وی در  بیرون شهر آتن باغی داشت وقف علم و معرفت نمود.مریدانش برای درک فیض تعلیم و اشتغال به علم و حکمت آنجا گرد می امدند.و چون آن محل آکادمیا نام داشت فلسفه افلاطون معروف به حکمت آکادمی شد،و پیروان آن را آکادمیان خواندند.و امروز در اروپا مطلق انجمن علمی را آکادمی میگویند.گفته اند بر سر در آکادمی نوشته بود.

                            " هرکس هندسه نمیداند وارد نشود"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۸۸ ، ۰۹:۵۹
مجنون

منحنی قامتم، قامت ابروی توست


خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست

حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست


بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها


آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست



پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو


گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا


ناحیه همگراش دایره روی توست



(پروفسور هشترودی)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۸۸ ، ۱۵:۲۸
مجنون
بحث عرفانى اسم جلاله (( الله ))
همه اسماى حسناى الهى به اسم شریف (( الله )) برمى گردند که الله مستجمع همه اسماء و صفات حق است . چه اینکه اصول اسما نود و نه تا هست که اسم شریف جلاله (( الله )) اصل همه این اصول است .

اگر دو طرف (( الله )) به جمل ابجدى جمع شود و مجموع این دو که مى شود شش را تقسیم بر حروف چهارگانه (( الله )) کنیم خارج قسمت را که یک و نیم است در عدد (( الله )) که شصت و شش است ضرب کنیم مى شود نود و نه که عدد اسماى حسنى است . صورت عمل 1+5=6-4=5/ 661=99.
و نیز گفته شده است که (( الله )) اسم اعظم است و کعبه همه اسماء انسان کامل است یعنى انسان کامل است که (( عبدالله )) است و مظهر اتم و اکمل او است .
اسم شریف (( الله )) در همه اسماى الهى متجلى است و لذا آن را نسبت به دیگر اسما دو اعتبار است ؛ یک آنکه ذات او را در هر یک از اسماء ظهورى و اعتبار دیگر اشتغال او مر همه اسما را از حیث مرتبه الهى است .
پس به اعتبار اول مظاهر همه اسماى الهى مظهر این اسم اعظم اند چون ظاهر و مظهر در وجود یک حقیقتند که کثرت و تعدد را در آن راهى نیست اگر چه در عقل هر یک از این دو از دیگرى ممتاز است ، همانند آنکه اهل نظر در مورد وجود ماهیت چنین گویند که در خارج یک شى ء اند ولى در عقل متمیزند.
و به اعتبار دوم همانگونه که کل مجموعى مشتمل بر همه اجزایى است که عین آن کل اند، اسم شریف (( الله )) هم در مرتبه الهیه مشتمل بر همه اسماء است و لذا گفته شده است که این اسم مستجمع همه اسماء و صفات کمالیه حق است به همین مطلب جناب محقق قیصرى در فصل هشتم از مقدماتش بر شرح فصوص الحکم تنصیص کرده است .
در نکته سیزدهم هزار و یک نکته آمده است :
الله ذاتى و صفاتى است الله ذاتى واجب الوجود متسجمع جمیع صفات کمالیه است بسم الله الرحمن الرحیم . الله صفاتى الهیت او است . الهیت به لحاظ تدبیر و رب بودن است (( الحمد الله رب العالمین )) پس الله در فاتحه تکرار نشد. چنانکه روح انسان را من حیث هو مدبر بدن خود است نفس گویند ذات واجب الوجود را به لحاظ تدبیر و رب بودنش در مظاهر غیر متناهیش اله گویند.هو الذى فى السماء اله و فى الارض ‍ اله
از اسم شریف (( الله )) به جامع و امام الائمه نیز تعبیر مى کنند که جناب صدر المتالهین در فصل 29 از مرحله 6 اسفار آورده است .
جناب مولى صدرا در تفسیر فاتحه ذیل بسمله فرمود:فاسم الله عند اکابر العرفاء عبارة عن مرتبه الالوهیة الجامعه لجمیع الشوون و الاعتبارات و النعوت و الکمالات ، المندرجه فیها جمیع الاسماء و الصفات التى لیست الا لمعات نوره و شوون ذاته و هى اول کثره وقعت فى الوجود برزخ بین الحضرة الاحدیه و بین المظاهر الامریه و الخلقیه و هذا الاسم بعینه جامع بین کل صفتین متقابلتین او اسمین مقابلین ... قال بعض اهل الله : الوجود الحق هو الله خاصه من حیث ذاته و عینه لا من حیث اسمائه
سپس در فصل دیگرى در ادامه بحث (( الله )) مى گوید:اعلم یا ولیى - نور الله قلبک بالایمان - ان اکثر الناست لا یعبدون الله من حیث هو الله و انما یعبدون معتقداتهم فى ما یتصورونه معبودا لهم فالهتهم فى الحقیقه اصنام وهمیة یتصورونها و ینحتونها بقوة اعتقاداتهم العقلیة او الوهمیة و هذا هو الذى اشار الیه عالم من اهل البیت علیه السلام و هو محمد بن على الباقر علیه السلام :کلما میز تموه باوهامکم فى ادق معانیه فهو مصنوع مثلکم مردود الیکم - الحدیث اى فلا یعتقد معتقد من المحجوبین الذین جعلوا الاله فى صور معتقدهم فقط الها الا بما جعل فى نفسه و تصوره بوهمه فالهه بالحقیقة مجعول لنفسه ... و اما اکمل من العرفاء فهم الذین یعبدون الحق المطلق المسمى باسم الله ... و اما الانسان الکامل فهو الذى یعرف الحق بجمیع المشاهد و یعبده فى جمیع المواطن و المظاهر فهو عبد الله ...
جناب موید الدین جندى که اولین شارح فصوص الحکم است در شرح فصوص الحکم در ده مبحث در اسم جلاله (( الله )) بحث کرده است در مبحث خامس آن از دیدگاه و مشرب تحقیق این اسم را علم براى ذات غیبیه غنى از عالمین یعنى علم براى موجد از حیث ارتباط عالم به او، و ارتباط او به عالم است . و در بحث سادس ، آنرا تتمیم مى کند که ذات حق را دو اعتبار است و اسم (( الله )) به اعتبار ثانى است و نتیجه مى گیرد که فهو علم لذات الالوهیه لا للذات المطلقه عن الاعتبارات و سایر النسب و الاضافات فانهم و در مبحث سابع در اختصاص این اسم به تقدم و موصوفیت بر غیر و اینکه او مسماى همه اسماء و صفات و نسب و اضافات است بحث مى کند که چون اسم (( الله )) الوهیت دارد لذا مشتمل بر حقایق کلیه است که امهات همه اسمایند که آنها را امهات جمیع گویند و آن حیات و علم ، و اراده و قدرت است و لذا مستحق آن است که مقدم بر همه و موصوف همه اسماء و صفات باشد. پس الله را احدیت جمع است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۸۸ ، ۰۷:۵۶
مجنون
1-جزا نفس عمل است :هل یجزون الا ما کانوا یعلمون(اعراف146)

