علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

{ background:url(image.png) no-repeat center; }

علامه حسن زاده آملی

نکته های عارفانه زندگی علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)

علامه حسن زاده آملی

این وبلاگ قصد بر آن دارد که شمه ای از بارقه های نوریه علمی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی(روحی فداه)را به نفوس مستعده بچشاند.
که اگر مورد پسند افتد ما را بسند است.
حقیری از دل عالم
رسول سالارکریمی(مجنون)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

بسم الله الرحمن الرحیم نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت اول )   مقدمه بسم الله الرحمن الرحیم سلام علی من اتبع الهدی بنده حقیر فقیر سر تا به پا تقصیر کوچک تر از آن هستم تا در مورد بزرگان مطلبی بنگارم اما از باب احساس تکلیف شرعی ،خود را موظف دیدم تا به پاس تشکر از شخصیتی که بر حقیر حق پدری دارد عنی استاد صمدی آملی مطالبی را تهیه و تنظیم نمایم و به ساحت ایشان و دوست داران علم و ادب تقدیم نمایم. متاسفانه در مورد شخصیت و زندگی نامه ایشان مطالب منسجمی وجود ندارد و اگر مطالبی هست بسیار پراکنده و سطحی می باشد که تشنگی و طلب عزیزانی را که میخواهند در مورد ایشان شناختی ولو سطحی پیدا کنند را بر آورده نمیکند. بنده با عنایت به فرمایشات شفاهی و کتبی ایشان و دیگر بزرگان سعی نموده ام تا مطالب را به عنوان ( نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی ) تهیه و تنظیم نمایم ،شاید جویندگان کمالات انسانی و دوست داران عالمان ربانی را معدی ولو ناقابل باشد. سعی شده است مطالب به صورتی تنظیم شود که از تولد و کودکی استاد به عصرحاضر ختم شود و خواننده محترم با نگاهی اجمالی به سرگذشت و شخصیت و دیدگاه های استاد صمدی آملی بتواند با ایشان آشنایی پیدا کند. ثواب این اثر را به روح پاک مادر حضرت استاد که حق عظیمی بر گردن ما دارند تقدیم مینمایم ان شا الله تعالی که مرضی حق متعال واقع گردد. العبد : م.آ   تولد و کودکی استاد استاد صمدی آملی در سال 1342 در روستای خشواش آمل دیده به جهان گشودند. ایشان در خانواده ای مومن و مذهبی و در دامان پدر و مادری الهی تربیت شدند. کودکی شاداب و سر زنده بودند که در جو صمیمی و دوستانه روستا و آب و هوای پاک و طبیعت بسیار دلنواز مازندران ، ایام کودکی را با خاطرات شیرینی به سرعت پشت سر گذاشتند و در سنین نوجوانی وارد حوزه علمیه گردیدند. ایشان در یکی از  جلسات درسی خویش با عنوان معرفت نفس در در رابطه با کودکی خویش فرموده اند ( بعد از اتمام پنجم ابتدایی وارد حوزه علمیه شدم. برای مادرم تحمل دوری من به جهت رفتن به حوزه  بسیار سخت بود و روزی که میخواستم برای رفتن به حوزه خانواده را ترک کنم ، ایشان به شدت متاثر گردیده بودند و به پهنای صورت میگریستند و من هم به همراه ایشان اشک میریختم. )اما این تعلق  و احساس علاقه مادر به فرزند  موجب  نشد که از رفتن او به حوزه ممانعت نمایند و او را با کمال میل به اسلام و مسلمین هدیه نمودند. استاد برای این مادر الهی احترام بسیار زیادی قائل بودند و هستند و بار ها در محافل گوناگون فرمودند که این مادر حق عظیمی به گردن من دارد . و به راستی این مادر شخصیتی الهی است. ، مادری است که از دامنش شهیدی مانند حجت الله غلامی و عالمی فرزانه مانند استاد صمدی آملی تقدیم اسلام شده است و چه میزان و معیاری برای سنجش یک مادر بهتر از ثمره وجودی او میتواند باشد؟ استاد در مورد کودکی خویش مینویسند:  ((روستای قشلاقی ما بنام میخران از توابع بالا خیابان لیتکوه و روستای ییلاقی بنام چندر محله از توابع خشواش است. و این برادر کوچک شما از کودکی مقداری از ایام تابستان را در چندر محله خشواش بسر برده ام و تا حال ادامه دارد و در ایام جوانی هم سالیانی از بینجکری و چاپاداری (چار بیداری) هم برخوردار بودم و تا حدی از زجرهای پیران منطقه چشیده و با خبرم لذا ذوق جبلی ام مرا به این سوی سوق داده و می دهد. .)) برادر شهید استاد به احترام مقام شهید و شهادت بهتر است در همین ابتدا از برادرشهید حضرت استاد یادی نماییم. شهید حجت الله غلامی در سال 1345 به دنیا آمد. وی از کودکی از نظر جسمی ضعیف بود و در آن ایام مورد حمایت و علاقه و توجه خاص حضرت استاد واقع میشد. این جوان بزرگوار در سن هجده سالگی در عملیات والفجر 6 در منطقه چیلات دهلران به کاروان شهیدان مفقود الجسد پیوست. دست تقدیر رقم زد که این شهید عزیز به همراه  شهید اسکندر بهزادی که داماد حضرت استاد بودند به شهادت برسند.  داغ این شهیدان مادر را پیر کرد اما لب به اعتراض نگشود و هیچ گاه از فدا نمودن عزیزان خویش پشیمان نگشت.برای مطالعه زندگی نامه این شهید به کتاب سرداران غریب نوشته حضرت استاد صمدی آملی مراجعه بفرمایید. منشاء تحولی شگرف در استاد همه انسان ها در طول زندگی خویش بارقه هایی را تجربه میکنند که منشاء تحولی شگرف در زندگی آن ها خواهد بود. جناب استاد صمدی هم از این قاعده مستثنی نبودند. ایشان در جلسات شرح دروس معرفت نفس فرموده اند: (در ایام کودکی روزی با بردار بزرگترم در زمین کشاورزی مشغول به کار بودم. حرف از بزرگان عرفان بود و در مورد مقاماتشان صحبت مینمودیم. من دائما از برادرم میپرسیدم علامه حسن زاده چطور است؟ ایشان در چه جایگاهی است؟ برادر با لحنی پدرانه به من فرمود چرا انقدر حرف این و ان را میزنی؟ خودت برو و به آن مقامات برس تا متوجه شوی. )این تشر برادر به فرموده استاد تاثیری عمیق بر جان این کودک خوش آتیه بر جای گذاشت و سرنوشت او را متحول نمود.  استاد از کودکی علاقه وافری به مسائل روحانی و معنوی داشتند و این تشنگی را با شیر مادر نوشیده اند که خاطرات ایام کودکی ایشان خود گواه صادقی بر این مدعا می باشد. استاد در کتاب نوای دل در این رابطه مینویسند:  (این کمینه بی مقدار یعنی داود صمدی را از دوران کودکی علاقه وافر به اخلاق نیکوی حضرت حاج اقا افتاده بود و مجذوب برخوردهای پدرانه او بودم؛ و این نعمت را خداوند در تابستانهای هر سال در روستای ییلاقی مان بنام چندر محله خشواش نصیب فرمود. و خاطرات شیرین من در مورد ایشان به سالهای 1348 هجری شمسی به بعد بر میگردد. منبر های جذاب ایشان در حسینیه باعث محله و نیز منبرهای سوزناک او در حسینیه و مسجد املی محله و چندر محله و کپین ولویجان خشواش دلها را زیرو رو میکرد .یکی از مجذوبین اخلاق حسنه و الحان ممتعه او ، این کمترین بود که هر روز مطالب و منبرها و روضه خوانی های اورا حفظ می کردم و در همان سن هشت ، نه سالگی به منزل ییلاقی بر می گشتم و هم بازی هایم را در اطاقی جمع میکردم و چادری را به عنوان عمامه بر سر میگذاشتم و چادری دیگر را به عنوان عبا بر دوش می نهادم و از رختخواب منزل منبری می ساختم و با مستمعین شلوغ هم بازی ام ، مطالب و روضه های منابر جاح افتاده را به تاسی از الحان و اوای وی برای همسالانم باز گو میکردم که اینها گوشه ای از تاثیرات حالات او در امثال بود تا اینکه حاجی مرحوم در مرداد ماه سال 53 در یک مجموعه ای ارزشمند هجده مرثیه از مراثی اهل بیت عصمت علیهم السلام را به درخواست والد مرحومم مشهدی غلامعلی غلامی برایم مرقوم فرمودند که از تحفه های بهتر از جانم به لطف الهی در محضر ان تشرف دارم. و یکی از عوامل خدادادی طلبه شدن این کمترین ، همین تاثیرات روحی و عمیق ان معشوق فرزانه در دل و جانم بود ،لذا توفیق الهی رفیق این بی توفیق شد که بعد از گذشت 31 سال از ان مرقومه، از زحمات خالصانه ان وجود مقدس سپاس و قدر دانی کنم.)نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت دوم)   نوجوان انقلابی ایشان پس از پشت سر گذاشتن ایام کودکی در ابتدای سنین جوانی شاهد تحولی عظیم در عرصه سیاسی کشور بودند. ایشان ایام  جوانی خویش را در کوران انقلاب سپری نمودند. ایشان در آن ایام نوجوانی انقلابی بودند که دائما در زمینه پخش اعلامیه و تظاهرات و ... حضوری فعال داشتند . خاطرات شیرین آن ایام در گوشه و کنار بیانات استاد به چشم میخورد که خود گواه روحیات انقلابی این جوان طلبه میباشد. استاد طلبه ای جوان و شجاع بودند که مجنون وار به امام خمینی عشق میورزیدند. ایشان در آن ایام با شور جوانی خویش به پخش اعلامیه های امام مبادرت می ورزیدند و این امر را وظیفه ای شرعی برای خویش تلقی مینمودند. شرکت در تظاهرات  با آن شور و شعور ایام جوانی بسیار خاطرات شیرینی را برای ایشان به جا گذاشته است. ایشان در جلسات معرفت نفس میفرمایند: (جوانی کم سن و سال بودم. در تظاهرات شرکت میکردم و گاهی که تظاهرات به اوج خود می رسید برای حفظ جان با کیسه های شن و الوار و تیر آهن ها برای خود در سویی از خیابان سنگری میساختیم. ایشان میفرمودند که در آن ایام با آن شور و قوت جوانی تیر آهن های بزرگ را یک تنه جا به جا میکردیم و احساس خستگی چندانی به ما دست نمی داد.) در راه عشق دم به دم عذر و بهانه چیست؟!  آری این قدرت عشق است که این جوانان پاک نهاد را بر علیه طاغوت به قیام وا داشته است و اکنون نیز این جوانان همان جوانان سابق اند. حضور استاد در جبهه ها پس از آنکه این انسان فرزانه گردنه انقلاب و مشکلاتش را با سربلندی و سر افرازی پشت سر گذاشتند ، جنگی ناجوانمردانه در گرفت که این انقلاب نوپای را در معرض خطر قرار میداد. ایشان  بی درنگ خود را به جبهه ها رساندند و تمام مدت جنگ در جبهه های حق علیه باطل حضوری پر رنگ و فعال داشتند. ایشان در مقدمه کتاب (مثنوی نجوا با شهیدان) میفرمایند:  (( ... این کمترین بی مقدار نه شاعر است و نه در ایام دفاع مقدس لیاقت رزم داشت ، بلکه به لطف شهید بالذات الهی ، توفیق در نظارت بزم رزم آوران خونین بال را از سال پنجاه و نه تا تیر ماه سال 67 بر عهده داشته است )) از گوشه و کنار بیاینات ایشان و همرزمانشان بر می آید که ایشان علاوه بر تبلیغ و رزم کارهای مهمی را درپرونده حضورشان در جبهه دارند که متاسفانه به علت کتوم بودن بیش از اندازه ایشان مایل نیستند بر زبان و قلم جاری شود. برای مثال استاد در جلسات محرمانه ای که برای عملیات کربلای 5 توسط فرماندهان ارشد لشکر 25 کربلا برگزار میشد حاضر بودند که گوشه ای از گفت و گوهایی که ان جا رد و بدل میشد را میتوانید در صفحه 25 کتاب رصد دلتنگی ها مطالعه بفرمایید. استاد علاوه بر این ، چند روز قبل از عملیات کربلای 5 به همراه فرماندهان برای شناسایی منطقه عملیاتی عازم شدند. از این دست اشارات نسبت به رزم آوریهای استاد در کلامشان بسیار محدود دیده میشود که نشان از کف نفس ایشان دارد. طلبه رزم آور ما جوانی روحانی بود که با لباس خاکی بسیجی به همراه عمامه در جبهه ها حضوری پر رنگ داشت .