علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۵۹ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

الهی، در فکر فهمیدن حروف مقطّعه کتابت بدین جا رسیدم که تمام کلماتت حروف مقطّعه اند، خنک آن که اهل قرآن است!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۲۱:۲۶
مجنون
زندگی نامه
حضرت علامه محمدحسین طباطبائی
رحمه الله علیه
حضرت علامه محمدحسین طباطبائی

مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایى(ره) در شرح حال خود می فرماید:

من در خاندان علمى در شهر تبریزکه از زمانهاى دور شهرت علمى پیدا کرده متولد شدم، در پنج سالگى مادرم را و در نه سالگى پدرم را از دست دادم، واز همان کودکى درد یتیم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آسان نمود، وصى پدرم به منظور عمل به وصیت آن مرحوم از من و برادر کوچکترم مواظبت می کرد و با اخلاقى نیکو و اسلامى از ما نگهدارى مى کرد با اینکه همسرش از ما بچه هاى کوچک مراقبت مى کرد خادمى را نیز به این منظور استخدام کرد.

مدتى از عمرمان که گذشت به مدرسه راه یافتیم و زیر نظر معلم خصوصى که هر روز به منزل ما مى آمد به آموختن زبان فارسى و آداب آن و درسهاى دیگر ابتدایى پرداختیم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شدیم. در آن زمان براى درسهاى ابتدایى برنامه مشخصى وجود نداشت بلکه هنگام ورود دانش آموز به مدرسه برنامه اى به صورت مقطعى تهیه مى شد و هر کسى بر حسب ذوق و استعداد خود تعلیم مى دید. من درس قرآن کریم (که پیش از هر چیز آموزش داده مى شد) و «گلستان » و«بوستان »، سعدى شیرازى،«نصاب الصبیان »، «انوار سهیلى »، «اخلاق مصور»، «تاریخ » معجم »، «منشئات امیرنظام » و «ارشادالحساب » رابه پایان بردیم.

اینگونه بود که بخش اول تحصیلات من به پایان رسید. سپس به فرا گرفتن علوم دینى و زبان عربى پرداختیم و بعد از هفت سال متنهاى آموزشى را که آن زمان در حوزه علمیه مرسوم بود فرا گرفتیم، در طى این مدت، در علم صرف و اشتقاق کتابهاى: «امثلة »، «صرف میر» و «تصریف » درنحو کتابهاى: «العوامل فی النحو»، «انموذج »، «صمدیة »، «الفیة ابن مالک » همراه با« شرح سیوطى » و کتاب «نحو جامى »،«مغنی اللبیب » ابن هشام، در معانى و بیان: کتاب «المطول » تفتازانى، در فقه: «الروضة البهیة » معروف به شرح لمعه شهید ثانى، «مکاسب » شیخ انصارى، در اصول فقه: کتابهاى «المعالم فی اصول الفقه » شیخ زین ن،«قوانین الاصول » میرزاى قمى، «رسائل » شیخ انصارى، «کفایة الاصول » آیت الله آخوند خراسانى، در منطق: کتابهاى «الکبرى فی المنطق »، «الحاشیة »، «شرح الشمسیة »، در فلسفه: «الاشارات و التنبیهات » ابن سینا، در کلام:«کشف المراد» خواجه نصیرالدین را خواندم و این گونه بود که متنهاى درس غیر از فلسفه متعالیه و عرفان را به اتمام رساندم.

براى تکمیل درسهاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم و در درس استاد آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانى حضور پیدا کردم. همچنین به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى این مدت درسهاى عالى فقه شیعى را نزد استادمان آیت الله نائینى تحصیل کردم و نزد آن بزرگوار دوره کامل خارج اصول فقه را نیز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پایان بردم، و در کلیات علم رجال نزد مرحوم آیت الله حجت کوهکمرى درس خواندم.

استاد من در فلسفه اسلامى، حکیم اسلامى سید حسین بادکوبه اى بود که نزد آن حضرت کتابهاى منظومه سبزوارى، اسفار و مشاعر سبزوارى، اسفار و مشاعر ملاصدرا، شفاء ابن سینا، کتاب اثولجیاى ارسطو، تمهید القواعدابن ترکه و اخلاق ابن مسکویه را خواندم.

