علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲۶ مطلب با موضوع «خاطراتی از حضرت استاد» ثبت شده است

کلام شاگرد 16 ساله حضرت علامه محمد حسین طباطبایی،حضرت علامه ذوالفنون حسن زاده آملی راجع به جناب طباطبایی(علیه رحمه):

با اهدای تحیت و سلام از این کمترین خوشه چین خرمن بزرگان حسن حسن زاده آملی،شرح زندگی سراسر سعادت بقیه الماضین و ثمال الباقین،آیت علم و دین،مفسر کبیر،فیلسوف الهی،عارف ربانی،فقیه صمدانی،فخر اسلام،استاد اکبر،حضرت آیت الله العظمی علامه حاج میرزا سید محمد حسین طباطبایی(متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه اشریف)را خواسته اید.

با اینکه انجام د ادن چنین امر خطیر به شایستگی از عهده این حقیر خارج است که نه به پارسی نغز یاراست و نه به عربی مبین توانا،باقل با قلم شکسته در فصاحت سحبان چه تواند بنگارد؟!مع الوصف عدم امتثال را مروت ندیدم و با بضاعت مزاج،شمه ای از آنچه  که به سالیانی دراز در روضه رضوان محضر انس و قدسی قدیس قدوسی،و محفل درس و بحث آن معلم ربانی،در رفتر خاطرات ضبط کرده ایم و گفتنی است تقدیم می داریم،و بدون تصنع و تکلف در انشاءکلک را به رفتار ساده اش واگذار،و به اختیارش رهسپار می کنیم،بسم الله مجریها و مرسیها.

یک دهان خواهم به پهنای فلم                تا بگویم وصف آن رشک ملک

ور دهان یابم چنین و صد چنین               تنگ آید در بیان آن امین

اینقدر هم گر نگویم ای سند                  شیشه دل از ضعیفی بشکند

در پیرامون اینگونه مردان بزرگ که فوق زمان و مکان و از نوابغ دهرند،از چندین بعد باید سخن به میان آورد که کوتاه ترین آن ابعاد،بعد زمان و مکان و شرح نحوه تعیش و معاش آنان است و در این بعد مادی سخن گفتن دور از شأن آن ارواح عرشی است،در این قسمت به همین گفتار حافظ شیرین سخن اکتفا می کنیم:

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد            تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

وقتی به دأب و اقتضای أوان تحصیل،به بوءس بأسایی دچار شدم که ترا طاقت نباشد از شنیدن،دوست دانشمندی که به وی افتخار هم حجرگی داشتم به دیدارم آمد_خدایش ببخشاید_که به تشفی ام آمد و شفا بخشید و نویدم داد که یارا این سختی گوارا بادت که به شهادت تذکره ها،نفوس مستعده از تحمل ساعاتی چنین در محنت زمانه،مردان نامدار و اماثل روزگار شده اند.آری

نه در غنچه کامل شود پیکر گل            نه در بوته ظاهر شود زر

زأحداث چرخ است تهذیب مردم           چو از زخم خاسیک تیزی خنجر

ادامه دارد.....


این مقاله در زمان حیات حضرت علامه طباطبایی نوشته شده بوده.

بر گرفته از کتاب شریف در آسمان معرفت ص15و16

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۸۸ ، ۱۶:۱۲
مجنون
در حجره نشسته بودم و سرگرم به نوشتن جزوه ای بودیم،که آقایی وارد شد و چون دید که حسابی دور و بر مان شلوغ است ،پرسید:چه می کنید؟گفتم:مدتی است بعضی آقایان می آیند و می خواهند که برایشان مطلبی بنویسم.

نگاهی به جزوه ها کرد و گفت:می دانید اینها را برای چه می خواهند و چه میکنند؟گفتم :خیر،گفت اینها به اصطلاح تز دانشگاهی است ،می برند و به استادشان نشان می دهند،که مدرک آنها برای سمت دکتری است.

من از همه جا بی خبر،شاید بیش از دویست جزوه از این دست نوشته بودم.گفتم:آقا خدا عمرت بدهد که آگاهمان کردی،تا دیگر بیشتر از آنچه نوشته ایم ننویسیم.