ایشان اکنون نیز با خاطرات آن ایام وبا یاد همرزمان خویش زندگی می کنند و در انتظار پیوستن به آن سبک بالان عاشق روزگار میگذرانند و این شوق و اشتیاق خویش را برای شهادت در راه خدا بارها و بارها بر زبان جاری کرده اند. نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت سوم) خاطراتی از جبهه ها خاطرات استاد صمدی آملی از جبهه های جنگ بی شمار است که در قالب چندین جلد کتاب خاطره و شعر به چاپ رسیده است و بسیاری از آن ها را نیز در یادواره های شهدای عزیز به زبان جاری نموده اند. یکی از خاطراتی که حقیر از زبانشان شنیده ام این است که ایشان در یادواره شهدایی در قائم شهر فرمودند :(( پیروزی در کربلای چهار از نظر نظامی برای ما بسیار مهم بود. قبل از عملیات کربلای چهار خوابی دیدم. در آن رویای صادقه دیدم که عملیات شکست میخورد و تمام دوستانم را که قرار بود شهید شوند در آن خواب دیدم. پس از بیداری ان را با فرماندهان مطرح نمودم اما موفق نشدم به استناد یک خواب جلوی عملیات را بگیرم و این امری نا شدنی بود.در فاصله بعد از خواب تا شروع عملیات دوستانم را میدیدم که با من هستند و چند روز دیگر شهید خواهند شد و من از پر کشیدنشان مطلعم اما نمی توانم زبان باز کنم و به آن ها ماجرا را بگویم....استاد میفرمودند آن ایام مرا پیر کرد و بسیار بر من سخت تمام شد و ...)) خاطرات بسیار زیبایی از استاد صمدی و جهاد هایشان وجود دارد که گوشه ای از آن ها را با هم به مطالعه مینشینیم.  استاد در قسمتی از خاطراتشان مینویسند: یک شب بچه های تخریب چی در منطقۀ زبیدات ، هنگام خنثی کردن مین ها با مین هایی مواجه شدندکه ضامن هایشان کشیده نشده بود و آماده انفجار نبودند. در زیر یکی از مین ها برگه ای را پیدا کردند که به بنده هم نشان دادند. در آن برگه یکی از عراقی ها به فارسی نوشته بود: « برادران عزیز ایرانی ! ما جزو شیعیان عراق هستیم و ما را به زور سرنیزه و تهدید ، به جنگ در مقابل شما آورده اند . این تنها کمکی بود که می توانستم به شما بکنم و این را بدانید که اگر حمله کنید ، ما آمادۀ پیوستن به شما هستیم( منبع : رصد دلتنگی ها) ایشان در جای دیگری مینویسند: برخی از کسانی که در جبهه ها در مسیر سعادت قرار گرفتند و به فیض عظیم شهادت نائل شدند، کسانی بودند که قبل از پیروزی انقلاب در مسیر درستی نبودند و جزو جوان های لاابالی خیابان ها بودند. جوانی داشتیم که قبل از انقلاب هرچه از دستش بر می آمد ، انجام می داد. چنان انقلاب درونی در او ایجاد شد، که شهادت جزو اصلی ترین و بالاترین آرزوهایش شده بود. نهایتاً هم به آرزوی خودش رسید. سابقه و پیشینه ی شهید شیرسوار، فرمانده گردان امام محمد باقر(ع) لشکر 25 کربلا را در دوران طاغوت مشاهده کنید. ببینید ایشان به عنوان یک جوان در کدام وادی قرار داشت. به جبهه آمد و تحوّل عجیبی در او پیدا شد. ایشان خیلی بانشاط بود. این شهید عزیز با شهید بلباسی هر دو از یک شهر اعزام شده بودند؛ اما شهید بلباسی همیشه گریان بود و ایشان دائما خندان. یکی در قبض و دیگری در بسط . شهید بلباسی هی ناله می زد و می گفت: « فردای قیامت پیش حق متعال چه کنیم؟ » ایشان می گفتند: « خدا غیر از ما چه کسی را دارد؟» شهید شیرسوار در فاصله ی هزار متری مقرّ گردان امام محمد باقر(ع)، در هفت تپه، چاله ای کنده بود و می رفت آنجا عبادت می کرد و می گفت: « این چاله، چاله ی عشق ماست». وقتی عراقی ها آمدند و مقرّ گردان امام محمد باقر(ع) را بمباران کردند، ایشان داخل چاله مشغول عبادت بود. یکی از بمب های خوشه ای تا چاله ی عشق شهید شیرسوار رفته بود و آنجا افتاده بود. نهایتاً شیرسوار دشت عباس و والفجر 8 و والفجر 6 و کربلای 1 و بدر در محل عبادتش، در فاصله ی هزار متری از مقرّ گردان به شهادت رسید.