علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱۴ مطلب با موضوع «نامه ها برنامه ها» ثبت شده است

اگر دل که عرش رحمن است بسوى آسمان حقیقت دهن باز کند و خواهان شروق نور حق شود البته خداوند فیاض دهن باز را بى‏ روزى نمى‏ گذارد بلکه روزى قلب که آب حیات علم است همواره از آسمان حقیقت فرو مى‏ ریزد و حقیقة الحقائق فیّاض على الاطلاق است، کوتاهى و قصور از این سو است نه از آن سو. غرض اینکه ما نمى‏ گیریم نه او نمى‏ دهد.

نامه ها برنامه ها ص158

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۲
مجنون

سرور گرامیم ماه مبارک رمضان ماه امساک و سحرخیزى و شب ‏زنده ‏دارى و قدر یافتن و قرآن شنیدن و قرآن شدن و سرمشق گرفتن در پیش است، از هم اکنون که ماه شعبان و میقات شهر اللّه است غسل توبه کن و به لباس وفا و ولا از دل و جان محرم شو و از صمیم قلب لبیّک لبیک بگو و در خویشتن سفرى کن و گرد کعبه عشق طواف کن که دستى از غیب برون آید و کارى بکند.

نامه ها برنامه ها

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۲:۱۵
مجنون

علامه حسن زاده آملی

نامه‏ ایست که به دل‏شکسته‏ اى رحمة اللّه علیه نوشته‏ ایم:
بسم اللّه خیر الأسماء

یار مفروش بدنیا که بسى سود نکرد       آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
 ندانم خواجه در چه حال و منوال است آیا به همان شیوه پیشین و رسم دیرین خود شاد است و یا از خود سفرى کرد و خبرى یافت. جسارتا عرض میشود هنوز ملک‏ زاده است یا عبد اللّه است!؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۳
مجنون

 ظاهرت باید طاهر باشد تا توانى ظاهر قرآن را مس کنى و

باطنت باید پاک باشد تا توانى باطنش را دریابى

‏ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏.

نامه ها برنامه ها ص279

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۱
مجنون

فخر الدین على صفى در لطائف الطوائف آورده است که: مروى است صفیّه بنت عبد المطلب که عمه آن حضرت است (یعنى حضرت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم) روزى نزد حضرت آمد در حالیکه پیر شده بود گفت یا رسول اللّه دعا کن تا من به بهشت روم. حضرت بر سبیل طیبت فرمود که زنان پیر به بهشت نخواهند رفت. صفیه از مجلس حضرت برگشت و مى‏ گریست. حضرت تبسّم فرمود و گفت او را خبر دهید که اوّل پیرزنان جوان شوند آنگاه به بهشت روند و این آیت بخواند: إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً . یعنى بدرستى که ما بیافریدیم زنان را در دنیا آفریدنى پس خواهیم گردانید ایشان را دختران بکر و دوشیزه در آخرت که ایشان را به بهشت درآریم.

ص133 و134 نامه ها برنامه ها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۲ ، ۰۹:۳۴
مجنون

حبیبم حسنا دغل دوستان گرفتارت نکنند مبادا روزانه با قرآن کریم که عهد خداى متعال است تجدید عهد نکنى.

حبیبم حسنا خردمند پرهیزکار از مرگ هراس ندارد مرگ او را زیان نرساند بلکه سود دهد، گویم که نمرد زنده‏ تر شد. حکیمان گفته‏ اند که اگر نفس را مشغول ندارى او تو را به خود مشغول مى ‏کند. و گفتند روح از پرخوردن جسم مى ‏شود و جسم از کم ‏خوردن روح مى ‏گردد. امام صادق علیه السّلام فرمود در خانه‏اى که خوانندگى (غناء) مى‏ شود از نزول بلاهاى دردناک ایمن نیست و دعا مستجاب نمى ‏شود و فرشتگان نازل نمى‏ شوند و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت برگردانیده است.

