فتدبر وافهم
رساله انسان در عرف عرفان -اصل 17-هزار و یک کلمه جلد پنجم صفحه 298 کلمه485
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز میخواستم برای تبریک عید بنویسم،به خودم گفتم کدام عید؟آیا واقعا امروز عید است؟عید را چه کسی تعیین میکند؟
به خودم گفتم بنده و امثال بنده که عید نداریم چون به فکر خود نیستیم و به دنبال کمال نیستیم
کل یوم لا یعصی الله فیه فهو عید
هر روزی که انسان به دنبال کمال نفسانی اش باشد آنروز عید است
ولی با این حال میخواستم در مورد موضوعاتی بنویسم....
اولین موضوع این جشن گرفتن های این روزهاست
نمی دانم ما ها چه جور میتوانیم با این همه مشکلات فردی و اجتماعی برای ظهور دعا کنیم و یا برای تولد آن ولی جشن بگیریم
ظهور را برایمان چگونه معنا کرده اند؟
که یک نفر از نسل پیامبر یک روز بیاید و همه بدی ها را از بین ببرد؟؟؟
یا اینکه بیاید و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و جهانی ما را بر طرف کند؟؟؟
وای بر ما....از این کوته نظری مان...
از امام زمان چه میخواهیم؟؟؟زن؟شوهر؟بچه؟شفا؟قبولی تو کنکور؟...
هر سال که میگذرد خود فراموشی مان بیشتر می شود و به طور مستقیم خواسته هامان از امام هم بیشتر میشود...
این همه بیچارگی های وجودی داریم و به دنبال ظهوریم....آن هم چه ظهوری........در امتداد زمان
به نظرم هر چه اینطور پیش رویم و با حقایق آن امام همام آشنا نگردیم وضعمان هر سال همین است
آخه چه قدر این امامان درد مظلومیت را تحمل کنند؟؟؟؟؟؟؟؟
آن یازده نفر قبلی بس نبود؟؟؟؟؟؟؟؟
چه قدر معارف این بزرگان عالم هستی در میان مردم غریب است.....
مردم در سرگردانی خود سرگرمند...سیاستمداران در غفلت خود مانده اند....عالمان در جنگ و ستیزهای فلسفی یکدیگر را خرد میکنند....و هنوز هم منتظرند...
و نتیجه این انتظار را به گور میبرند
چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم
ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم
رفته است قرارم
چون آهوی گمگشته به هر گوشه روانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم
از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی
بر دل بنشانی
چون پرتوی خورشید اگر رو بکشانی
وای از شب تارم
در بند و گرفتار بر آن سلسله مویم
از دیده ره کوی تو با اشک بشویم
با حال نزارم
بر خیزکه داد از من بیچاره ستانی
بنشین که شرر بر دل تنگم بنشانی
تا آن لب شیرین به سخن باز گشایی
خوش جلوه نمایی
ای برده امان از دل عشاق کجایی؟
تا سجده گزارم
گر بوی تو را باد به منزل برساند
جانم برهاند
ور نه ز وجودم اثری هیچ نماند
جز گرد و غبارم