بسم الله الرحمن الرحیم
تا به سرِّ ولایت نرسیده اى گیرنده نمیشوى. و بعبارت دیگر تا به سر ولایت نرسیده اى نمىرسى.
نکته 279 هزار و یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
تا به سرِّ ولایت نرسیده اى گیرنده نمیشوى. و بعبارت دیگر تا به سر ولایت نرسیده اى نمىرسى.
نکته 279 هزار و یک نکته
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه 312 هزار و یک کلمه:
کاملان را تفرقه از مقام جمع، و جمع از مقام تفرقه، محجوب نمىگرداند.
فتبصّر
بسم الله الرحمن الرحیم
آن که در معنى حقیقى سعادت انسان درست نظر کند، پى برد که سعادت نفس انسانى این است که از کمال وجودى خود در عداد جواهر مفارق از ماده قرار گیرد تا در صدور افعالش مانند قوام ذاتش از ماده طبیعى بى نیاز گردد، چنانکه وصى علیه السلام فرمود:
«والله ما قلعت باب خیبر و قذفت به اربعین ذراعا لم تحس به اعضائى بقوة جسدیة ولا حرکة غذائیة ولکن ایدت بقوة ملکوتیة و نفس بنور ربها مستضیئة».
(یعنى سوگند به خداوند، من به قوت جسدى و حرکت غذائى در از خیبر برنکنده ام و آن را به چهل ارش بدور نیفکنده ام، چنانکه اعضایم بدان احساس نکرده است، ولکن به قوت ملکوتى و نفسى که به نور رب خود مستضى ء است بر آن دست یافتم.
و به عبارت دیگر: سوگند به خداوند، من به تأیید قوت ملکوتى و نفسى که به نور رب خود مستضىء است، در از خیبر برکنده ام و آن را به چهل ارش به دور افکنده ام، چنانکه اعضایم بدان احساس نکرده است، نه به قوت جسدى و حرکت غذائى.
کلمه 48 صد کلمه در معرفت نفس
بسم الله الرحمن الرحیم
در به روی همه باز است دربان ندارد.تعیین وقت لازم نیست،هیچ عنوان و رسم نمیخواهد چه مرد و چه زن،چه آسیه و مریم،چه جنید و ابراهیم ادهم.
همتی باید قدم در راه زن صاحب آن خواه مرد و خواه زن
برادرم حرف این و آن را مزن،دم فرو بند و تماشا کن.بنگر و عبرت بگیر.به فکر خود باش و ار اوباش بگریز،پاسبان حرم دل باش،سعی کن که اول دل بگوید و آنگاه زبان.ای من فدای آنکه دلش با زبانش یکی است.
خواهی فرمود:آیا خودت بیداری یا واعظ غیر متعظی؟عرض میشود من اگر در خوابم جنابعالی چرا در خواب باشی،تنها از آفریدگارت شرم بدار نه از آفریده هایش بگذار تا دیگران از تو رنگ بگیرند نه تو از آنان."رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا"
دل آیینه جمالنمای هو و سفینه دریای اوست،خود را باش که یار طبیب دردمندان است .خواجه به انتظار کی نشسته؟،دست به دامن حجت حق ولی عصر امام زمان دراز کن و صمیمانه بگو:
بروی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار
28 ذیحجه 1422ه ق__80/12/22__قم المشرفه
داوود صمدی آملی
منبع:رساله حقیقت انتظار و ظهور ص16
بسم الله الرحمن الرحیم
کلمه 815 هزار و یک کلمه:
شب 16 محرم 1374 ه ق:
حسن اندر شبی به صحرایی
عقربی بدید روشن دل
گفت با خود که ای کم از عقرب
نام انسانیت به خویش مهل
قلب او چیست کوکب دری
قلب تو تیره تر بود از گل
پیش چشمش ترازوی داد است
تو ز بیداد خویشتن غافل
