جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۵۱ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
قلم از نطق ازل تا به زبان آمده است
سخن از صورت انسان به میان آمده است
نقش صنع صمدى بر رخ لوح احدى
آنچه در پرده نهان بود عیان آمده است
اسم اعظم که بود قبله اسماء و صفات
مظهرش مصطبه کون و مکان آمده است
دل غمدیده ما بر اثر عشوه دوست
عرصه نزهت خوبان جهان آمده است
جز مطهر نکند مس و نگردد ممسوس
آنکه قرآن سمت اندر تن و جان آمده است
بطنه و فطنه دو ضدند برو قصه مخوان
در خور آخور و آغل حیوان آمده است
مدعى شعبده بازى کند اندر ره دین
شیخ نجدى به لباس دگران آمده است
هفت اقلیم دل از صدق کسى پیموده است
که در این بادیه بى نام و نشان آمده است
ازکران تا به کران ازلى و ابدى
نقطه نطفه چسان در طیران آمده است
حسن از شعشعه جلوه قدس ملکوت
ماشاء الله که چه خوش در هیمان آمده است
۰
۰
۹۱/۱۲/۰۴