منبع:جمع پراکنده ص56

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۸۸ ، ۱۴:۴۹
مجنون
استاد گرانقدر ما حضرت آیت الله محمد آقای غروی آملی رضوان الله علیه حکایت فرمود که از سلطه اجانب،کار دینداری به جایی رسیده بود که من بعضی از روزها با لباس روحانی در خیابانها و بازار آمل ،بدین قصد عبور می کردم که مردم مرا ببینند و دین و دینداری را فراموش نکنند و مبداء و معاد از یادشان نرود.

کتاب شریف گنج نهان ص10

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۸۸ ، ۱۴:۰۰
مجنون


علمای شهر ما مجمعی علمی داشتند که در آن گرد آمده،در مورد مسائل فقهیه بحث مینمودند،در روز دوم ورودم به مدرسه یکی از روحانیون آن مجمع به من خبر داد که امروز میرزا ابوالقاسم مشهور به فرسیو در مورد شما فرمودند:من یقین دارم این جوان به مقام شامخ والایی میرسد،

و من خدای سبحان را بر این مژده ستودم.

منبع:در آسمان معرفت ص414 و هزار و یک کلمه ج1 ص258

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۸۸ ، ۱۳:۲۵
مجنون

شرح اشاره سی و هشتم از نمط سوم فصل بیست و پنجم الاشارات و تنبیهات شیخ الرئیس ابن سینا

کسانی که همیشه نشسته اند و راه نمی روند،دچار پروستات میشوند.غده پروستات بزرگ می شود. راه رفتن خیلی خوب است.باید حرکت باشد،والا آن غده بزرگ می شود و سن که بالا آمد این ابتلا پیش می آید.

جناب علامه شعرانی هم مبتلا شده بودند. بنده رفتم بیمارستان خدمت ایشان و به اهل منزل آنجناب عرض کردم که اجازه دهید و شما به حال خود باشید و من پرستاری میکنم.در خدمتشان بودم و پرستاری کردم تا مرخص شد. شب و روز در خدمتشان بودم.ایشان فرمود:من شما را و این کارتان را دیدم به یادم انداخت ،وقتی جوان بودم مرحوم میرزای تنکابنی(که یکی از اساتید او بود)آن جناب پروستات گرفتند و من به سن شما بودم رفتم به عیادتشان و از ایشان پرستاری کردم و ایشان فرمود،که بر اثر راه نرفتن و حرکت نکردن این غده بزرگ می شود و مشکل درست می کند.

می فرمایند:لم ترتاض،لکی أصح.چرا ورزش میکنی؟

برای اینکه صحت داشته باشم.

منبع:صد و ده اشاره ص111


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۸۸ ، ۰۸:۴۲
مجنون
کمیل بن زیاد از حضرت على علیه السلام پرسید: ((حقیقت چیست ؟)).

حضرت فرمود: ((تو را با حقیقت چه کار است ؟)). کمیل گفت : ((مگر من رازدار تو نیستم ؟)).

حضرت فرمود: ((آرى ، ولى آن چه که از من مى جوشد و فیضان مى کند، تنها اندکى از آن به تو مى رسد.)) کمیل گفت : ((آیا چون تویى سایل را ناامید مى کند؟)).

فرمود: ((حقیقت عبارت از کشف انوار جلال است ، بدون اشاره )). کمیل گفت : ((مرا توضیح بیشترى فرما!))

فرمود: ((محو موهوم و آشکار شدن صحو معلوم است )). کمیل گفت : ((توضیح بیشترى مى خواهم )).

فرمود: ((عبارت از هتک و کنار رفتن ستر و حایل است ، به سبب غلبه سّر)). گفت : ((باز هم توضیح بفرما!))

امیرمؤمنان فرمود: ((جذاب احدیت با صفت توحید است .)) کمیل بار دیگر گفت : ((توضیح و بیانى فزونتر عنایت کن !)).

فرمود: ((نورى است که از صبح ازل طلوع مى کند و در هیاکل آثارش تجلى مى یابد)).

کمیل بار دیگر توضیحى بیشتر خواست ، ولى حضرت على علیه السلام فرمود: ((چراغ را خاموش کن که چیزى به صبح نمانده است !))
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۸۸ ، ۱۶:۲۰
مجنون
یکی از اساتیدم قدس سره برایم نقل کرده است که جناب آقا سید احمد کربلایی روزی کلید حجره اش را گم کرده بود و درب حجره اش مقفل بود،مرحوم سید گفت:مگر جده ام فاطمه زهرا سلام الله علیها از مادر موسی کمتر است؟نام او را به زبان آورد و گفت:یا فاطمه!و قفل را کشید و باز شد.