او ز هفت آسمان بالا شد
ته هفت آسمان ترا منزل
بسم الله الرحمن الرحیم
ما و قرآن و تو خود هر دفتری خواهی گزین
زانکه لا اکراه فی الدّین است حکم عقل و دین
ره بکوی یار بردم بی نشانی از کسی
سر بدست دوست دادم در جهانی پیش ازین
دردها دیدم ندیدم هیچ دردی چون فراق
مَر مرا زین درد باشد اشک و آه آتشین
وهم ظاهربین چه داند آنچه را می یابدش
روح قدسی در مقام قرب ربّ العالمین
بحث مفهومی چه سودی بخشدت بی علم عین
سایه بینی و ندانی رتبت حقّ الیقین
عقل ره پیمود امّا از بزوغ و از افول
عشق فریادش برآمد لااحّب الآ فلین
یکدل و دلدار داری در صراط مستقیم
راه های دیگر است و دیو ها اندر کمین
حسن صورت را نگر در صنعت ماء مهین
هم به صورت آفرین و هم به صورت آفرین
در رحم بودی جنین و آمدی در این جهان
این جهان با آن جهان هم در مثل باشد جنین
سیر آفاقی چه باشد ار نداری انفسی
بی حضور دل چه می خواهی زتعفیر جبین
زیج و اسطرلاب و ربع و لبنه و ذات الحلق
یعنی اندر عرصه ی سمع الکیانی ذرهّ بین
بعد از این دست من و دامان آن رشگ پری
زین سپس چشم من و احسان آن حسن آفرین
با حسن از درس عشق و عاشقی میگو سخن
حیف باشد خوردن حنظل به جای انگبین
دیوان اشعار
در پی درخواست از حضرت استاد-دامت برکاته-که موعظه کنند و مطالبی اخلاقی بیان بفرمایند،ایشان چنین فرمودند:
آن که چون پسته دیدیش همه مغز پوست بر پوست بود همچو پیاز
بنده موعظه ای ندارم.در حدیثی است که حق سبحانه خطاب به عیسی بن مریم فرمود که آنچه به بندگان من خطاب میکنی اگر خود به آن عمل نکرده ای از من حیا کن.
در و دیوار نظام هستی همه حیات است.ما در منظر ملکوت هستی ،هستیم.حرف زدن مشکل است.در پیشگاه حق شرمنده ام."ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم".خداوند را فراموش نکنید ،که اگر فراموش کردی کیفری سخت می بینی،گوشمالی بدی می یابی و کار شما به جایی میکشد که خودتان را فراموش می کنید.انسان که خودش را فراموش کرده،هرزه گو میشود،هرزه فکر می شود،علف خور بار می آید.این کتاب اشارات که در دست دارید،شیخ در آن فرمایشی دارد که:"جل جناب الرب عن یکون شریعه لکل وارد او یطلع علیه الا واحد بعد واحد"
آستان جناب حق متعال بالاتر از آن است که هر رهگذری بر آن وارد شود یا از آن مطلع گردد مگر تک تک افراد.
انگونه خیال نکنید که خداوند را هر کسی میتواند بیابد و آنجا گدار بگیرد و یا هر کسی بتواند مصاحب او باشد و هر دلی بتواند خزینه اسرار الهی باشد و یا هر کسی بتواند مصاحب او باشد و هر دلی بتواند خزانه اسرار الهی باشد و یا هر کسی بتواند با او انس داشته باشد. این نعمت نصیب هر کسی نمی شود. به هر کسی نمی دهند خیلی طهارت می خواهد،طهارت زبان،طهارت لباس،طهارت چشم،طهارت دل،طهارت حرف.
باید تصمیم بگیریم که این حقیقت وجودی ما را لا یمسه الا المطهرون.
صد و ده اشاره ص20 و21
چه آقای زیبایی داریم......چه قدر تواضع دارد ............از تک تک حرفهایشان و از تک تک اطوارشان میتوان آموخت....میتوان برای ظهور تمرین کرد....
