علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱۱ مطلب با موضوع «مشرب اهل الله :: اساتید حضرت علامه حسن زاده آملی(روحی فداه) :: زندگی علامه محمد حسین طباطبایی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

این فایل صوتی که تقدیم میشود حکایتی است بی پایان از توهین و لعن و نفرین به بزرگان حکمت و عرفان!

همین هایند که اگر کارشان بیخ پیدا کند امام حسین(ع)را میکشند یا سجاده از زیر پای آیت حق آیت الله قاضی طباطبایی میکشند و خواندن کتاب های ملاصدرا حرام میکنند و...وای بر این فرقه کوته نظر...!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۵
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

علامه سیدمحمدحسین طباطبایی از خاندانی دانش‏پرور برخاسته ‏اند و تا چهارده پشت ایشان از دانشمندان و علمای به نام تبریز بوده‏اند. ولادت آن بزرگوار در پایان سال 1321 هجری قمری مصادف با 1282 شمسی بوده است. ایشان در زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را به انجام رساند. در سال 1304 رهسپار نجف شدند و ده سال در آن مرکز جهانی علوم اسلامی به تکمیل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفی مانند نائینی، کمپانی و بادکوبه‏ای دروس بالای فقه و اصول و فلسفه را خواندند. همچنین ریاضیات را نزد سیدابوالقاسم خوانساری و اخلاق و عرفان علمی و تفسیر قرآن کریم را از محضر حکیم و عارف وارسته، حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبایی آموختند. سپس در سال 1314 به زادگاه خود بازگشت و به سبب تنگی وضع معیشتی مجبور شدند 10 سال در تبریز بمانند. سپس به قم مهاجرت کردند و تا پایان عمر در آنجا به تدریس علوم عقلی و تفسیر قرآن مشغول بودند.
جهت مطالعه بقیه زندگی نامه علامه طباطبایی و دانلود فیلم و مستند در مورد حضرت علامه طباطبایی به ادامه مطلب مراجعه نمایید
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۲۰:۱۶
مجنون

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب استاد علامه طباطبایی رضوان الله علیه میفرمود که شیخ اکبر محیی الدین عربی،حقایق و معارف را در فصوص الحکم مشت مشت آورده و در فتوحات مکیه دامن دامن.

کلمه 242 هزار و یک کلمه ج2ص128

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۱۲
مجنون

جناب علامه طباطبایی ار رشد یافتگان مکتب راستین انسان سازی بود و همچنین برادر بزرگوارش که در علم و عمل همطراز ایشان بود،جز اینکه او در تبریز بسر برد و شرایط ایشان برایش پیش نیامد.جناب علامه طباطبایی آمد در حوزه قم و بذر افشانیها فرمود و خودش را نشان داد،ولی آن بزرگوار به انزوا و انزال بسر برد.

هر دو از ابتدا تا انتها هم درس و هم بحث بودند و اساتید شان درفقه و اصول و سایر علوم و معارف یکی بود......بنده عرض میکنم که هر دو بزرگوار در مسیر عرفان عملی چشم برزخیشان باز بود و اشخاص را به صور ملکاتشان می دیدند.......برای بنده بارها پیش آمد و در محضر شریف ایشان شواهدی در این باره دارم و یادداشتها و خاطراتی از آن دو بزرگوار در دفتری جداگانه نگاشته و جمع آوری کرده ام....

در آسمان معرفت ص52

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۸۸ ، ۱۳:۱۱
مجنون
هنگامی مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه برایم تعریف کرد که من در مسجد سهله در مقام ادریس نماز میخواندم،در نماز وتیره سوره مبارکه "ص" را قرائت میکردم،که ناگهان دیدم از جای خود حرکت کردم ولی بدنم در زمین است،به قدری با بدنم فاصله گرفتم که او را از دورترین نقطه مشاهده میکردم،تا پس از چندی به حال اول خود بازگشتم. و وقت دیگر نهر آب دیدم که در روایت آمده:ص،نهر فی الجنه.

حقیر گوید که چون در مقام ادریس نبی علی نبینا و آله و علیه السلام نماز میخواند و خدای متعال در شأن وی فرمود:و رفعناه مکانا علیا/مریم-75/ آن رفعت و صعود روی آورده است و مناسبات زمانی و مکانی برای حالات و واردات انسان عجیب است.صائن الدین علی بن ترکه در فصل پنجاه و پنجم تمهید القوائد گوید:شکی نیست که مناسبات زمانی یکی از مناسبات اصلی است.