استاد بادکوبه اى ضمن ابراز علاقه وافر به بنده خود بر درسهایم اشراف کامل داشت و سعى مى نمود که ریشه هاى تربیت را در اعماق وجود من مستحکم سازد و همواره مرا به مدارج اندیشه و راههاى استدلال راهنمایى مى فرمود، تااینکه در طرز تفکر خود بر آن روش خو گرفتم سپس به من فرمود تا در درس استاد هیئت و نجوم سید ابوالقاسم خوانسارى حاضر شوم. من نیز نزد او دوره کامل ریاضیات عالى و علم هندسه در هر دو بخش: هندسه فضائى و هندسه مسطحه و جبر استدلالى (جبر گزاره) را خواندم.

سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبریز زادگاه خود منزل گزیدم، درآنجا بیش از ده سال اقامت کردم و در واقع آن روزها روزهاى سیاهى در زندگى من بود زیرا به علت نیاز شدید مادى که براى گذراندن زندگى داشتیم از تفکر و درس دور گشته و به کشاورزى مشغول شدم،

زمانى که در آنجا بودم احساس مى کردم که عمرم تلف مى شود فقر و تهیدستى روح مرا تیره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سایه مى گستراندند، چرا که از درس و تفکر دور بودم، تا اینکه دیده خود را بر وضع زندگیمان بستم و شهر تبریز را به مقصدشهر مقدس قم ترک گفتم.

هنگامى که به این شهر وارد شدم احساس کردم از آن زندان رنج و درد رهایى یافتم، و خداى منان را شاکرم که دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده سازى رجال دین و تربیت نسل صالح براى خدمت به اسلام و شریعت محمدى صلى الله علیه و آله، توفیق را نصیب من ساخت، و تاکنون روزگارم در این شهر مقدس که حرم رسول الله است، سپرى شده است.

البته، براى هر کس در طول زندگى به مقتضاى شرایط روزهاى تلخ و شیرینى وجود دارد، به خصوص براى من از این جهت که مدتى از عمر خود را با یتیمى و دورى از دوستان خود گذراندم و باتمام وجود درد یتیمى را لمس کردم و با حوادث دردناکى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منان مرا از یادنبرده، لحظه اى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسى اش مرا در لغزشگاه هاى خطرناک یارى کرده است واحساس مى کنم که گوئى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است.

هنگامى که کودک بودم درس صرف و نحو را مى آموختم، هیچ رغبتى در خود براى ادامه درس و تحصیل نمى یافتم، چهار سال گذشت و من نمى فهمیدم که چه بخوانم، ولى بناگاه آرامش در وجودم پدید آمد که گوئى انسان دیروزى نیستم، و در راه علم و اندیشه با جدیت و درک کامل پیش مى رفتم، و از آن روز بحمد الله تا آخر روزهاى درس که در حدود هفده سال به طول انجامید در راه طلب علم و دانش هیچگونه سستى برایم پیش نیامد و تمام رخدادها ولذتها و مرارتهاى زندگى به فراموشى سپرده، و از همه چیز و همه کس بریدم مگر اهل علم و اصحاب فضیلت، و برنیازهاى روزمره اولیه اکتفا کرده و خود را وقف درس و تعلیم و نشر معارف دینى و تربیت طلاب نمودم.

بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم و به خصوص در دو فصل بهار و پاییز، و چه بسیار معضلات علمى که در طى مطالعه براى من حل شده است و درس فردا را قبل از اینکه روزش فرا برسد خود مى خواندم تا هنگام رویاروى با استاد هیچ مشکلى براى من باقى نماند.

برای کسب اطلاعات از تالیفات حضرت علامه طباطبایی به ادامه مطلب رجوع بفرمایید:
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۲۱:۲۱
مجنون
بدان که نمط های چهار گانه"اشارات و تنبیهات"،یعنی نمط سوم در علم نفس و هشتم در بهجت و سرور و نمط نهم در مقامات نفس عارف بالله و دهم در صدور آیات شگفت از نفس،باید مورد اعتنا،و اهتمام فراوان قرار گیرد و در عداد صحف کریمه ای که در معرفت نفس تدوین شده محسوب شود.......

قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و مصباح الانس و "اشارات و تنبیهاتشفا و اسفار و فتوحات مکیه روزی اش نشده،فهم تفسیر انفسی آیات قرآنی و جوامع روایی روزی اش نمی شود....

                                         فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زاده آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۴۷
مجنون
بل المنغمسون فی تآمل الجبروت،المغرضون عن الشواغل...>>یعنی توجه تام به ملکوت داشتن.یکی از اساتید بزرگوارمان_خدا رحمتش کند_محاسبات حروفی و جفری داشتند.میفرمودند:سوال کردم که چگونه باید به حضور حضرت بقیه الله_سلام علیه_تشرف یافت؟بعد گفت که جواب آمده که به توجه تام الی الله!

هر کسی را بهر کاری ساختند              عشق او را در دلش انداختند

هذا اخبار عن وجود اللذه الحقیقیه قبل الموت و تنبیه علیه بالقیاس العقلی و انما یتحققه من هو میسر له.و الفاظه غنیه عن الشرح>>،یعنی:

ولو آن کار میسر است،آن حلاوت ذکر الهی را چشید،آن لذت مراقبت و مزه حضور و ولایت را چشید و انسان کامل و حقیقت را دوست دارد و آن را که برایش میسر است به ثبوت می رساند.همانطور که اشخاصی برای بعضی از افراد،کارهای بسیار سنگین و سخت را انجام میدهند ولی از عهده یک کار ساده و آسان بر نمی آید.یک آخوندی_خدا رحمتش کند_ملای روستایی بود.البته این نکته را بگویم که نوعا ملاهای ده خیلی چیزها میدانستند و کتابهایی هم که برایشان نوشته شده پر از مطالب گوناگون است مثلا کشکولها و کتابهای منهج العارفین مرحوم سمنانی که این کتابی است که نوعا برای همین آقایان نوشته شده است و کتاب خوبی هم است و  و خود مرحوم سمنانی هم خیلی ملا بود،خدا رحمتش کند!به هر حال آن ملای ده ،آدم با دست و پایی بود به طوری که به کوه رفته بود و سنگ آسیا تراشیده و آورده بود و در روستای خود آسیاب راه انداخته بود و گندم آرد میکرد.اما همین آقا با این همت بلند و انجام کار سخت و سنگین از بستن عمامه خود عاجز بود لذا پیش ملای ده دیگر می رفت و او عمامه را برایش آماده میکرد و می بست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۲۴
مجنون
نکته371:نفس ناطقه انسانی ماده صور مثالیه است که صور خیالی اند و تجرد برزخی دارند،هرچند که به انشاء نفس تحقق می یابند و حقیقت وجودی آنها با نفس نسبت فعل به فاعل دارد که همگی را نسبت به نفس فقر نوری است و همه حی و شاعر و مدرک و سامع و مبصر و ووبحیوه شعور و ادراک و سمع و ابصار نفس می باشند که شئون و اطوار وجودی اویند، فاغتنم.

نکته373:از امیر المومنین علی علیه السلام سوال کردند که وجود چیست؟گفت بغیر وجود چیست.

ای در طلب گره گشایی مرده            با وصل بزاده از جدایی مرده

ای بر لب بحر تشنه در خواب شده             وی بر سر گنج از گدایی مرده

                                                                             (کشف الحقایق نسفی ص31)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۴۳
مجنون
افلاک و امهات همه معداتند و فاعل علی الاطلاق حق سبحانه است بحول الله و قوه و اقوم و اقعد.محبت ام، مخلوق محبت اوست ،آن تعب و نصب و بیداری شب به الهام اوست و الهام ذکر و عبادت از اوست یا من آنسنی و آوانی،اللهم اذنت لی فی دعائک و مسألتک.

