هو الاول والأخر والظاهر و الباطن
الغیرک من الظهور ما لیس لک.........دعای عرفه
آیا جز خداوند ظهوری دارد ؟؟؟؟؟؟
یک فروغ رخ ساقی است که بر جام افتاد
در این آشوب های اخیر بعد از انتخابات دیدیم که افراد به جز مخدوش کردن چهره ولایت فقیه کار دیگری نداشتند و قصد تخریب این مقام را داشتند...........
و اما الآن فتنه گرها از راه دیگر به همان هدف قبلی راه را پیش گرفته اند و به دلیل آنکه این چهره های معروف که تمامی مردم آنها را قبول دارند ،از کرامات مقام عضمای ولایت حضرت آیت الله خامنه ای میگویند قصد تخریب این چهره ها را کرده اند و پله پله بالا میروند تا برسد به خود حضرت امام خامنه ای.........
حدس قریب بنده این است که این حرفهای بی برهان و اراجیف از این دستی که چندی است به گوش میخورد متصل است به همان فتنه های خیابانی و به همان فتنه گرها..........اما از راهی دیگر.......
گرگ در لباس میش.......و داستان همچنان ادامه دارد........
1- گرت فهم سخن گردید مشکل | بخوارى منگر اندر دفتر دل | |
2- ندارد گفته هاى ما تناقض | اگر رو آورد و هم تعارض | |
3- صوابست اینکه بنمایى تثبت | زبان را باز دارى از تعنت | |
4- بعقل روشن باریک بنیت | به ارشاد خداوندان دینت | |
5- بر آن میباش تا یابى سخن را | به آرامى مى گشاد رج دهن را | |
6- هنر در فهم حرف بخردان است | نه تعجیل سخن در رد آن است | |
7- ترا گردیده تنگ است و تاریک | مکن عیب نکات تیز و باریک | |
8- خدایت دیده بینا عطایت | نماید تا بیابى مد عایت | |
9- بدان الفاظ را مانند روزن | که باریک است چون سوراخ سوزن | |
10- معانى در بزرگى آنچنان است | زمین و آسمان ظلى از آن است | |
11- تو میخواهى که ادارک معانى | ز الفاظى نمایى آنچنانى | |
12- چو لفظ آمد برون از عالم خاک | چه نسبت خاک را عالم پاک | |
13- مرادت را به الفاظ و عبارات | رسائى ار به ایماء و اشارات | |
14- همى دانى که دشوار است بسیار | چنانست لفظ با معنى دو صد بار | |
15- چو جانت پاک گردید از مشائن | معانى را بیابى از خزائن | |
16- هر آنکو دور باشد از حقیقت | چه لذت میدهد او را رقیقت | |
17- حقیقت معنى بى احتجابست | که فهم اکثر از آن در حجابست | |
18- تواند ر ربط الفاظ و معانى | نمیدانم چه خوانى و چه دانى | |
19- وجود کتبى و لفظى معنى | نه چون ظل است و ذى ظل است صلا | |
20- نه همچون محتوى و محتوایند | که پندارى چو مظروف و وعایند | |
21-بدان هر لفظ را مثل علامت | بمعنایش ز دنیا تا قیامت | |
22- که دنیا سایه معناى عقبى است | که عقبایش برون از حد احصاست | |
23- هر عقبى را هزاران نحوه عقبى است | لذا مثل علامت لفظ و معنى است | |
24- قلم را باز دارم از اطاله | من و معنى تو و مد و اماله |