حبیبم حسنا دنیا به مثل زنى زیبا و آراسته است از مکر زنان اگر آگاهى از مکر دنیا ایمن مباش. با مردم باش و بى ‏مردم باش، نه مى ‏شود با مردم بود نه مى‏ توان بى ‏مردم. خداى نور حضورت دهاد و سوز و شورت را افزون کناد

صفحه 47 نامه ها برنامه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۴۱
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم


طبق بیان معصوم و براهین قاطعه: درجات سعادت نفوس ناطقه در عالم آخرت بر حسب مراتب ادراک و معرفت و حسن عمل و اخلاق ستوده آنها میباشد.
نکته 377
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۱ ، ۰۶:۲۷
مجنون
بسم الله الرحمن الرحیم


اى عزیز، در قبض صابر باش که آب را براى تشنه آفریدند؛ همان گونه که تو تشنه آبى، خود آب هم تشنه توست. این حقیر گفته است (دیوان، ط 2، ص 404):
غافر و تائب آمدند طالب مذنب از ازل             بى ‏شمر اسم حق همى این سمت اقتضا کند
تشنه به سوى آب و خود تشنه تشنه است آب             گدا خدا خدا کند خدا گدا گدا کند

 عارف رومى در مثنوى معنوى چه نیکو فرموده است:
         حکمت حق در قضا و در قدر             کرد ما را عاشقان یکدگر
          تشنه مى‏نالد که کو آب گوار             آب مى‏نالد که کو آن آب خوار
          آب کم جو تشنگى آور به دست             تا بجوشد آبت از بالا و پست‏

 وانگهى، به قول خواجه حافظ:
         تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مکن             که خواجه خود صفت بنده پرورى داند
 صابر باش که اگر دیر شود، مسلّما دروغ نخواهد شد؛ قوله (سبحانه) وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ (المدّثّر، آیه 8). زود زود نمى‏دهند تا کم‏ کم ظرفیت حاصل شود. ببین که شیخ فرید الدین عطّار در منطق الطیر چه نیکو گفته است:
         شیخ مهنه بود در قبض عظیم             شد به صحرا دیده پر خون دل دو نیم‏
          دید پیر روستایى را زدور             گاو مى‏بست و از او مى‏ریخت نور
          شیخ سوى او شد و کردش سلام             شرح داد آن حال قبض خود تمام‏
          پیر چون بشنید گفت اى بو سعید             از فرود فرش تا عرش مجید
          گر کنند این جمله پر ارزن تمام             نى به یک کرّت به صد کرّت مدام‏
          ور بود مرغى که چیند آشکار             دانه ارزن بسى سال هزار
         ور ز بعد آن که تا چندین زمان             مرغ صد باره بپرد از جهان‏
          از درش بویى نیابد جان هنوز             بو سعیدا زود باشد آن هنوز
          طالبان را صبر مى‏باید بسى             طالب صابر نباشد هر کسى‏
 علاوه این که کسانى که دیرتر مى‏ گیرند پخته ‏تر مى‏ شوند و بهتر و برتر مى‏ گیرند. برخى را مى‏ شناسیم که زود راه برایش باز شده است، و لکن اکثر حرفهاى او ساحلى است نه لجّه‏ اى، اما براى جناب آخوند ملا حسینقلى همدانى پس از بیست و دو سال راه باز شده است و چه اهل راز شده است. به نکته 641 کتاب هزار و یک نکته این کمترین توجّه بفرمایید:
مرحوم آخوند مولى حسینقلى همدانى (رضوان اللّه تعالى علیه) در حکمت از شاگردان مرحوم حکیم متأله ملا هادى سبزوارى است، و در عرفان و سیر و سلوک از شاگردان مرحوم سید على شوشترى. جناب آخوند ملا حسینقلى بعد از بیست و دو سال سیر و سلوک نتیجه گرفت و به مقصود رسید. و خود آن جناب گفت: «در عدم وصول به مراد سخت گرفته بودم تا روزى در نجف در جایى (گویا در گوشه ایوانى) نشسته بودم، دیدم کبوترى بر زمین نشست و پاره نانى بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه نوک مى‏زد خرد نمى‏ شد، نان را ترک گفت و پرواز کرد و برفت؛ پس از چندى باز گشت، به سراغ آن تکه نان آمد باز چند بار آن را نوک زد و شکسته نشد، باز برگشت و بعد از چندى آمد و بالأخره آن تکه نان را با منقارش خرد کرد و بخورد، از این عمل کبوتر ملهم شدم که اراده و همّت مى‏ باید.
در دیوان این کمترین آمده است:
 قدم اول این مرحله خوف و رجا             باید از ترک سرت برگ سفر ساز کنى‏
همّت و خضر ره و بنیت در حدّ سوا             سان تثلیث در انتاج نظر باز کنى‏

صفحه 298 هزار و یک کلمه ج5-رساله انسان در عرف عرفان

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۱ ، ۲۲:۵۸
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم



دو وجود ندارد و یکى را قرب و بعد نبود.