(منبع: رصد دلتنگی ها ج 2 ) در جای دیگری استاد میفرمایند: در شب عملیات والفجر 8 ، سید بزرگواری بود که به جای اسلحه ، یک چوب دستی برداشت ! علت را پرسیدم ، گفت: ( با خودم عهد کرده ام بروم و از عراقی ها اسلحه بگیرم ! )اتفاقا همین طور هم شد. به یکی از سنگرهای عراقی رفته بود و از دست یکی از آن ها اسلحه گرفته بود.! (منبع: رصد دلتنگی ها) برای مطالعه خاطرات بیشتر به کتاب رصد دلتنگی ها مراجعه بفرمایید.نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت چهارم) جلسات استاد صمدی در جبهه ها ایشان با برگزاری جلسات متعدد درسی به احیای علمی رزمندگان مبادرت می ورزیدند و آن ها را در کنار جبهه جهاد اصغر متوجه جهاد اکبرمی نمودند.جلسات دعای کمیل و زیارت عاشورا و دعای ندبه ایشان با سوز و گداز عجیبی همراه بود که فضای جبهه ها را ملکوتی مینمود. استاد میفرمودند افراد طالب کمال و مشتاق علمی در جبهه ها بودند که با جدیت مباحث را دنبال مینمودند و سوالات شرعی خویش را میپرسیدند و حتی آنچنان متعبد به شرع بودند که در اوج زمستان در سرمای شدید برای غسل واجب خود را به آب یخ زده می انداختند.ایشان جلسات متعددی را در جبهه ها برگزار مینمودند تا به رسالت طلبگی خویش جامع عمل بپوشانند. برای مثال ایشان در کتاب رصد دلتنگی ها میفرمایند (( در صیلاویه روزی 3-4 کلاس برای رزمنده ها داشتیم و حیف که ضبط نشد. اگر چه همه آن ها در نظام تکوین می ماند)) استاد در جلسات متعددی که در جبهه ها برگزار مینمودند  علاوه بر مسائل شرعی و احکام به  مسائل اعتقادی رزمندگان عنایت ویِژه ای داشتند و با صبر و حوصله به شبهات و سوالات رزمندان پاسخ میدادند و برای آن ها از اسرار دین و حقایق ناب اسلام محمدی میگفتند. جالب است بدانیم که حضرت استاد مباحثی مانند کتاب عظبم الشان لقا الله میرزا جواد آقا ملکی تبرزیزی را برای آن جوانان سالک و عاشق تدریس مینمودند. به راستی پشت سر آن همه مجاهدت و جانفشانیهای جوانان برومند ما در جبهه ها معرفت و دانش بود که العلم امام العمل. استاد صمدی آملی بلبلی خوش آواز هستند که به فرموده حضرت علامه حسن زاده آملی دارای نوای داودی می باشند. ایشان با صدای دلنشین خود هر هفته جلسات دعای کمیل و ندبه و زیرات عاشورا و دعای توسل را برای رزمندگان برگزار مینمودند که اکنون نیز  جلسات دعای ایشان گاها با بیان خاطراتی از آن ایام روحانی همراه میشود. مباحثه در جبهه ها مباحثه در بین طلاب امری است بسیار مرسوم و متداول که همیشه مورد تاکید حضرت استاد صمدی آملی بوده است.ایشان از مباحثه های طلبگی خویش خاطرات شیرینی را بیان میدارند. یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود برای مثال ایشان میفرمایند : ((در حین آموزش نظامی مشغول خواندن  ( مغنی اللبیب ) بودیم و با شهید حمید زاده امیر کلائی در حال مباحثه بودیم که خبرسقوط خرمشهر به ما رسید)) توصیه استاد بر این است که دانشجویان و طلبه ها مباحث را خوب نزد استادی بخوانند و سپس با یکدیگر آن ها را به مباحثه بنشینند تا مطالب خوب برایشان جا بیفتد و زوایای پنهان بحث مکشوف شود. آری به وقت رزم میباید رزم آور بود و به وقت درس می باید دانش ور .  