پی نوشت:نام مادر حضرت موسی یوکابد(=جلال خدا)به عبری یوخود jochebed گویند،اگر بر هر نام بسته ای نام مادر حضرت موسی علیه السلام را بریم آن قفل گشوده گردد.

منبع:هزار و یک کلمه جلد3 ص404

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۸۸ ، ۱۵:۰۴
مجنون
چون جناب مرحوم استاد الهی قمشه ای حکمت منظومه را شروع به تدریس کرد،به این و آن اطلاع دادیم که هر کس بخواهد از این خرمن توشه بردارد و از این نخزن توشه بگیرد،مقتضی موجود است و مانع مفقود.

به مدت قلیلی جمع کثیری در حدود پنجاه تا شصت نفر شرکت کردند،یک هفته دو تا نشد که حسن زاده یکه و تنها شد.نماز مغرب و عشا را به مرحوم الهی اقتدا کردم،بعد از ادای فریضه رو به من کرد و گفت:آقا!منظومه را نیاوردی؟

عرض کردم چرا ولی کسی نیلمد،فرمود:همیشه همینطور بود محصل کو؟مگر حوزه درس ما در محضر استاد اقا بزرگ غیر از این نحو بود؟منظومه را بده.

باز کرد و شروع به تدریس فرمود.تا پس از مدت مدیدی بعضی از یاران با وفا رفیق راه شدند و به همین روش بود،درس هایی که با استاد شعرانی و با دیگر اساتید داشتیم و اکنون که خودمان سمت تدریس را حائزیم،که«هر کسی روزه نوبت اوست»به همین منوال است ،در ابتدای شروع یدخلون فی دین الله افواجا[نصر 2] و پس از چندی لولیت منهم فرارا[کهف18]

آری،مگر هر کس موفق است که از ابتدای طلوع فلق تا انتهای غروب شفق،بلکه تا ماورای غسق،دفتر دانش را ورق زند،ذلک فضل الله یوتیه من یشاء.

منبع:هزار و یک کلمه ج2 ص97

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۸۸ ، ۱۴:۴۶
مجنون
تیمسار سر تیپ حسینعلی رزم ارا رحمه الله علیه که آوازه قطب نمای او همه جا را فرا گرفته است،در اول اردیبهشت ماه سنه هزار و سیصد و پنجاه و شش هجری شمسی،شخصا به تنهایی در قم به دیدارم آمد ،و یک عدد قطب نما که از کارهای ارزشمند آن شادروان زنده یاد است با برخی از آثار قلمی دیگرش را برایم تحفه و هدیه آورده بود،پس از آن من نیز روزی راهی تهران شدم و به دیدارش رفتم که چه گشاده رویی و تازگیها و مهمان نوازی بشزا نمود.حقا او را مسلمانی معتقد و دانشمندی متواضع و منصف و نیک منش و خوش محظر یافتم.در جلسه قم،مسائلی چند در پیرامون موضوعات گوناگون هیوی پیش آمد،دلیل برخی از آنها را طلب کرد ،ما هم ماخذی از تراث علمی علمای دین و مصادری از کتب دانشمندان پیشین را به حضورش عرضه داشتیم،که بسیار شگفتی از خود نشان داد ،و همی ابتهاج و انبساط مینمود،و از من خواست که این حقایق و معارف با شرح و بسطی در دست دانشمندان و اندیشمندان قرار گیرد.به امید اجابت مسئولش که لعل الله یحدث بعد ذلک امرا

هزار و یک کلمه جلد دوم ص298

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۸۸ ، ۱۶:۳۹
مجنون
راجع به عدم استعداد فکری مرحوم علامه طباطبایی در آغاز تحصیل و افاضه الهی به ایشان از محضر حضرت استاد علامه سوال شد،ایشان فرمودند:

هر چیز که دل بدان گراید                گر جهد کنی به دستت آید

خیلی ها چنین بودند،اما در اثر اینکه خواستند،به مقاماتی نائل شدند.