نکته 300 هزار و یک نکته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۱ ، ۱۳:۴۴
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

خطاب  بسیار قابل توجهی که حضرت آیت الله علامه حسن زاده آملی در نامه ذیل به رهبر معظم انقلاب داشته اند .

برای پی بردن به عظمت مقام معظم رهبری اندکی در مورد عرفان و تقوای علامه حسن زاده آملی تحقیق نمایید تا دریابید وقتی ایشان لقب مولا و سرور برای حضرت آیت الله خامنه ای انتخاب می نمایند بدون جهت نمی باشد.

برای مشاهده متن دستخط حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۰:۵۳
مجنون
نامه ایست که به دوستی نوشته‌ایم:

بسم‌الله خیر‌الأسماء

غرض گر آشنایی‌های جانست      چه غم اَر صد بیابان در میانست

آورده‌اند که فاضل اطبّا جالینوس معاصر عیسی مسیح - علیه السلام - بود، و هنگامی که آن پیغمبر خدا مبعوث شد جالینوس پیر شکسته بود، و چون شنید که آن بزرگوار مرده زنده می‌کند گفت این طبّ نیست این نبوّت است لذا از غیب بدو ایمان آورد، و خواهرزادة خود بولص را به متابعت آن جناب امر فرمود، وی را به سویش گسیل داشت و خود از مهاجرت به سبب پیری و ناتوانی عذر خواست و نامه‌ای بدین مضمون برای آن حضرت ارسال داشت‌: ای طبیب نفوس، ای پیغمبر خدا بسا که بیمار به سبب عوارض جسمانی از خدمت طبیب باز می‌ماند خواهرزاده‌ام بولص را حضور شما فرستادم تا به آداب نبوّت جان خویش را معالجه کند.
بولص به حضور روح الله - علیه السلام -  تشرّف حاصل کرد و نامه جالینوس را تقدیم داشت؛ آن بزرگوار اکرامش کرد و وی را گرامی داشت. و این بولص یکی از حواریین آن جناب شد و تا بدان پایه رسید که گفته‌اند: اگر در حواریون حضرت مسیح‌ - علیه السلام -  کسی جز بولص نمی‌بود هر آینه بولص کافی بود.
و آن پیغمبر خدا در جواب نامة جالینوس بدو نوشت: ای کسی که از علم صحیح خود انصاف دادی، مسافت حجاب جانها نمی‌گردد. والسّلام.
باری به قول بلبل بستان عشق حافظ شیرین سخن:

گر چه دوریم بیاد تو قدح می نوشیم           بعد منزل نبود در سفر روحانی

جلوه بخت تو دل می برد از شاه و گدا       چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

آیا مولای من حاج علی‌محمّد‌صادق صادق‌پور کتب الله تعالى علیه الرحمة از داستان هفت‌خوان رستم که حکیم ابوالقاسم فردوسی – رحمه الله علیه - در شاهنامه آورده است آگهی دارد؟

هفت‌خوان، هفت عقبه و منزل بوده است که وقتی کیکاوس در مازندران به بند افتاده بود رستم برای نجات او به مازندران می‌رفت در اثنای راه چند جا دیوان و جادُوان کشت و به هفت‌ روز به مازندران رفت و کیکاوس را نجات داد و به سبب آنکه از هر منزلی که می‌گذشت به شکرانة آن ضیافتی می‌کرد آن را هفتخوان گفته‌اند.