و به وقت عبادت میباید عابد و در عین حال رویگردان از دنیا و زاهد . می باید در عین تعبد به ظواهر شرع در پی فهم  بواطن نیز بود. نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت پنجم) راز شهید نشدن استاد صمدی آملی نکته ای عجیب در این هشت سال جهاد  ایشان خود نمایی میکند و آن این است که دستی غیبی حضرتشان را از گزند آسیب ها در امان نگه می داشت در صورتی که به اعتراف سرداران بزرگ جبهه مانند سردار شالیکار و سردار قربانی و ... استاد بارها در خط مقدم و در کوران درگیری ها مردانه جنگیدند اما چه شد که جان سالم به در بردند؟ می باید رازش را از بزرگ مردی الهی اعنی علامه عارف حسن زاده آملی جویا شد. استاد صمدی آملی در یادواره شهدای خشواش سال 1390 در جمع زائران شهدا و بزرگان جنگ و جهاد به بیان خاطره ای پرداختند. استاد فرمودند:(( در سال66 یا 67 که پایان جنگ بود حضرت علامه از جنبه ظاهری ما را شناختند. تا قبل از آن در جلسات ایشان حاضر میشدیم اما به عنوان یک طلبه شرکت کننده در درس.در سال 66 ایشان یک مربع بسم الله برای ما نوشتند و فرمایشاتی داشتند و رفتیم  و سپس  برگشتیم. در ان ایام سوالی در ذهن ما بود که چرا مجروح نمیشویم یا شهید نمیشویم... این سوال برای من بود. بعد از چندین سال سوال ذهن ما حل شد. علامه حسن زاده آملی فرمودند تمام هشت سال جنگ ، شما را زیر نظر داشتم)) رسالت استاد صمدی آملی آری ، آن ولی الهی با جان عرشی خویش باذن الله حضرت استاد صمدی را زیر نظر داشت تا او را برای تربیت نفوس مستعده آماده گرداند.استاد می باید زنده می ماند تا به رسالت خویش جامع عمل بپوشاند و ان رسالت ، جهاد در وادی علم و دانش و احیای فلسفه و عرفان ناب بود. در شرایطی که ملاصدرا ها به کهک قم تبعید میشدند و فلاسفه و عرفا تکفیر میگردیدند. در شرایطی که تفسیر سوره حمد امام خمینی با اعتراض علمای عوام متوقف گردید و در شرایطی که نامه امام به گورباچف با اعتراض و تظاهرات جمعی از به اصطلاح روحانیون جاهل مواجه گردید و در شرایطی که علامه طباطبایی ها سنگ ها و فحش ها خوردند و شنیدند و در شرایطی که نام فلسفه و فیلسوف و نام عرفان و عارف به توسط متفلسفین و صوفیان ناصافی الوده گردیده بود می باید شخصیتی دلسوز و پاک ظهور میکرد تا در این وادی پر بلا خود را فدا کند. استاد شخصیتی است که اینچنین توجه حضرت علامه را به خود کرده بطوری که او را هشت سال زیر نظر بگیرد و با دعای خویش او را حفظ کند. به راستی اهل باطن میدانند در باطن ها چه میگذرد و امثال علامه حسن زاده ها میدانند که چه کسانی میباید پرچم داران عرفان و فلسفه باشد و نفوس مستعد را برای رسیدن به مقامات الهی تربیت نماید.نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت ششم) داغ دیده ای مجنون استاد ، داغ دیده ای است که برادر و داماد و اکثر دوستان خویش را در راه اسلام از دست داده است. و بارها به توسط شهدا در خواب و بیداری بشارت شفاعت دریافت نموده است. ایشان خود را روضه خوان شهدا میدانند و عمدتا دعوت هایی که از ایشان برای یادواره شهدا میشود را با جان و دل به احترام شهدا اجابت مینمایند. استاد در یکی از یادوارهای شهدا میفرمودند: (اگر این دو دست من به حرف بیاید به شما میگویند که ما جنازه صد ها جوان در خون غلتیده را حمل نموده ایم.) بسیار سخت است که انسانی شاهد شهادت دوستان خویش در طول ایام انقلاب اسلامی و دفاع مقدس باشد و دم بر نیاورد. گریه ها و روضه خوانی های استاد برای شهیدان بسیار بسیار تاثیر گزار و غم بار است که ناشی از داغ صد ها لاله در خون تپیده می باشد. نجوایی عاشقانه با شهدا مثنوی نجوا با شهیدان ایشان مثنوی غمباری است که به بیان گوشه ای از خاطرات جبهه و جهاد ایشان میپردازد.