آسید مهدی قاضی،آقا زاده آقای قاضی بزرگ استاد علامه می فرمودند :که یک مرد روستایی بی سواد،شبی در امامزاده داوود تهران خوابید و در خواب دید که به او می گویند نوشته های روی دیوارها را بخوان،گفت نمی دانم،گفتند بخوان!صبح که از خواب برخاست،دید قرآن را حفظ است!در آن عوالم ،نمی دانیم چه خبر است.نابینایی که قرآن را از حفظ داشت،در جواب کسانی که به دروغ به او می گفتند،این آیه که می خوانی در قرآن نیست،کتاب قرآن را برداشت و با انگشت آیه را نشان داد و گفت:مگر کوری؟نمی بینی؟!

تاریخ ابن خلکان در مورد شیخ الرئیس ابوعلی سینا نوشته است که او هرگاه در مسائل فلسفی و علمی به مشکلی برخورد می نمود،دو رکعت نماز میخواند،آنگاه مشکلش حل میشد.

در محضر استاد حسن زاده آملی ص46

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۸۸ ، ۰۹:۰۳
مجنون

بنده حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتیم تا این که کلام کشید به این شکل هندسی ((قطاع)) من از او، به خاطر غرض الهی که در نظر داشتم ، سئوال کردم:

 عزیز من از این شکل چند حکم هندسی می توان استفاده کرد؟

گفت : شاید هفت تا ده تا حکم .

گفتم : مثلا  بیست تا چطور؟

گفت : شاید. ممکن است .

گفتم : دویست تا چطور ؟ به من نگاه می کرد که آیا دویست حکم هندسی می توان ازآن استنباط کرد و توقف کرد.

گفتم : دوهزار تا چطور؟ همین طور به من نگاه می کرد.

گفتم : دویست هزار چطور ؟ خیال می کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می زنم . بعد به او گفتم آقا این خواجه نصیر الدین طوسی کتابی دارد به نام : ((کشف القناع عن اسرار شکل القطاع)) .

و جناب خواجه از این یک شکل ، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت وچهار حکم هندسی استنباط کرده یعنی قریب نیم میلیون . بعد به او گفتم :

  1. این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی ، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده ، شما آن کتاب و خود خواجه را می شناسی ؟

گفت : نخیر.

بعد راجع به شخصیت خواجه مقداری صحبت کردیم و به او گفتم : این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشائه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد:

  1. مرااز کنار امام هفتم ، باب الحوائج الی الله ، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر در پیشگاه امام هفتم ; مثلا نوشته نشود، ((آیت الله ((علامه )) این امام است ، حج الله . قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است . روی قبر من بنویسید: وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید.

واین عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت ، فلسفه ، عرفان ، ریاضیات ، فقه و اصول ، علوم غریبه ، معماری و مهندسی و بنا کننده رصد خانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی وبالاخره خواجه نصیر الدین طوسی و استاد بشر و استاد کل فی الکل . اما در پیشگاه امام هفتم این طور وصیت می کند که روی قبرش بنویسند . او می داند

گفتن بر خورشید که من چشمه نورم

دانند بزرگان که سزاوار سها نیست

سها ستاره ای است خیلی کوچک ، طرف قطب شمال . در کتابها نوشته اند که نور چشم را به وسیله آن امتحان می کنند. هر کس ستاره سها را ببیند، چشمش خیلی قوی است . حالا ستاره سها بیاید در پیش آفتاب عالمتاب ، بگوید من هم نور دارم .

و جناب نظام الدین نیشابوری در شرح خود بر شرح مجسطی وقتی این احکام را از خواجه نقل می کند، می نویسد:

تعجب مدار از آیه قرآن که ((ولو ان ما فی الارض من شجر اقلام و البحر یمده من بعده سبع ابحر مانفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم ))

وقتی از یک شکل هندسی می شود قریب نیم میلیون حکم استنباط کرد چه می پنداری درباره کلمات قرآن چه باید گفت؟

یکی از اساتید و مشایخ بزرگوار ما می فرمود:

((عارف نامور، جیلی ، صاحب ((انسان کامل )) و رساله ((الکهف والرقیم )) نوزده جلد کتاب در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم نوشته است :

بسم الله نوزده حرف است و ایشان راجع به هر حرف یک جلد کتاب نوشته است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۵۰
مجنون