یکی از استاد های بزرگوارم،عالم متأله ،حکیم عارف موحد،آیت الله محمد حسن قاضی طباطبایی تبریزی مشهور به الهی اعلی الله مقامه همیشه مرا به مراقبه و ادب با خداوند و محاسبه نفس سفارش میفرمود،به ویژه بر مراقبه خیلی تأکید میکردند که هیچگاه دم مسیحایی حضرتش و بهره هایی که از ایشان برده ام را فراموش نمی کنم.
تکمله منهاج البراعه ج19-ص325
هزار و یک کلمه جلد سوم ص110
علمای شهر ما مجمعی علمی داشتند که در آن گرد آمده،در مورد مسائل فقهیه بحث مینمودند،در روز دوم ورودم به مدرسه یکی از روحانیون آن مجمع به من خبر داد که امروز میرزا ابوالقاسم مشهور به فرسیو در مورد شما فرمودند:من یقین دارم این جوان به مقام شامخ والایی میرسد،
و من خدای سبحان را بر این مژده ستودم.
منبع:در آسمان معرفت ص414 و هزار و یک کلمه ج1 ص258
منبع:هزار و یک کلمه ج2 ص91
این شجره علم است که حق اهل حق را ادا میکند ،و به علم و اهل آن احترام میگذارد،و دیگران را بدان تشویق و ترغیب می فرماید،و با اینکه خود حجت بالغ خداست ارسطو را به بزرگی بر زبان می آورد،و به کلام وی ارج و قدر می نهد،و روش و اندیشه وی را می ستاید.
چه بسیار نوشته هایی را می بینیم که دهان به ژاژخایی باز میکنند و زبان به بیهوده گوی دراز،و به ساحت بزرگان علمی که چون حجت خدا امام ملک و ملکوت بدانان احترام می گذارند،اسائه ادب و جسارت روا میداند.این گستاخان در نزد اهل خرد خردسالانی اند که از خامی و کج اندیشی خود سخن میگویند،و از کاجی و بد نهادی خود خبر میدهند.
آری،
بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان بزشتی برد
در حدیث مفضل یاد شده،لسان امام صادق علیه السلام راجع به وحدت صنع که از ارسطو نام برده شده است چنین است:
اسم معروف و متداول این جهان در زبان یونانی قوسموس است،و معنی قوسموس زینت است،و فیلسوفان و مدعیان حکمت آن را به همین نام میخواندند چون در آن نظام و تدبیر دیدند و اکتفاء بدان نکرده اند که تقدیر و نظام نام نهند بلکه پای فراتر گذاشته آن را زینت نامیدند تا مردم را آگاه کنند که جهان با همه درستی و حکمت و استادانه که خلق شده در غایت زیبایی و آراستگی نیز هست.
گروهی از پیشینیان منکر قصد و تدبیر شدند در مخلوقات،و پنداشتند،هر چیز به عرض و اتفاق پدید آمده است،و از حجتها که آورده اند این آفات و اسیب هاست که بر خلاف متعارف و عادت پدید می آید مانند انسان ناقص الخلقه،یا آن که انگشتی افزون دارد،یا خلقی زشت و سهمگین بر خلاف معتاد،و دلیل آن شمردند که هستی اشیاء بعمد و اندازه نیست بلکه بالعرض است هرچه پیش آید.
و ارسطاطیس آنها را رد کرد و گوید آن که بالعرض است یکبار است که از دست طبیعت بیرون شده برا عوارضی که طبیعت را عارض میگردد و آن را از راه خود باز میدارد و به منزلت امور طبیعی نیست که بر یک روش باشد،و تو ای مفضل انواع حیوان را دیده ای که بیشتر بر این مثال اند و و صورت واحد دارند.......
منبع:رساله قرآن و عرفان و برهان از یکدیگر جدایی ندارند ص19و24