
انسان درختى است باژگونه که ریشه آن بسوى آسمان است. نبات از زمین غذا مىگیرد و انسان از آسمان و دیگر جانوران برزخند که آفریدهاى نه آنچناناند و نه این چنین بنگر که کدام یک از این سه فرقهاى.
بسم الله الرحمن الرحیم
عارف حسین خوارزمى در ترجمه شرح قیصرى بر فصوص الحکم، آنجا که شیخ اکبر در دیباچه گوید: «حتى اکون مترجما لا متحکّما ...» این بیت را نقل کرده است:
کانچه حق اندر پس آیینه تلقین مى کند من همان معنى چو طوطى بر زبان مى آورم
نگارنده این سطور حسن حسن زاده آملى گوید: براى حرف آموختن طوطى، او را جلوى آینه به گونه اى که عکس خود را در آن ببیند قرار مى دهند، و کسى در پشت آینه حرف مىزند و طوطى به گمانش که آن حرف از طوطى هم نوع اوست که در آینه مى باشد و به تدریج از او حرف مى آموزد و به حرف مى آید.
این مطلب را عارف رومى در دفتر پنجم مثنوى در ضمن این عنوان:
تمثیل تلقین شیخ مریدان را، و پیغمبر امّت را که ایشان طاقت تلقین حق ندارند و با حق الفت نتوانند چنانکه طوطى با صورت آدمى الفت ندارد که از او تلقین تواند گرفت، و حق تعالى شیخ را چون آینه پیش مرید دارد و از عقب آینه تلقین مى کند.
نیکو به نظم درآورده است که فرمود:
طوطیى در آینه مى بیند او عکس خود را پیش او آورده رو
در پس آیینه آن استا نهان حرف مى گوید ادیب خوش بیان
طوطیک پنداشته کان گفت پست گفت آن طوطیست کاندر آینه است
پس ز جنس خویش آموزد سخن بىخبر از مکر آن گرگ کهن
کز پس آیینه مىآموزدش ورنه ناموزد جز از جنس خودش
گفت را آموخت زان مرد هنر لیک از معنى و سرّش بىخبر
از بشر بگرفت منطق یک بیک از بشر جز این چه داند طوطیک
همچنان در آینه جسم ولىّ خویش را بیند مُرید مُمتلى
عقل کل را از پس آیینه او کى تواند دید وقت گفتگو
او گمان دارد که مىگوید بشر آن دگر سرّ است او زان بىخبر
حرف آموزد ولىّ سر قدیم مى نداند طوطیست آن یا ندیم
ولکن عارف بزرگوار جناب خواجه حافظ فرموده است:
در پس آینه طوطى صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو مى گویم
که باید «آنچه استاد ازل گفت بگو» متعلق به «در پس آینه» باشد، و به قرینه «صفت» دانسته شود که او را در پیش روى آینه داشتهاند.
و احتمال تحریف نیز خالى از قوّت نیست که عبارت «در بر آینه» بوده است و به «در پس آینه» تحریف شده است.
و توهّم اینکه مراد از آینه نظام هستى است و روى این آینه آن سویى است که باطن و ملکوت آن است و پشت آینه این سویى است که ظاهر و عالم ملک و نشأت طبیعت است و من در پس این آینه آنچه را استاد ازلى که انطق کل شیء گفته است مى گویم، دور از مفاد مثال و مراد تمثیل است زیرا که تلقین کننده طوطى در پس آینه است و طوطى در پیش آینه و باید در شیوه تمثیل صورت آن محفوظ باشد.
شیرین و دلنشین اینکه دل و طوطى در اصطلاح علم عدد دو جسم یک روح اند، و به قول عیانى در کنوز الأسماء:
نزد اهل خرد و اهل عیان حرف جسم و عدد اوست چو جان
کلمه 278 هزار و یک کلمه
بسم الله الرحمن الرحیم
(جهت مشاهده طرح در اندازه بزرگتر و کیفیت بالاتر بر روی آن کلیک فرمایید)
در حدیث قدسی آمده که خداوند میفرماید:
لا یسعنی أرضی و لا سمائی
یعنی آسمان و زمین نمیتوانند مرا در خود جای دهند همانند اینکه چشم ما نمیتواند ما را در خود جای دهد و نمی شود بگوییم ما همین چشم هستیم،اما در ادامه حدیث اینکه میفرمایند:
لکن یسعنی قلب عبدی المومن
بدین معنی است که جان انسان عرشی به کمال رسیده و سعه ی وجودی پیدا کرده میتواند خداوند را در خود جای دهد که این نیز از باب شرافت و بیان سعه ی وجودی قلب انسان کامل نسبت به ما سوی الله است نه احاطه وجودی قلب او نسبت به ذات اقدس حق متعال...
ص104 حضور و مراقبت
بسم الله الرحمن الرحیم
نکته: اصل این است که دیده دل ملکوت را بنگرد چنانکه دیده سر ملک را در این شگفت نیست شگفت از ندیدن است که دیدگان را باید درمان کرد.
ج2هزارو یک کلمه ص145
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیز نسفى در کتاب شریف انسان کامل گوید چندین گاه است که مىشنوى که در دریاى محیط آیینه گیتى نماى نهاده اند تا هر چیز که در آن دریا روانه شود پیش از آن که بایشان رسد عکس آن چیز در آیینه گیتى نماى پیدا آید، و نمى دانى که آن آیینه چیست و آن دریا کدام است آن دریا عالم غیب غیب است و آن آیینه دل انسان کامل است. هرچیز که از دریاى علم غیب غیب روانه مىشود تا به ساحل وجود رسد عکس آن بر دل انسان کامل پیدا مى آید و انسان کامل را از آن حال خبرى شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
نکته 367
مطابق امهات و اصول قرآن و عرفان و برهان حق جمع بین معادین روحانى و جسمانى است
بسم الله الرحمن الرحیم
کسانى که از امام و امامت باخبرند مظهر اماماند که از نظرها غائب اند فتبصر.
نکته329 هزار و یک کلمه
بسم الله الرحمن الرحیم
دار الغرور (بفتح غین) از آن جهت دار الغرور است که کسانى عین بصیرتشان رمد دارد آنرا وجود حقیقى و منشاء آثار خارجیه مى بیند.
نکته295 هزار و یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
لا تجعل طبیعتک حاکمة على حیاتک الالهیة (باب 68 فتوحات مکیه).
نکته285 هزار و یک نکته
............................................................
مگذار که طبیعتت بر زندگی الهی ات غالب آید
بسم الله الرحمن الرحیم
تا به سرِّ ولایت نرسیده اى گیرنده نمیشوى. و بعبارت دیگر تا به سر ولایت نرسیده اى نمىرسى.
نکته 279 هزار و یک نکته