2-قیامت با توست نه در آخر طول زمانی،رسول الله(ص)به قیس بن عاصم فرمود:ان مع الدنیا آخره.

3-ملکت با عالم ملک است و خبالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول،قابل حشر با همه ای و دارای سرمایه کسب همه.صادق آل محمد(ص)فرمود:«ان الله عز و جل خلق ملکه علی مقال ملکوته،و اسس ملکوته علی مثال جبروته لیستدل علی ملکوته و بملکوته علی جبروته»درست بخوان و درست بدان.

4-سفرنامه معراج رسول الله(ص)شرح اطوار بشر است.

5-انسان چون با اصل خود انس گرفت آن میشود.

6-تا گم نشدی چیزی در تو پیدا نشود.

7-تا بیننده و گیرنده نشدی انسان نیستی.

8-انسان کارخانه و دستگاهی است که هم از عوالم ملک عکسبرداری میکند و هم از ملکوت،اولی را بالا میبرد و دومی را تنزل میدهد بی تجافی و همه را در گنجینه سرش و عیبه غیبش درج میکند درست بنگر تا به حقیقت کریمه «لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»(مائده67)برسی.

9-بینشم از تن نیست که دیگر جانوران و رستنیها وهرچه آخشیج است در آن انبازند،از روانی است که آن من است پس نه تن جای روان است و نه روان جای تن  و گرنه در اندازه او بودی و دانستی که نیست ،تن بر خاک است و روان در فراز خاک.این سخن کوتاه در نزد دانا بسیار بلند است.

10-از خاموشی گفتار زاید و از اندیشه کردار.

11-انچه در احوال و اطوار سالک در خواب و بیداری عائدش میشود میوه هایی است که از کمون شجره وجودش بروز میکند.

12-گرسنگی و تشنگی دائند و غذا و آب دوا،دوا را تا چه اندازه باید خورد.


برگرفته از رساله شریف هزار و یک کلمه جلد دوم ص214و215 کلمه275


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۸۸ ، ۱۵:۰۱
مجنون

متن دستخط مبارک جناب علامه بزرگوار(قده)[روحی فداه] برای تبرک جستن به این دستخط مبارک در وبلاگ درج میشود برای بزرگتر شدن عکس بر روی آن کلیک بفرمایید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۵۱
مجنون