هزار و یک نکته ص520

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۸۸ ، ۱۴:۵۱
مجنون
همی گویم و گفته ام بارها                           بود کیش من مهر دلدار ها

پرستش به مستی است در کیش مهر        برون اند زین جرگه هشیار ها

به شادی و آسایش و خواب و خور                      ندارند کاری دل افگار ها

کشیدند در کوی دلدادگان                                میان دل و کام ،دیوار ها

چه فرهاد ها مرده در کوهها                           چه حلاج ها رفته بر دارها

چه دارد جهان جز دل و مهر یار                         مگر توده هایی زپندارها

ولی راد مردان و وارستگان                                نبازند هرگز به مردارها

مهین مهرورزان که آزاده اند                               بریزند از دام جان تارها

به خون خود آغشته و رفته اند                 چه گل های رنگین به جوبارها

بهاران که شاباش ریزد سپهر                     به دامان گلشن ز رگبارها

کشد رخت،سبزه به هامون و دشت             زند بارگه،گل به گلزار ها

نگارش دهد گلبن جویبار                    در آیینه ی آب،رخسارها

رود شاخ گل در بر نیلفر                     برقصد به صد ناز گلناز ها

درد پرده غنچه را باد بام                        هزار آورد نغز گفتار ها

به یاد خم ابوری گل رخان                 بکش در بزم می خوار ها

گره را ز راز جهان باز کن                که آسان کند باده،دشوارها

جز افسون و افسانه نبود جهان            که بستند چشم خشایارها

فریب جهان را مخور زینهار                  که در پای این گل بود خارها

پیاپی بکش جام و سرگرم باش                   بهل گر بگیرند بیکارها

از اشعار جناب علامه آیت الله العظمی محمد حسین طباطبایی(قدس الله نفسه)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۸۸ ، ۱۷:۱۰
مجنون
بهترین معرف آنجناب سیر و سلوک انسانی،و آثار علمی از تدریس و تألیف او ست،افاضل حوزه علمیه قم که شاغل تدریس اصول معارف حقه جعفریه اند از تلامذ اوبند،و تفسیر عظیم الشأن المیزان که عالم علم را مایه مباهات است یکی از آثار نفیس قلمی و ام الکتاب مولفات او است.

در آسمان معرفت ص17

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۸۸ ، ۱۵:۲۸
مجنون








خدایش رحمت کناد..............
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۸۸ ، ۱۶:۲۹
مجنون
کلام شاگرد 16 ساله حضرت علامه محمد حسین طباطبایی،حضرت علامه ذوالفنون حسن زاده آملی راجع به جناب طباطبایی(علیه رحمه):

با اهدای تحیت و سلام از این کمترین خوشه چین خرمن بزرگان حسن حسن زاده آملی،شرح زندگی سراسر سعادت بقیه الماضین و ثمال الباقین،آیت علم و دین،مفسر کبیر،فیلسوف الهی،عارف ربانی،فقیه صمدانی،فخر اسلام،استاد اکبر،حضرت آیت الله العظمی علامه حاج میرزا سید محمد حسین طباطبایی(متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه اشریف)را خواسته اید.

با اینکه انجام د ادن چنین امر خطیر به شایستگی از عهده این حقیر خارج است که نه به پارسی نغز یاراست و نه به عربی مبین توانا،باقل با قلم شکسته در فصاحت سحبان چه تواند بنگارد؟!مع الوصف عدم امتثال را مروت ندیدم و با بضاعت مزاج،شمه ای از آنچه  که به سالیانی دراز در روضه رضوان محضر انس و قدسی قدیس قدوسی،و محفل درس و بحث آن معلم ربانی،در رفتر خاطرات ضبط کرده ایم و گفتنی است تقدیم می داریم،و بدون تصنع و تکلف در انشاءکلک را به رفتار ساده اش واگذار،و به اختیارش رهسپار می کنیم،بسم الله مجریها و مرسیها.