در این مثنوی ایشان اسامی شهر ها  و لشگر ها و گردان های لشگر 25 کربلا و هم رزمانشان را به طرزی بسیار دلنشین در قالب شعر بیان نموده اند.گوشه ای از این مثنوی را با هم زمزمه مینماییم  تا خوانندگان عزیز خودشان با خواندن این ابیات به آن دوران منتقل شوند و با روحایات جهادی استاد آشنا گردند و در کنارش به قدرت شعر پردازی ایشان نیز پی ببرند و همچنین با درد و دل های ایشان هم نوا شوند.  ای عزیزان عقده دل وا کنم با شهیدان خدا نجوا کنم تحفه ای از بوستان دوستان همچو طوطی هدیه از هندوستان از صمیم دل سخن آغاز کن قلب خود با یاد یاران ساز کن یاد سیداویه و بزم طرب رزم های دوستان در نیمه شب اشک ها از چشم ها سیلاب بود نخل ها از اشک ها سیراب بود صوت نخلستان و یارب در نهان مثل یاد طوطی از هندوستان زالپور و آن نماز های شبش یاد خلوت ذکر یارب یاربش از عزیز دیگری یادی کنم جمشید نائیجیان نامی برم آن عزیز دیگرم درویش بود باز گویم نام او آویش بود آه درویشان عذا داری کنید بهر یارانم شما زاری کنید مسلک مولای درویشان علی مسلک این جمله هم کیشان همی آه یاران گریه و زاری کنید قلب ها از عقده ها خالی کنید باز گویم مثنوی جبهه ها جمع میکردیم پاره پاره ها کربلای 4 با اروند رود صحنه های کربلا را مینمود صحنه ایثار و ایمان و وفا آمبولانس و جسم های با صفا یک به یک پر میکشیدند سوی او چهره حق در تجلی رو به رو یاد سردار عزیز جبهه ها نور چشم گردان مالک ما آن نترس بیشه جنگ و جهاد در کمر محکم کمربند می نهاد یعنی بابایی جانباز صبور ای مالک اشتر در بدر و تبور خط شکن در حمله والفجر هشت حیرت از رزمش جمال کوه و دشت یادی از کربلای 5 کن دل به یاد دوستان در رنج کن یادی هم از حمله خیبر کنم فتح خیبر باز هم تکرار شدنیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت هفتم) جانباز بیشه های جنگ و سالک دریای علم  استاد صمدی آملی در حقیقت جانبازی شیمیایی است که از بمباران های شیمیایی آن ایام آثاری را در جانشان به یادگار حفظ نموده اند. ایشان میفرمودند بعد از جبهه عهد کردم خودم را وقف این مردم نمایم و الحق این کار را نمودند.از بعد جنگ تاکنون جلسات درسی ایشان در جای جای ایران برگزار میشود و بسیاری از آن ها ضبط و ذخیره گردیده است که گنجینه بسیار بسیار گرانقدری از معارف الهی را ایجاد نموده است.هزاران ساعت سخنرانی علمی در زمینه های مختلف اعم از اصول و فقه و منطق و فلسفه و عرفان و تفسیر و هیئت و طب و ... از ایشان به یادگار مانده است که حاصل جهاد بی وقفه ایشان در سنگر علمی می باشد. ایشان بعد از جبهه ها خود را متوجه مهمترین نیاز کشور یعنی علم نمودند. علم گوهری است انسان ساز که امثال صمدی ها میدانند چه ارزشی دارد. ان شا الله در ادامه به طور مبسوط به مجاهدت های علمی ایشان و آثارشان خواهیم  پرداخت. افسوس استاد یکی از افسوس هایی که استاد میخوردند این بود که جلسات درس و بحثی ایشان در جبهه ها به صورت مکتوب یا مضبوط ثبت نشده. اما ایشان میدانند که کتاب جان آن شهیدان الهی مخزن اسراری است که این حقایق را به خوبی در خود پیاده نموده است.