علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۹۱ مطلب با موضوع «مشرب اهل الله» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


در شرح حال ملا قطب و شاعر عارف انوری_رضوان الله علیهم_معروف است که برای هر یک از آن دو بزرگوار بسیار پیش آمدهای ناگوار روی میآورد،چنانکه انوری درباره خود گفته است:
اگر انوری خواهد از روزگار                که روزی سر راء رحمت زید
مگس را کند خلق پروردگار               که تا بر سر راء رحمت رید

و أما جناب ملاقطب روزی در کوچه ای عبور میکرد،قضا را بنایی بر روی چوب بست خانه ای ایستاده بود و بنایی میکرد،همین که ملاقطب در محاذات آن بنا در گوچه قرار گرفت ناگهان پای بنا از روی چوب بست در میرود و سقوط میکند و بر روی ملاقطب می افتد و لکن به بنا هیچ آسیبی نرسیده است و مشغول کار خود شده است،اما گردن ملاقطب شکست ،و گردن شکستگی هم آسیب بدی است،تنی چند از روحانیون و شخصیت های دیگر که به عیادت آن جناب رفتند،یکی از آنان سوال کرد که آقا گردن شما خیلی درد دارد؟در جوابش گفت:از درد گردن چندان ناراحت نیستم،ناراحت از اینم که افتادن را دیگری افتاد و گردن من شکست.


کلمه 812 هزار و یک کلمه ج7 ص178

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۳۲
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

کلمه 815 هزار و یک کلمه:

شب 16 محرم 1374 ه ق:

حسن اندر شبی به صحرایی

عقربی بدید روشن دل

گفت با خود که ای کم از عقرب

نام انسانیت به خویش مهل

قلب او چیست کوکب دری

قلب تو تیره تر بود از گل

پیش چشمش ترازوی داد است

تو ز بیداد خویشتن غافل

او ز هفت آسمان بالا شد

ته هفت آسمان ترا منزل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۵۸
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

در این روز شهادت مادر دو عالم و سیده النساءالعالمین گوش جان بسپاریم به ذکر گوشه ای از کرامات و مصایب حضرتش و مشاهده نمودن حضرت مهدی(ع)در لحظه شهادت از زبان مبارک استاد صمدی آملی(افاض الله من برکاته القدسیه)...

ان شاءالله بتوانیم به کمالات انسانی واقف آییم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۹:۰۶
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

تنها هدفی که برای خلقت عالم متصور است و قرآن هم این هدف را به عنوان اساسی ترین هدف خلقت عالم ذکر نموده،همان انسان سازی است.هدف از ایجاد زمین و آسمان،آفتاب و ماه،موجودات مجرد و مادی و...همه این است که از نشأه ی طبیعت ،انسان برخیزد.انسان ثمره نظام هستی است.

هر کس به هر اندازه که از اسماءالهیه در جان او پیاده شود،به همان مقدار به مقام انسانیت نزدیک شده است. یکی از اسماءالهی که در شهیدان عزیز ما تجلی کرده اسم شریف شهید است. ارزش هر انسان به مقدار قرب او به حق تعالی است.

قرآن در رابطه با شهدا میفرماید:"و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"کسانی که در راه خداوند به شهادت رسیده اند،مرده مپندارید.چون حیات جان انسان به اسماء الیه است.حیات جان انسان به علوم و معارفی است که از مقام ذات حق در مقام قرب الی الله ،تلقی میکند.بنا براین قرآن میفرماید :"آنهایی که این حیات انسانی را به دست آورده اند مرده مپندارید".گمان نکنید حیات انسان به جسم طبیعی داشتن و به آب و نان خوردن و لباس پوشیدن اوست،بسیاری از انسانها کسانی هستند که در ظاهر حرف میزنند و میخورند و میخوابند،اما در حقیقت انسان نیستند،آنان مرده اند.

دار،دار کسب است.انسان کاسب نظام هستی است و عالم،محل کسب انسان برای ارتقای وجودی و رفتن به سوی بالاست.این آزادی که دنیای غرب به انسان میدهد،برای این است که انسان را حیوان تلقی کرده است،غرب با انسانیت مبارزه میکند.غرب،خورد و خوراک و بی بند و باری و بی عفتی را ترویج و تبلیغ میکند و بعد میگوید:"ما خواهان آزادی انسانها هستیم"غرب در حقیقت انسان را به هوس بازی محدود کرده است،اما دین ،انسان را از اینگونه لذات حسیه محدود میکند تا انسان را آزاد بسازد .دین میگوید:"خودت را محدود به این حد نکن،چون مقام و ارزش تو فوق اینهاست"دین انسان را محدود نساخته،بلکه میخواهد او را به مقام انشاء حق برساند.عالم،انسان را به سوی غیر متناهی آزاد گذاشته است.تو عاقل باش تا عالم،معقول تو باشد. تمام نظام هستی میتواند معقولات عقل تو شود.چه کسی مانع شده است؟غرب آزادی جنسی را مطرح کرده تا انسانیت محدود شود و از بین برود،اما دین،آزادی ظاهری را محدود میکند تا انسان حقیقتا آزاد شود. ما باید بالا برویم نه اینکه محدود بشویم.