بقیه در ادامه مطلب...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۸۹ ، ۱۷:۴۹
مجنون

در پی درخواست از حضرت استاد-دامت برکاته-که موعظه کنند و مطالبی اخلاقی بیان بفرمایند،ایشان چنین فرمودند:

آن که چون پسته دیدیش همه مغز               پوست بر پوست بود همچو پیاز

بنده موعظه ای ندارم.در حدیثی است که حق سبحانه  خطاب به عیسی بن مریم فرمود که آنچه به بندگان من خطاب میکنی اگر خود به آن عمل نکرده ای از من حیا کن.

در و دیوار نظام هستی همه حیات است.ما در منظر ملکوت هستی ،هستیم.حرف زدن مشکل است.در پیشگاه حق شرمنده ام."ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم".خداوند را فراموش نکنید ،که اگر فراموش کردی کیفری سخت می بینی،گوشمالی بدی می یابی و کار شما به جایی میکشد که خودتان را فراموش می کنید.انسان که خودش را فراموش کرده،هرزه گو میشود،هرزه فکر می شود،علف خور بار می آید.این کتاب اشارات که در دست دارید،شیخ در آن فرمایشی دارد که:"جل جناب الرب عن یکون شریعه لکل وارد او یطلع علیه الا واحد بعد واحد"

آستان جناب حق متعال بالاتر از آن است که هر رهگذری بر آن وارد شود یا از آن مطلع گردد مگر تک تک افراد.

انگونه خیال نکنید که خداوند را هر کسی میتواند بیابد و آنجا گدار بگیرد و یا هر کسی بتواند مصاحب او باشد و هر دلی بتواند خزینه اسرار الهی باشد  و یا هر کسی بتواند مصاحب او باشد و هر دلی بتواند خزانه اسرار الهی باشد و یا هر کسی بتواند با او انس داشته باشد. این نعمت نصیب هر کسی نمی شود. به هر کسی نمی دهند خیلی طهارت می خواهد،طهارت زبان،طهارت لباس،طهارت چشم،طهارت دل،طهارت حرف.

باید تصمیم بگیریم که این حقیقت وجودی ما را لا یمسه الا المطهرون.


صد و ده اشاره ص20 و21

چه آقای زیبایی داریم......چه قدر تواضع دارد ............از تک تک حرفهایشان و از تک تک اطوارشان میتوان آموخت....میتوان برای ظهور تمرین کرد....