در طفولیت که بودیم شیر جو            گاهوارم را که جنبانید؟او

از که خوردم شیر جز از شیر او؟          که مرا پرورد جز تدبیر او

در سفری که ناصر الدین شاه قاجار به خراسان می رفت در سبزوار به حضور متأله سبزواری حاج ملا هادی حکیم شرفیاب شد،در ضمن مذاکرات از مرحوم حاجی پرسید مقصود مولوی از این شعر چیست:

ما همه شیران ولی شیر علم             حمله مان از باد باشد دم به دم

فرمودند لا حول ولا قوه الا بالله را ترجمه میکند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۴۰
مجنون

بنده حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتیم تا این که کلام کشید به این شکل هندسی ((قطاع)) من از او، به خاطر غرض الهی که در نظر داشتم ، سئوال کردم:

 عزیز من از این شکل چند حکم هندسی می توان استفاده کرد؟

گفت : شاید هفت تا ده تا حکم .

گفتم : مثلا  بیست تا چطور؟

گفت : شاید. ممکن است .

گفتم : دویست تا چطور ؟ به من نگاه می کرد که آیا دویست حکم هندسی می توان ازآن استنباط کرد و توقف کرد.

گفتم : دوهزار تا چطور؟ همین طور به من نگاه می کرد.

گفتم : دویست هزار چطور ؟ خیال می کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می زنم . بعد به او گفتم آقا این خواجه نصیر الدین طوسی کتابی دارد به نام : ((کشف القناع عن اسرار شکل القطاع)) .

و جناب خواجه از این یک شکل ، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت وچهار حکم هندسی استنباط کرده یعنی قریب نیم میلیون . بعد به او گفتم :

  1. این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی ، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده ، شما آن کتاب و خود خواجه را می شناسی ؟

گفت : نخیر.

بعد راجع به شخصیت خواجه مقداری صحبت کردیم و به او گفتم : این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشائه به جوار الهی ارتحال می کند، وصیت کرد:

  1. مرااز کنار امام هفتم ، باب الحوائج الی الله ، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبر در پیشگاه امام هفتم ; مثلا نوشته نشود، ((آیت الله ((علامه )) این امام است ، حج الله . قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است . روی قبر من بنویسید: وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید.

واین عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت ، فلسفه ، عرفان ، ریاضیات ، فقه و اصول ، علوم غریبه ، معماری و مهندسی و بنا کننده رصد خانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی وبالاخره خواجه نصیر الدین طوسی و استاد بشر و استاد کل فی الکل . اما در پیشگاه امام هفتم این طور وصیت می کند که روی قبرش بنویسند . او می داند

گفتن بر خورشید که من چشمه نورم

دانند بزرگان که سزاوار سها نیست

سها ستاره ای است خیلی کوچک ، طرف قطب شمال . در کتابها نوشته اند که نور چشم را به وسیله آن امتحان می کنند. هر کس ستاره سها را ببیند، چشمش خیلی قوی است . حالا ستاره سها بیاید در پیش آفتاب عالمتاب ، بگوید من هم نور دارم .

و جناب نظام الدین نیشابوری در شرح خود بر شرح مجسطی وقتی این احکام را از خواجه نقل می کند، می نویسد:

تعجب مدار از آیه قرآن که ((ولو ان ما فی الارض من شجر اقلام و البحر یمده من بعده سبع ابحر مانفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم ))

وقتی از یک شکل هندسی می شود قریب نیم میلیون حکم استنباط کرد چه می پنداری درباره کلمات قرآن چه باید گفت؟

یکی از اساتید و مشایخ بزرگوار ما می فرمود:

((عارف نامور، جیلی ، صاحب ((انسان کامل )) و رساله ((الکهف والرقیم )) نوزده جلد کتاب در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم نوشته است :

بسم الله نوزده حرف است و ایشان راجع به هر حرف یک جلد کتاب نوشته است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۵۰
مجنون
هر عمل و ذکری که کمتر از اربعین باشد چندان اثر بارزی ندارد و خاصیت اربعین در ظهور فعلیت و بروز استعداد و قوه و حصول ملکه،امری مصرع به در آیات و اخبارا است و در ادامه عمل به یک سال به ادراک لیله القدر خود.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۰۸
مجنون
مقام رضا

رفع حوادث را نشاید،یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه[ای انسان البته با هر رنج و مشقت در راه طاعت و عبادت حق بکوشی عاقبت حضور پروردگار خود می روی و نائل به ملاقات او می شوی-انشقاق-7]>>،همتی تا در زنجیر حوادث شیر باشی و صاحب مقام رضا که راضی به رضای الهی باشی.