شهدای ما کسانی بودند که از این قید و بندها رهیدند


رصد دلتنگی ها جلد دوم ص64و65
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۷:۴۶
مجنون

ما کمتر به آن اهداف والایی که شهدا داشتند،رسیده ایم.وضع اجتماع ما ناراحت کننده است.از جنبه ی حقایق دینی،اجتماع ما به شدت رو به عقب است.

امروز حفظ کردن دستاورد های شهدا بسیار دشوار است.بزرگترین گرفتاری ما،این فسادی است که رواج پیدا کرده است.اگر در این مقطع نتوانیم جوانهایمان را حفظ کنیم،ضررهای سنگینی در آینده متوجه ما خواهد شد.این جوانها چون امام و شهدا را ندیدند و نسل سومی و چهرمی تلقی میشوند،لذا آن تعبد را ندارند.

رصد دلتنگیها ص 57(بیانات استاد صمدی آملی)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۰ ، ۲۱:۴۸
مجنون
امروز شهدا در چه حالاتی به سر میبرند؟خداوند توفیق عطا بفرماید تا قدرت پیدا کنیم و در همین حیات مادی و طبیعی مان مقاماتشان را مشاهده نماییم.البته که راه باز است،منتهی راه،بسیار صعب العبور است.تک تک شیر مردان میتوانند با نهایت خلوص و طهارت،این گردنه ی مستصعب و مستأصل را طی کنند و حالات این بزرگواران را مشاهده کنند.

اگر توفیق زیارت این چهره ها را به این نحو پیدا نکردیم،ان شاءالله خود آنها بعد از اینکه برای ما موت طبیعی اتفاق افتاد،دستمان را بگیرند تا بتوانیم آنها را مشاهده نماییم و به طرف آن قله های عظیم و رفیع انسانی حرکت کنیم.

رصد دلتنگی ها ص60

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۰ ، ۱۳:۰۳
مجنون
نامه ایست که به دوستی نوشته‌ایم:

بسم‌الله خیر‌الأسماء

غرض گر آشنایی‌های جانست      چه غم اَر صد بیابان در میانست

آورده‌اند که فاضل اطبّا جالینوس معاصر عیسی مسیح - علیه السلام - بود، و هنگامی که آن پیغمبر خدا مبعوث شد جالینوس پیر شکسته بود، و چون شنید که آن بزرگوار مرده زنده می‌کند گفت این طبّ نیست این نبوّت است لذا از غیب بدو ایمان آورد، و خواهرزادة خود بولص را به متابعت آن جناب امر فرمود، وی را به سویش گسیل داشت و خود از مهاجرت به سبب پیری و ناتوانی عذر خواست و نامه‌ای بدین مضمون برای آن حضرت ارسال داشت‌: ای طبیب نفوس، ای پیغمبر خدا بسا که بیمار به سبب عوارض جسمانی از خدمت طبیب باز می‌ماند خواهرزاده‌ام بولص را حضور شما فرستادم تا به آداب نبوّت جان خویش را معالجه کند.
بولص به حضور روح الله - علیه السلام -  تشرّف حاصل کرد و نامه جالینوس را تقدیم داشت؛ آن بزرگوار اکرامش کرد و وی را گرامی داشت. و این بولص یکی از حواریین آن جناب شد و تا بدان پایه رسید که گفته‌اند: اگر در حواریون حضرت مسیح‌ - علیه السلام -  کسی جز بولص نمی‌بود هر آینه بولص کافی بود.
و آن پیغمبر خدا در جواب نامة جالینوس بدو نوشت: ای کسی که از علم صحیح خود انصاف دادی، مسافت حجاب جانها نمی‌گردد. والسّلام.
باری به قول بلبل بستان عشق حافظ شیرین سخن:

گر چه دوریم بیاد تو قدح می نوشیم           بعد منزل نبود در سفر روحانی

جلوه بخت تو دل می برد از شاه و گدا       چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

آیا مولای من حاج علی‌محمّد‌صادق صادق‌پور کتب الله تعالى علیه الرحمة از داستان هفت‌خوان رستم که حکیم ابوالقاسم فردوسی – رحمه الله علیه - در شاهنامه آورده است آگهی دارد؟

هفت‌خوان، هفت عقبه و منزل بوده است که وقتی کیکاوس در مازندران به بند افتاده بود رستم برای نجات او به مازندران می‌رفت در اثنای راه چند جا دیوان و جادُوان کشت و به هفت‌ روز به مازندران رفت و کیکاوس را نجات داد و به سبب آنکه از هر منزلی که می‌گذشت به شکرانة آن ضیافتی می‌کرد آن را هفتخوان گفته‌اند.

