دهن آنست تو داری...
سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۳ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
دهن آنست که تو داری که چه شیرین سخن است
منبع آب حیاتست و بنام دهن است
نرگس دیدهْ روح القدس از شش جهتش
مات آن طرّه مشکین شکن در شکن است
چهره گل چه حکایت ز تو بنمود که دوش
سوسن و یاسمینش گفت عروس چمن است
ما شا الله قلم حُسن ازل با رخ لوح
نقش تصویر تو را گفت بهین صنع من است
از ثری تا به ثریا به درود و به نوید
همه جا یاد و تو در انجمن مرد و زن است
آنچه دوش از لب نوشین تو من نوشیدم
به خداوند نه چون قصّه طفل و لبن است
چینهْ طایر طوبی سزد آن شاخ نبات
که چنو مائده نی در خور زاغ و زغن است
شرف از تو داراست نماز شب و روز
صلوات تو چو روحست و صلاتش بدن است
طفل نا خوانده الف با است که ختم رسل است
عامی اُمّی او نابغه هر زمن است
از صباح ازل آن نور و ضیای ابدیست
که سراج همه در عالم سرّ و علن است
دانش ار حافظ ناموس خداوند شده است
ور نه شمشیر برهنه به کف اهرمن است
صله خواهد غزل و حوصله باید که بسی
صله ام داد که پیرایهْ در عدن است
چنگ زن زهره شد از کف زدن کف خضیب
کز دبیر فلک آوازهْ شعر حسن است
۹۱/۱۲/۰۱