یک دهان خواهم به پهنای فلم                تا بگویم وصف آن رشک ملک

ور دهان یابم چنین و صد چنین               تنگ آید در بیان آن امین

اینقدر هم گر نگویم ای سند                  شیشه دل از ضعیفی بشکند

در پیرامون اینگونه مردان بزرگ که فوق زمان و مکان و از نوابغ دهرند،از چندین بعد باید سخن به میان آورد که کوتاه ترین آن ابعاد،بعد زمان و مکان و شرح نحوه تعیش و معاش آنان است و در این بعد مادی سخن گفتن دور از شأن آن ارواح عرشی است،در این قسمت به همین گفتار حافظ شیرین سخن اکتفا می کنیم:

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد            تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

وقتی به دأب و اقتضای أوان تحصیل،به بوءس بأسایی دچار شدم که ترا طاقت نباشد از شنیدن،دوست دانشمندی که به وی افتخار هم حجرگی داشتم به دیدارم آمد_خدایش ببخشاید_که به تشفی ام آمد و شفا بخشید و نویدم داد که یارا این سختی گوارا بادت که به شهادت تذکره ها،نفوس مستعده از تحمل ساعاتی چنین در محنت زمانه،مردان نامدار و اماثل روزگار شده اند.آری

نه در غنچه کامل شود پیکر گل            نه در بوته ظاهر شود زر

زأحداث چرخ است تهذیب مردم           چو از زخم خاسیک تیزی خنجر

ادامه دارد.....


این مقاله در زمان حیات حضرت علامه طباطبایی نوشته شده بوده.

بر گرفته از کتاب شریف در آسمان معرفت ص15و16

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۸۸ ، ۱۶:۱۲
مجنون
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۸۸ ، ۱۹:۰۴
مجنون
زندگی نامه
حضرت علامه محمدحسین طباطبائی
رحمه الله علیه
حضرت علامه محمدحسین طباطبائی

مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایى(ره) در شرح حال خود می فرماید:

من در خاندان علمى در شهر تبریزکه از زمانهاى دور شهرت علمى پیدا کرده متولد شدم، در پنج سالگى مادرم را و در نه سالگى پدرم را از دست دادم، واز همان کودکى درد یتیم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آسان نمود، وصى پدرم به منظور عمل به وصیت آن مرحوم از من و برادر کوچکترم مواظبت می کرد و با اخلاقى نیکو و اسلامى از ما نگهدارى مى کرد با اینکه همسرش از ما بچه هاى کوچک مراقبت مى کرد خادمى را نیز به این منظور استخدام کرد.

مدتى از عمرمان که گذشت به مدرسه راه یافتیم و زیر نظر معلم خصوصى که هر روز به منزل ما مى آمد به آموختن زبان فارسى و آداب آن و درسهاى دیگر ابتدایى پرداختیم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شدیم. در آن زمان براى درسهاى ابتدایى برنامه مشخصى وجود نداشت بلکه هنگام ورود دانش آموز به مدرسه برنامه اى به صورت مقطعى تهیه مى شد و هر کسى بر حسب ذوق و استعداد خود تعلیم مى دید. من درس قرآن کریم (که پیش از هر چیز آموزش داده مى شد) و «گلستان » و«بوستان »، سعدى شیرازى،«نصاب الصبیان »، «انوار سهیلى »، «اخلاق مصور»، «تاریخ » معجم »، «منشئات امیرنظام » و «ارشادالحساب » رابه پایان بردیم.

اینگونه بود که بخش اول تحصیلات من به پایان رسید. سپس به فرا گرفتن علوم دینى و زبان عربى پرداختیم و بعد از هفت سال متنهاى آموزشى را که آن زمان در حوزه علمیه مرسوم بود فرا گرفتیم، در طى این مدت، در علم صرف و اشتقاق کتابهاى: «امثلة »، «صرف میر» و «تصریف » درنحو کتابهاى: «العوامل فی النحو»، «انموذج »، «صمدیة »، «الفیة ابن مالک » همراه با« شرح سیوطى » و کتاب «نحو جامى »،«مغنی اللبیب » ابن هشام، در معانى و بیان: کتاب «المطول » تفتازانى، در فقه: «الروضة البهیة » معروف به شرح لمعه شهید ثانى، «مکاسب » شیخ انصارى، در اصول فقه: کتابهاى «المعالم فی اصول الفقه » شیخ زین ن،«قوانین الاصول » میرزاى قمى، «رسائل » شیخ انصارى، «کفایة الاصول » آیت الله آخوند خراسانى، در منطق: کتابهاى «الکبرى فی المنطق »، «الحاشیة »، «شرح الشمسیة »، در فلسفه: «الاشارات و التنبیهات » ابن سینا، در کلام:«کشف المراد» خواجه نصیرالدین را خواندم و این گونه بود که متنهاى درس غیر از فلسفه متعالیه و عرفان را به اتمام رساندم.