بقیه در ادامه مطلب...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۸۹ ، ۱۷:۴۹
مجنون

در پی درخواست از حضرت استاد-دامت برکاته-که موعظه کنند و مطالبی اخلاقی بیان بفرمایند،ایشان چنین فرمودند:

آن که چون پسته دیدیش همه مغز               پوست بر پوست بود همچو پیاز

بنده موعظه ای ندارم.در حدیثی است که حق سبحانه  خطاب به عیسی بن مریم فرمود که آنچه به بندگان من خطاب میکنی اگر خود به آن عمل نکرده ای از من حیا کن.

در و دیوار نظام هستی همه حیات است.ما در منظر ملکوت هستی ،هستیم.حرف زدن مشکل است.در پیشگاه حق شرمنده ام."ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم".خداوند را فراموش نکنید ،که اگر فراموش کردی کیفری سخت می بینی،گوشمالی بدی می یابی و کار شما به جایی میکشد که خودتان را فراموش می کنید.انسان که خودش را فراموش کرده،هرزه گو میشود،هرزه فکر می شود،علف خور بار می آید.این کتاب اشارات که در دست دارید،شیخ در آن فرمایشی دارد که:"جل جناب الرب عن یکون شریعه لکل وارد او یطلع علیه الا واحد بعد واحد"

آستان جناب حق متعال بالاتر از آن است که هر رهگذری بر آن وارد شود یا از آن مطلع گردد مگر تک تک افراد.

انگونه خیال نکنید که خداوند را هر کسی میتواند بیابد و آنجا گدار بگیرد و یا هر کسی بتواند مصاحب او باشد و هر دلی بتواند خزینه اسرار الهی باشد  و یا هر کسی بتواند مصاحب او باشد و هر دلی بتواند خزانه اسرار الهی باشد و یا هر کسی بتواند با او انس داشته باشد. این نعمت نصیب هر کسی نمی شود. به هر کسی نمی دهند خیلی طهارت می خواهد،طهارت زبان،طهارت لباس،طهارت چشم،طهارت دل،طهارت حرف.

باید تصمیم بگیریم که این حقیقت وجودی ما را لا یمسه الا المطهرون.


صد و ده اشاره ص20 و21

چه آقای زیبایی داریم......چه قدر تواضع دارد ............از تک تک حرفهایشان و از تک تک اطوارشان میتوان آموخت....میتوان برای ظهور تمرین کرد....

              http://ahestan.files.wordpress.com/2008/11/hasanzadeh.jpg


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۸۹ ، ۲۲:۵۶
مجنون
روزی یک روحانی قزوینی در مدرسه مروی تهران سراغ مرا گرفت و برمن وارد شد و گفت که حضرت آیت الله رفیعی پس از مراجعتش از تهران به قزوین مکرر به طلاب قزوین میگفت:بیایید تهران طلبه درسخوان را ببینید و از او خواندن را یاد بگیرید و نام شما را به زبان می آوردند ،من آمدم شما را دیدار کنم و با شما آشنا شوم. 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۸۹ ، ۱۵:۵۹
مجنون
                              

یکی از استاد های بزرگوارم،عالم متأله ،حکیم عارف موحد،آیت الله محمد حسن قاضی طباطبایی تبریزی مشهور به الهی اعلی الله مقامه همیشه مرا به مراقبه و ادب با خداوند و محاسبه نفس سفارش میفرمود،به ویژه بر مراقبه خیلی تأکید میکردند که هیچگاه دم مسیحایی حضرتش و بهره هایی که از ایشان برده ام را فراموش نمی کنم.

تکمله منهاج البراعه ج19-ص325

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۸۸ ، ۱۱:۱۲
مجنون

جناب علامه طباطبایی ار رشد یافتگان مکتب راستین انسان سازی بود و همچنین برادر بزرگوارش که در علم و عمل همطراز ایشان بود،جز اینکه او در تبریز بسر برد و شرایط ایشان برایش پیش نیامد.جناب علامه طباطبایی آمد در حوزه قم و بذر افشانیها فرمود و خودش را نشان داد،ولی آن بزرگوار به انزوا و انزال بسر برد.