جناب پدرم رضوان الله تعالی علیه با این بیت مثنوی عارف رومی بسیار زمزمه میکرد:

عار ناید شیر را از سلسله                       ما نداریم از رضای حق گله

مآثر آثار -موثر66-ص271

انا انزلناه فی لیله القدر

اتحاد با عقل بسیط و فنای در آن را مراتبی است تا حدی که نفس،عقل بسیط میگردد و یکبارگی قابل تعلقات و دریافتهایی میگردد که در شأن وی>صادق آید،زیرا که شأن جمیع موجودات این است که مدرک نفس ناطقه گردند و هم شأن نفس ناطقه این است که جمیع حقایق را ادراک کند و فصل شانزدهم طرف اول مرحله دهم اسفار:فی امکان التعلقات الکثیره فی النفس دفعه واحد در تعلیقه بر آن آورده ام:هذا فضل الرفیع ذوالقدر یرشدک الی اعتلاء فهم الخطاب المحمدی:>حدیث نقل کرد:قال السائل یابن رسول الله(ع)[و هم ابو جعفر]کیف اعرف ان لیله القدر تکون فی کل سنه؟قال اذا اتی شهر رمضان فاقرأ سوره الدخان فی کل لیله مأه مره فاذا اتت لیله ثلاث و عشرین فانک ناظر الی تصدیق الذی سألت عنه.

از امام صادق(ع):در هر شب ماه مبارک هزار مرتبه انا انزلنا را بخوان و چون شب بسیت و سوم شود دل خود را محکم بدار و گوشهای خود را بگشا از برای شنیدن عجایب از آنچه خواهی دید.به موثر انسان و قرآن و لیله القدر مراجعه کن.

موثر35-ص122


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۸۸ ، ۱۸:۲۰
مجنون
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۸۸ ، ۰۷:۳۵
مجنون
وجود اصل است و مساوق حق است و حق غیر متناهی است،أعنی اجوف نیست و صمد است،یعنی وجود حقیقت واحد شخصی ذات مظاهر است و بسیط الحقیقه کل الأشیاست که کثرات مقهورند و وحدت قاهر.این آب است که:و جعلنا من الماء کل شیء حی[و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم-انبیا/31]و آنهاکسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده[اعمالشان  در مثل به سرابی ماند در بیابان هموار بی آب که شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن شتابد چون بدانجا رسد و هیچ آب نیابد و آن کافر خدا را حاظر و اعمال خویش بیند-نور/40]بدان کثرتی که به ظاهر مشهود است در حقیقت اعتباری است و وحدت حقیقی است،یعنی در چشم توحید اهل الله تحقق جمیع عوالم غیر متناهی،لحاظات آن وحدت حقه حقیقیه اند که همه مرایا و مظاهر،بلکه تجلیات و ظهورات و تطورات و تشئنات او سبحانه اند"کل یوم هو فی شأن[در هر عالم او به شأنی و کاری میپردازد-رحمن/30]،هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن[اول و آخر هستی و پیدا و نهان وجود همه اوست-حدید/4]

پس هرچه دم به دم به ظهور رسد،شأن اوست خواه  در ارض خواه در سماء،

أرض به مراتبش و سماء به مراتبش،یوم عبارت از ظهور است که در این مقام شب و روز ما یوم الله است.پس"کل یوم هو فی شأن" ظهور آثارش در هر آن،در جمیع عوالم و مظاهر غیر متناهی است.و آن واحد قیوم،قیم و مصدر همه است و همه به او قائم به اضافه اشراقیه یعنی روابط محضه آن اصلند نه اینکه اشیایی هستند که آنان را ربط است،بلکه عین ربطند به فقر نوری و امکان فقری.