              http://ahestan.files.wordpress.com/2008/11/hasanzadeh.jpg


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۸۹ ، ۲۲:۵۶
مجنون
معرفت توحیدی
مصحف کریم را گشودیم سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب(ع) آمد: ولا تیأسو من روح الله. اهم مطالب در طلیعه امر دو چیز است یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی گردد.
اما توحید این که سالک با قدم معرفت به جایی رسد که جمع بین تفرقه و جمع کند، و تنزیه از تنزیه و تشبیه نماید. همانطور که کشاف حقایق امام بحق ناطق حضرت جعفر صادق(ع) فرموده است: الجمع بلا تفرقه  زندقه ، و التفرقه  بدون الجمع تعطیل، والجمع بینهما توحید. و این توحید حقیقی اسلامی است و کلام وحی بدان ناطق است که هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در بیان آن بتمثیلی اکتفا می کنیم- خاک بر فرق من و تمثیل من-: در عالم رؤیا آنچه که مشاهده می گردند همه از منشئات نفس اند پس قائم بنفس و از شئون وی اند، و چون نفس موجود حی مدرک عالم بذات خود است شئون او نیز با همه کثرتی که دارند حی و مدرک اند و درواقع یک حقیقت بنام نفس است که بصور کثیره درآمده است و خود با این که همه است فوق همه است. این کثرت صور منافی با وحدت شخصیه نفس نیست بلکه هرچه صور بیشتر باشد دلالت بر قوت وحدت نفس می کند. و نفس بر جمیع این صور کثیره قاهر است و همه آنها مقهور وی، پس نفس هر یک آنها است که جز شئون نفس نیستند، و هیچیک آنها نیست که نفس در حد هیچیک محدود نیست. پس نفس را با هر یک از این منشئاتش جمع کردی و از هر یک تفرقه نمودی. و نیز نفس را فقط مجرد ندانستی که از کثرت تنزیهش کنی، و او را در هیچ صورتی از صور کثرت مقید نکرده ای تا قائل به تشبیه بوده باشی بلکه او را از این تنزیه و تشبیه تنزیه نمودی، کثرت غیرمتناهی نظام هستی شئون ذاتیه حق تعالی اند و من عرف نفسه فقد عرف ربه.
معرفت نفس و خودسازی
و اما معرفت نفس اینکه خداوند سبحان فرمود: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه تفسیر اصیل آن چنانست که جناب صدرالمتالهین درآخر مرحله چهارم حکمت متعالیه که معروف به اسفار است فرموده است: کلمه طیب روح مؤمن است، و عمل صالح معارف عقلیه که او را ارتقاء می دهند و بدانجا می کشانند. این تفسیر براین اساس قویم است که علم و عمل دو گوهر انسان سازند.
انسان کاری مهمتر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آنچیز لازم است مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل. انسان تا به لقاءالله نرسیده است بکمال مطلوبش نائل نشده است و لقاءالله  بمعنی اتصاف انسان با وصاف الهی و تخلق او باخلاق ربوبی است. بابا افضل را کلامی کامل در این باب است که: عالم درختیست که بار و ثمره او مردم است و مردم درختی است که ثمره او لقای خدای تعالی است.
در توحید باید مراقبت را تقویت کرد مراقبت تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته می شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آنست. مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است. حدیث نفس مزاحم با مراقبت است. این سخن دل نشین امام صادق- علیه السلام- را باید بر دل نشاند: القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیرالله، حافظ به این حدیث در این بیت نظر دارد:
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
ناگفته نماند که بدن تور شکار و سواری راهوار ما است، مبادا با او چنان کنیم که نه بکار شکار آید و نه تواند سوار را بجائی برساند ره چنان رو که رهروان رفتند، کسی بما نگفت که شب و روز را با یکدانه خرما بسر بریم، در حد اعتدال بدن نیاز به تعیش دارد کلوا واشربوا ولا تسرفوا، انسان کامل آنکسی است که حق هر ذی حق را اداء می کند.
راهکار عملی خودسازی
از این کمترین دستورالعمل خواسته اید، آقای من؛ صدای دهلی را از دور شنیده اید، و از نزدیک هم به انبار کاه برخورد می کنید مع الوصف عدم امتثال را روا ندانستم، به عرض می رسانم که دستورالعمل انسان قرآنست که ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. داعی تنها دستوری که الان می تواند به حضور جنابعالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرمائید یعنی در همه حال مواظب خود بوده باشید که در نزد حقیقت همه موجودات بسر می بری. می دانید که همنشینی مؤثر است، مصاحبت اثر دارد، خوپذیر است نفس انسانی، کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم بسر می برند کم کم ملکوتی می شوند. آن سعادتمندی که چنین معاشرت و مصاحبت را براستی در نهانخانه سر و ذات خود با الله نورالسموات والارض بدست آورده است مترنم به این ترانه است:
گربشکافند سراپای من
جز تو نیابند در اعضای من
اینچنین کس پیوسته در ذکر و فکر و عشق و شوق و سوز و گداز و راز و نیاز است و به قول خواجه حافظ:
مرا مگوی که خاموش باش و دم در کش
که مرغ را نتوان گفت در چمن خاموش
چنین کسی را هیچکاری از حضور بازنمی دارد رجال لاتلهیهم تجاره  ولابیع عن ذکرالله.
باز از امام صادق- علیه السلام- است که: العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله تعالی.
شیخ اجل سعدی به این حدیث گرانقدر در این بیت نظر دارد:
هرگز وجود حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
آقای من، همچنانکه طلب مجهول مطلق محال است، خطاب به مجهول مطلق نیز چنین است، هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بیکران حقیقت دار هستی می باشیم و از این جدول با او در ارتباطیم، البته
ارتباطی بی تکلیف بی قباس
هست رب الناس را با جان ناس
و از این کانال او را خطاب می کنیم. غرضم از این نکته این است که هر چه عائد ما می شود از کانال وجود خودمان است. این خیال رهزن ما نشود که از خارج ما چیزی عائد ما می گردد. اگر در حالات مراقبت تام تمثلاتی پیش آمد خوش آمد مکتوم بدار که سالک کتوم است، از عارف سرمی رود و سر نمی رود. به عرض برسانم: خوش باش که عاقبت بخیر است ترا.
آقای من، در نزد اولیاء الله مجرب است که اکثار ذکر شریف یا حی یا قیوم یا من لااله الا انت موجب حیات عقل است. وقتی را با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی بدر آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد در آنحال با کمال حضور و مراقبت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی، عدد ندارد، اختیار مدت با خود جنابعالی است مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه کمتر از یک اربعین نباشد، بیشترش چه بهتر.
قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود هر چند بقدر پنجاه آیه بوده باشد. طهارت را حفظ کنید حتی با طهارت بخوابید.
آقای من، باید با تأنی و رفق و مدارا براه بود نه با سرعت و اضطراب. جساره  عرض می کنم هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه که چون که صدآمد نودهم پیش ما است، از تو حرکت  از خدا برکت. نامه ها دریافت خواهی نمود. این عطیه فریده ایست که بحضور آن حبیب الله تقدیم داشتم والسلام.
قم- حسن حسن زاده آملی
01 شهرالله المبارک
1403= 1/4/2631
هزار و یک کلمه، حسن زاده آملی، ج1، ص189تا 391
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۸۸ ، ۱۸:۲۶
مجنون
- فرزند ارجمندم، از اکنون باید بر قدم صدق یوسف صدّیق سلام الله علیه بوده باشد که :