براى تکمیل درسهاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم و در درس استاد آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانى حضور پیدا کردم. همچنین به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى این مدت درسهاى عالى فقه شیعى را نزد استادمان آیت الله نائینى تحصیل کردم و نزد آن بزرگوار دوره کامل خارج اصول فقه را نیز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پایان بردم، و در کلیات علم رجال نزد مرحوم آیت الله حجت کوهکمرى درس خواندم.

استاد من در فلسفه اسلامى، حکیم اسلامى سید حسین بادکوبه اى بود که نزد آن حضرت کتابهاى منظومه سبزوارى، اسفار و مشاعر سبزوارى، اسفار و مشاعر ملاصدرا، شفاء ابن سینا، کتاب اثولجیاى ارسطو، تمهید القواعدابن ترکه و اخلاق ابن مسکویه را خواندم.

استاد بادکوبه اى ضمن ابراز علاقه وافر به بنده خود بر درسهایم اشراف کامل داشت و سعى مى نمود که ریشه هاى تربیت را در اعماق وجود من مستحکم سازد و همواره مرا به مدارج اندیشه و راههاى استدلال راهنمایى مى فرمود، تااینکه در طرز تفکر خود بر آن روش خو گرفتم سپس به من فرمود تا در درس استاد هیئت و نجوم سید ابوالقاسم خوانسارى حاضر شوم. من نیز نزد او دوره کامل ریاضیات عالى و علم هندسه در هر دو بخش: هندسه فضائى و هندسه مسطحه و جبر استدلالى (جبر گزاره) را خواندم.

سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبریز زادگاه خود منزل گزیدم، درآنجا بیش از ده سال اقامت کردم و در واقع آن روزها روزهاى سیاهى در زندگى من بود زیرا به علت نیاز شدید مادى که براى گذراندن زندگى داشتیم از تفکر و درس دور گشته و به کشاورزى مشغول شدم،

زمانى که در آنجا بودم احساس مى کردم که عمرم تلف مى شود فقر و تهیدستى روح مرا تیره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سایه مى گستراندند، چرا که از درس و تفکر دور بودم، تا اینکه دیده خود را بر وضع زندگیمان بستم و شهر تبریز را به مقصدشهر مقدس قم ترک گفتم.

هنگامى که به این شهر وارد شدم احساس کردم از آن زندان رنج و درد رهایى یافتم، و خداى منان را شاکرم که دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده سازى رجال دین و تربیت نسل صالح براى خدمت به اسلام و شریعت محمدى صلى الله علیه و آله، توفیق را نصیب من ساخت، و تاکنون روزگارم در این شهر مقدس که حرم رسول الله است، سپرى شده است.

البته، براى هر کس در طول زندگى به مقتضاى شرایط روزهاى تلخ و شیرینى وجود دارد، به خصوص براى من از این جهت که مدتى از عمر خود را با یتیمى و دورى از دوستان خود گذراندم و باتمام وجود درد یتیمى را لمس کردم و با حوادث دردناکى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منان مرا از یادنبرده، لحظه اى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسى اش مرا در لغزشگاه هاى خطرناک یارى کرده است واحساس مى کنم که گوئى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است.

هنگامى که کودک بودم درس صرف و نحو را مى آموختم، هیچ رغبتى در خود براى ادامه درس و تحصیل نمى یافتم، چهار سال گذشت و من نمى فهمیدم که چه بخوانم، ولى بناگاه آرامش در وجودم پدید آمد که گوئى انسان دیروزى نیستم، و در راه علم و اندیشه با جدیت و درک کامل پیش مى رفتم، و از آن روز بحمد الله تا آخر روزهاى درس که در حدود هفده سال به طول انجامید در راه طلب علم و دانش هیچگونه سستى برایم پیش نیامد و تمام رخدادها ولذتها و مرارتهاى زندگى به فراموشى سپرده، و از همه چیز و همه کس بریدم مگر اهل علم و اصحاب فضیلت، و برنیازهاى روزمره اولیه اکتفا کرده و خود را وقف درس و تعلیم و نشر معارف دینى و تربیت طلاب نمودم.

بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم و به خصوص در دو فصل بهار و پاییز، و چه بسیار معضلات علمى که در طى مطالعه براى من حل شده است و درس فردا را قبل از اینکه روزش فرا برسد خود مى خواندم تا هنگام رویاروى با استاد هیچ مشکلى براى من باقى نماند.

برای کسب اطلاعات از تالیفات حضرت علامه طباطبایی به ادامه مطلب رجوع بفرمایید:
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۲۱:۲۱
مجنون