حق مشهود است و خلق موهوم که "فاینما تولوا فثم وجه الله[پی به هر طرف رو کنید به سوی خدا روی آورده اید-بقره/116]:

بار توحید هیر کسی نکشد                       طعم توحید هر خسی نچشد

جل جناب الحق عن یکون شریعه لکل وارد أو یطلع علیه الا واحد بعد واحد[جناب حق سبحانه و تعالی مقام و منزلتش بالاتر از آن است که هر کسی تواند از آبراه آن بنوشد جز اینکه یک به یک به محظر آن راه می یابد]

در یک حقیقت محض و بسیط و صرف وجود نه سخن از حلول توان گفت و نه از اتحاد،زیرا که آن نور کل و حیات کل،احد و صمد است و چون صمد است،لم یلد و لم یولدلم یکن له کفوا احد [نه کسی فرزند او و نه او فرزند کسی است*و نه هیچ کس مثل و همتای اوست.توحید/4و5]است،شهد الله انه لا اله الا هو[خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات او خدایی نیست.آل عمران/19]

باری تعالی تمام اشیاءبه نحو اعلی است و اشیاءهمگی هالک و مضمحل و فانی در وجودند و هو هو لا هو الا هو،در عین حال خالق خالق است و مخلوق مخلوق"هو سبحانه هو و الاشیاء اشیا"[او اوست و تمام اشیاء اشیا].

لذا فرمودی اند که ممکن بما هو ممکن هم ماهیتش اعتباری است و هم وجودش فهو اعتبار فی اعتبار "من کان حقیقته دعاوی فکیف لا یکون دعاویه دعاوی"و غایت قصوای سالکان،اسقاط اضافات و اعتبارات است که"التوحید اسقاط الاضافات،التوحید ان تنسی غیر الله،خدا است و شیئی جز او نسیت تا با باشد"کان الله و لم یکن معه شیء و هو الآن کما کان"

به قدر نیستی تو،حق ظاهر میشود نمیبینی که در رکوع سبحان ربی العظیم میگویی و در سجود سبحان ربی الاعلی.

کثرات همه صورت اند و روح این صور وجود است که جمیع کثرات را یک روح است و به تعبیری:

حق جان جهان است و جهان جمله بدن

که واقع،فوق این تعبیرات است.حضرت صادق آل محمد(ص)فرمود:ان الجمع بلا تفرقه زندقه و التفرقه بدون الجمع تعطیل و الجمع بینهما  توحید

وجود ملک است و اسمای حسنی و صفات علیایش عسکرش.هرکجا آن سلطان قدم نهاد،این لشگر با اوست،بلکه انتشاء أسماء و صفات از آن ذات أقدس است و جمیع عوالم حتی الأسماء و الصفات ظهورات کمال اوست،یعنی همه تجلیات أسمائیه حق جل و علی میباشند که"لا اله الا الله وحده وحده وحده"اشاره به توحید ذات و توحید صفات و توحید افعال است که توحید مطلقا مختص به حقیقت واجب الوجود بالذات است."بحول الله و قوته و اقوم و اقعد."و ما تشاءون الا أن یشاء الله>،و لا حول ولا قوه الا بالله.

و این تطورات وجود به اطوار گوناگون أسماءالله استأیا ما تدعوا فله الأسماء الحسنی>[به هر اسمی بخوانید اسماءنیکو مخصوص اوست/اسراء-111]"الأسماء الحسنی کلها للهخیر الأسماءلله"و همین اسماأ کلمات الهی اند و حق تعالی متکلم که به این کلمات وجودی گویا است و هستی خیر محض است و از خیر محض جز نیکویی ناید.

و در پایان هم یکی از ابیات جناب عارف رومی مولانا جلال الدین محمد بلحی(قدس الله نفسه)که در بیان توحید است این کراسه را به پایان میبرم:

جمله معشوق است و عاشق پرده ای  / زنده معشوق است و عاشق مرده ای

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۴۷
مجنون
امام جمعه این هفته تهران حجه الاسلام و المسلمین صدیقی از شاگردان حضرت آیت الله بهجت و حضرت آیت الله بهاالدینی است که ان شاءالله از سخنان گرانقدرشان استفاده میبریم.

http://img.tebyan.net/big/1388/05/21435916555641341962711119218213917123462.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۱۵
مجنون
اهم معارف در معرفت وسایط فیض الهی معرفت نفس انسانی است،بلکه معرفت نفس،قلب و قطب جمیع مباحث حکمیه و محور تمام علوم عقلیه و نقلیه و اساس همه خیرات و سعادات است و معرفت آن اشرف معارف چون جنس این گوهر نفیس شناخته شود،صولت انکار در این گونه مسائل ضروری نظام احسن ربانی،مبدل به دولت اقرار میگردد.