هر دو از ابتدا تا انتها هم درس و هم بحث بودند و اساتید شان درفقه و اصول و سایر علوم و معارف یکی بود......بنده عرض میکنم که هر دو بزرگوار در مسیر عرفان عملی چشم برزخیشان باز بود و اشخاص را به صور ملکاتشان می دیدند.......برای بنده بارها پیش آمد و در محضر شریف ایشان شواهدی در این باره دارم و یادداشتها و خاطراتی از آن دو بزرگوار در دفتری جداگانه نگاشته و جمع آوری کرده ام....

در آسمان معرفت ص52

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۸۸ ، ۱۳:۱۱
مجنون

علامه شعرانی حرفی درباره تفسیر مجمع داشتند که آن حرف خیلی در اثناء تفسیر پیش می آمد و آن اینکه:مرحوم طبرسی به این نکته خیلی توجه داشت که قرآن یک انزال داشته و یک تنزیل.انزالی و تنزیلی دو حساب جداست و جهت انزال و تنزیل این است که تنزیل تدریجی است.

نزول تدریجی را می گویند"تنزیل" و "انزال" دفعی است. در قرآن هرجا "نزل" آمده برای تنزیل و تدریج است و هرجا انزال آمده برای نزول دفعی و یکبارگی است.آقایان اهل عرفان،مثلا قیصری در شرح فصوص و محی الدین عربی،قرآن را به این عناوین اسم می برند:گاهی میگویند کشف تام محمدی صلی الله علیه و آله،گاهی میگویند کشف اتم محمدی صلی الله علیه و آله،این کشف تام و کشف اتم به این معناست که قرآن به قلب مبارک جناب رسول الله صلی الله علیه و آله نازل شده که انا انزالناه فی لیله القدر.

در آسمان معرفت ص156

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۸۸ ، ۰۹:۰۲
مجنون
هنگامی مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه برایم تعریف کرد که من در مسجد سهله در مقام ادریس نماز میخواندم،در نماز وتیره سوره مبارکه "ص" را قرائت میکردم،که ناگهان دیدم از جای خود حرکت کردم ولی بدنم در زمین است،به قدری با بدنم فاصله گرفتم که او را از دورترین نقطه مشاهده میکردم،تا پس از چندی به حال اول خود بازگشتم. و وقت دیگر نهر آب دیدم که در روایت آمده:ص،نهر فی الجنه.

حقیر گوید که چون در مقام ادریس نبی علی نبینا و آله و علیه السلام نماز میخواند و خدای متعال در شأن وی فرمود:و رفعناه مکانا علیا/مریم-75/ آن رفعت و صعود روی آورده است و مناسبات زمانی و مکانی برای حالات و واردات انسان عجیب است.صائن الدین علی بن ترکه در فصل پنجاه و پنجم تمهید القوائد گوید:شکی نیست که مناسبات زمانی یکی از مناسبات اصلی است.

هزار و یک نکته ص520

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۸۸ ، ۱۴:۵۱
مجنون

            

                                                              

در شب پنجشنبه بیست و هفتم اردیبهشت 1352 ه ش که دو شب از وفات حکیم متأله آقای الهی قمشه ای گذشته بود در محضر پر فیض علامه طباطبایی بودم ،آقای طباطبایی  فرمودند :در این سال دو فرد روحانی که خیلی بر روحانیت آنها ایمان داشتم ،از دست ایران بدر رفت یکی مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی آملی بود و دیگری مرحوم الهی قمشه ای.

منبع:نشریه حوزه ش17 ص 122

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۸۸ ، ۱۱:۴۴
مجنون
پیرمردی قزوینی همسن و سال استاد بزرگوارم جناب آیت الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی رفع الله درجاته حکایت میکرد که ما در اوان خرد سالی در قزوین همین آقا سید ابئالحسن را صدا می زدیم که بیا بازی.ایشان تا میدان با ما همراهی می کرد ولی با ما بازی نمی کرد،در گوشه ای می ایستاد و یا به نبش دیواری تکیه میداد و بازی و بازیگران را تماشا میکرد.

آقا از همان ابتدا اهل بازی نبود

خداوند متعال درجه حضرت استاد علامه شعرانی را متعالی فرماید که می فرمود:هر کس از کودکی اش معلوم است که چه کاره است.

منبع:هزار و یک نکته ص352

و

سخنرانی حضرت علامه در یادواره علامه طباطبایی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۸۸ ، ۲۱:۰۷
مجنون