   در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است
                                              ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
    

- فرزندم! خود را باش. این داعی حسن حسن زاده آملی دینداری متمسّک به ذیل ولایت محمّد و ال محمّد صلوات الله علیهم با دلیل و برهان است، نه به تقلید و اتّباع از این و ان...

- ای فاضل فرزانه و فرهیخته و فرزام! در صنایع انسانها دقّت بسزا بفرما که همه ی انها را دین و ایین است؛ یعنی هر یک را در نحوه ی نگاهداری و اعمال ان برنامه ای خاصّ است که باید بدان برنامه اگاهی داشت و ان صنعت را به دستور ان برنامه به کار برد تا ان صنعت در کارش درست نتیجه دهد، و اگر مطابق دستورش به کار نرود، یکبارگی دچار اختلال و فساد و زوال می شود و مشکلات و حوادث بد پیش می اورد. ان دستور دین ان صنعت است، و هیچ صنعتی بی دین و دینداری پایدار و استوار نمی ماند.

-این همه صنایع برّی و بحری و فضایی شگفت ساخته ی قطرات نطفه اند؛ یعنی قطره نطفه ای در دو کارخانه حیرت اندر حیرت الهی که یکی زهدان مادر عزیز و دیگر همین نشأه گرامی دنیای مشهود ما که رحم دوم است؛ چنان دارای صورت دلنشین و بینش و دانش این چنین شده است که این همه صنایع شگفت از وی به منصّه ظهور رسیده است.

-نخست تأمّل بفرما که چگونه قطره نطفه ای، انسانی این چنینی شده است.

- و پس از ان تدبّر بفرما که چگونه به اختراع این همه صنایع بوالعجب دست یافته است، و سپس تعقّل بفرما که همه صنایع این نطفه را دین و ایین است. ایا ان کس که نطفه ای کذایی را چنین صورت و صنعت دلنشین چیره دست مخترع و مبتکر صنایع حیرت اور به بار اورده است، او را بی دین و بی ایین افریده است؟!

- عزیزم! کشیک نفس بکش تا انسانی الهی شوی، و در عداد مقرّبین در ایی و وارداتی ان سویی عایدت شود.

- و بدان که علم و عمل دو حقیقت انسان سازند و علم، امام عمل است، و اکنون هنگام تحصیل علم و اعتیاد به عمل صالح ان عزیز است، به انتظار فردا مباش که به فرموده ی انسان اگاهی:

در جوانی به خویش می گفتم      شیر شیر است گر چه پیر بود
تا  به  پیری  رسیده ام  دیدم        پیر پیر است گر چه شیر بود

منبع: فرازهایی از کلمه ی ۶۳۵ کتاب هزار و یک کلمه، جلد ششم، از اثار علامه حسن زاده آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۴۸
مجنون