شرح:معرفت النفس ام المعارف

برای حل تمامی مسائل عقلی و فلسفی اگر از راه معرفت نفس انسانی پیش برویم بسیار کار را مشکل ساخته ایم زیرا نزدیک ترین فاصله هر انسان به خودش است ،همان که ما در نماز خود میگوییم:اهدنا الصراط المستقیم

به همین معناست که در ریاضیات میفرمایید که نزدیکترین فاصله بین دو جسم فاصله مستقیم است پس ما در این آیه میخواهیم که خداوند ما را به خودمان برگرداند بنا به فرموده قرآن کریم:یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم

پس اگر کسی خواست سوال از دور و بر خویش بپرسد در مباحثات فلسفی میتوانید از او بپرسید که از خارج قطع تعلق کن و به خودت بپرداز که سوال اقرب اشرف است در مباحث عقلی.

و مطلب عمده همین است که این بزرگترین کتاب الهی به نام انسان را فهمیده ورق نزده ایم،و به مطالعه مطالع کلمات و آیات آن بسر نبرده ایم،و از آن در همین حد عادی غازی و نامی و متحرک بااراده آگاهی یافته ایم.

شرح:عادت خلاف برکت است.

غرض این است که در راه اعتلای به معارج مقامات انفسی،و وقوف به مواقف این صحیفه الهی باید خدمت استاد کرد،استادی سفر کرده و زبان فهم.من هم مدعی نیستم که عهده دار تحدید حقیقی و تعریف واقعی آن هستم،و لکن از استمداد انفاس قدسی اولیای حق،با بضاعت مزاجتم در حد استطاعت و وسع،به وصف اسم و رسم آن میپردازیم،و در ارتباط با موضوع بحث،هدایایی که برخی از نتایج بحث است،اهدا مینماییم.ان الهدایا علی قدر مهدیها.

انسان،یک حقیقت ممتد از فرش تا عرش است که:ما جعل الله لرجل من قبلین فی جوفه،مرتبه نازله او بدن اوست که در این نشئه،بدن عنصری اوست که با همین وصف عنوانی بدن در حقیقت روح متجسد است،و ان شئت قلت.گوهری جسمانی است،که به اوصاف جسم چون شکل و صورت و کیفیت و کمیت و غیر ها متصف است.

شرح:اگر بخواهیم انسان را تعریف بکنیم میتوانیم بگوییم که کل نظام هستی از تمام عالم طبیعت و عالم مثال و عالم عقل و عالم اله را پر کرده است و یک وجود صمدی سعی است که از پایین ترین مرتبه ظهور وجود که عالم طبیعت است و ماده تا آن مفارقات و فوق مفارقات را پر کرده است،و در حقیقت همین جسم انسان هم  روحی است که در قالب جسم در آمده است(جسم روح متجسد است و روح جسم متروح)

روح او گوهر نورانی است ،که از مشاین طبیعت منزه است،و آن را مراتب تجرد برزخی و عقلانی و فوق تجرد عقلانی و فوق تجرد عقلانی است که حد یقف ندارد و در هر مرتبه حکمی خاص دارد و در عین حال احکام همه مراتب ،ظهور اطوار وجودی اوست،ما لکم لا ترجون لله وقارا و قد خلقکم اطوارا

مرتبه نازله آن محاکی مرتبه عالیه اوست،چنانکه در سلسله طولیه وجود هر دانی ظل عالی است و نشئه اولی،مثال نشئه اخری است.و لقد علمتم النشاه الاولی فلولا تذکرون

از صادق آل محمد ماثور است که:ان الله عز و جل خلق ملکه علی مثال ملکوته،و اسس ملکوته علی مثال جبروته لیستدل بملکه علی ملکوته و بملکوته علی جبروته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۸۸ ، ۱۹:۱۳
مجنون

سلسله مشایخ:


 به عنوان خیر ختام به ذکر سلسله مشایخى که این خوشه چین خرمن

ولایت به اقتضاى طریق و اسناد آن اعاظم رضوان الله تعالى علیهم در

سلک و عداد حمله اسرار حاملین وحى تشرف حاصل کرده است تبرک

مى جویم این متمسک بذیل عنایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم


السلام حسن بن عبدالله الطبرى الاملى المدعو بحسن زاده آملى سقاهما

الله و جمیع المؤمنین شرابا طهورا روایت مى کند انجیل اهل البیت و

زبور آل محمد صلى الله علیه و آله صحیفه مبارکه سید الساجدین و امام

الثقلین على بن الحسین صلوات الله علیه و على آبائه و همچنین سائر

اخبار و روایات ائمه معصومین سلام الله علیهم را از مولى مکرم و

استاد معظمش جناب علامه ذوالفنون جامع علوم عقلیه و نقلیه متضلع در

علم فلک و ریاضیات عالیه خریت در حل ازیاج و مجسطى مخترع آلتى

بدیع در تحصیل سمت قبله صاحب تألیفات عدیده معرض از متاع دنیا و

زخارف آن آیة الله الحاج میرزا ابوالحسن بن محمد بن غلامحسین

الطهرانى المدعو بالشعرانى اعلى الله تعالى مقاماتهم و رفع درجاتهم از

شیخ عالم فقیه محدث رجالى الحاج الشیخ محمد محسن الطهرانى

صاحب الذریعه رحمه الله از محدث ماهر متتبع حفظة المتأخرین الحاج

میرزا حسین النورى رحمه الله از عالم متفقه متبحر جامع العلوم العقلیه

والنقلیه الشیخ عبدالحسین الطهرانى رحمه الله از استاد الفقهاء المتأخرین

الشیخ محمد حسن صاحب الجواهر رحمه الله از سید فقیه متبحر السید

جواد العاملى صاحب مفتاح الکرامه از شیخ الاصولیین المشهور بالوحید

آقا محمد باقر البهبهانى از والدش محمد اکمل از محدث بارع متبحر

محمد باقر المجلسى رحمهم الله از سید ادیب لغوى فاضل و حکیم کامل

جامع الفضائل السید علیخان المدنى الهندى الشیرازى رحمه الله صاحب

ریاض السالکین فى شرح صحیفة سید الساجدین علیه السلام از شیخ

فاضل شیخ جعفر بن کمال الدین بحرانى از شیخ فاضل الشیخ حسام

الدین الحلبى از شیخ اجل خاتمة المجتهدین و بحر العرفان و الیقین الشیخ

بهاءالدین محمد العاملى رحمهم الله

و هم به روایت مجلسى از عالم جامع بین العقل و العرفان و النقل و

الوجدان و الروایة و الدرایة مولانا محمد محسن الفیض الکاشانى قدس

سره از استاد الحکماء و الفلاسفة المتألهین محمد بن ابراهیم صدرالدین

الشیرازى قدس سره از شیخ محقق بهاءالدین عاملى از والدش عالم

بارع حسین بن عبدالصمد الحارثى العاملى از سید حسین بن جعفر

حسینى کرکى از شیخ جلیل على بن عبدالعالى میسى از شیخ امام شمس

الدین الجزینى المعروف بابن المؤذن از شیخ ضیاءالدین على بن السعید

شمس الدین محمدبن مکى المعروف بالشهید

 و نیز صدرالمتألهین شیرازى قدس سره روایت مى کند از سید محقق

اعلم المتأخرین جامع فضائل المتقدمین سید محمد باقر داماد قدس سره از

شیخ عالم فقیه متبحر عبدالعالى بن على الکرکى از پدرش شیخ محقق

مروج المذهب على بن عبدالعالى کرکى از شیخ على بن هلال جزائرى

از شیخ فقیه زاهد ابن فهد الحلى از شیخ فاضل مقداد السیورى عن

مشایخه الى الائمة المعصومین علیهم السلام

 سند روایة صحیفه کامله در ابتداى ریاض السالکین از شارح آن تا امام

سجاد علیه السلام به چند طریق منصوص است و از دیگر مشایخ نیز

در صحف مکرمه آنان و دیگران از کتب رجالیه و جوامع روائیه

مضبوط است.

دعویهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و آخر دعویهم أن الحمدلله رب العالمین

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۸۸ ، ۰۹:۰۲
مجنون