افسوس دیگر ایشان ، عدم ثبت تمام خاطرات ایام جنگ می باشد. ایشان در کتاب رصد دلتنگی ها در این رابطه میفرمایند: ((مجموعه خاطراتم را در حدود بیست نوار ضبط کرده ام و الان پشیمانم که چرا تمام خاطراتم را ضبط نکرده ام. گمان می کردم شاید ضرورتی به گفتن و نوشتن بعضی خاطرات نیست اما الان پشیمانم که متاسفانه خیلی از خاطرات در ذهنم نمانده است. در صیلاویه روزی 3-4 کلاس برای رزمنده ها داشتیم و حیف که ضبط نشد. اگر چه همه آن ها در نظام تکوین می مانند. الان یک حسرتی بر من مستولی است که ای کاش در ایام دفاع مقدس فقط کاغذ و قلم در دست می گرفتم و آن چه که پیش می آمد و مشاهده می کردم ، می نوشتم. ! زیرا به دست گرفتن اسلحه و بعضی امور دیگر را ، دیگر عزیزان هم انجام می دادند و ضرورتی برای من محسوب نمیشد ولی ثبت خاطرات خود و دیگران بسیار مهم بود. علی ای حال دریایی از خاطرات گوناگون در ذهن دارم ولی هنوز از گفتن بسیاری از آن ها راجل و عاجزم)) جنگ با تمام خوبی و ها و بدی ها و خاطراتش گذشت و حاصلش حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شد اما درس هایی که از این هشت سال دفاع جانانه میتوان گرفت ارزشی دارد که در بیان و قلم نمیگنجد. خاطرات آن ایام گنجینه ای است از درس ها و موعظه ها و پند ها که الحق و الانصاف در آینده  و گذشته تاریخ شاید نمونه اش را نتوان پیدا کرد.نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت هشتم) طلبگی استاد استاد  تشنه ای بودند و هستند که گم شده خویش را در علم یافتند و با جان و دل به تحصیل آن پرداختند. از خاطرات ان ایام ایشان اطلاعات چندانی در دست نداریم اما خودشان در گوشه و کنار صحبت هایشان اشاراتی به ان ایام دارند از جمله در دروس معرفت نفس فرمودند (مقداری از ادبیات را نزد مرحوم دشتی ( مترجم نهج البلاغه)  خواندم . حضرت استاد با مرحوم دشتی رفاقت بسیار زیادی داشتند و کارهای علمی زیادی با ایشان انجام دادند ،از جمله در ترجمه نهج البلاغه با مرحوم دشتی همکاری داشتند. در جایی دیگر فرمودند:زمان ما سه سال طول کشید تا جامع المقدمات را خوب بخوانیم.) طلبه درسخوان ما دارای استعداد وافری در تحصیل بودند به طوری که در جلسه 195 معرفت نفس میفرمودند : ( صرف میر ، عوامل فی النحو ، هدایه و صمدیه را برای عده ای تدریس کردیم. پیش میخواندیم و برای قبلی ها تدریس میکردیم. ) یعنی در زمان طلبگی برای طلبه های پایه پایین تر مطالب را تدریس مینمودند و در عین حال خودشان مشغول تحصیل در پایه بالاتر بودند واین رسم بسیار زیبایی بود که در حوزه ها دایر بود و اکنون  کماکان هست. استاد در جلسه 243 معرفت نفس فرمودند: (بنده پنجم ابتدایی را خواندم که راهی شدم برای طلبگی. پدر بزرگوار و مادر بزرگوار ما بر من حق بسیار دارند. پدر و مادر ما برای ما استکان و نلبکی و دیگ و رخت و خواب و .. گذاشتند تا با خود به حوزه ببرم. برادر ما رخت خواب را به دوش گرفتند. مادر ما خیلی گریه میکرد که دارم بچه ام را از خودم دور می کنم.) طلبه حقیقی بودن خون دل خوردن میخواهد و با چند سال مطالعه سطحی و ملبس شدن ظاهری حاصل نمیشود. ایشان در توصیه به طلبه ها در جلسه 206 معرفت نفس میفرمایند: (به عزیزانی که میخواهند طلبه بشوند میگوییم از روی خیال نیایند بلکه تصمیم بگیرند که حد اقل 20 سال بنشینند و فقط درس بخوانند و با دنیا کاری نداشته باشند.) تصمیم راسخ استاد استاد صمدی آملی شخصیتی است که خودش را وقف این مردم نموده و از همه هستی خویش در این مسیر پر زحمت مایه گذاشته است. ایشان در جلسه 187 معرفت نفس میفرمایند : بعد از جنگ به حقیقت تصمیم گرفتم که کارگر این مردم باشم. به راستی کارگری این مردم کمالی است که هر کسی به آن نمیرسد و این کارگری در حقیقت اطلاعت از فرمان خداست که فرموده به خلقم مهربانی و نیکی و خدمت کنید. به یاد دارم که یک روز در سه شهر مختلف پای منبر ایشان نشستم.  ایشان رنج این سفر ها را بهه جان میخرند تا شاید جان مستعدی را بیدار نمایند و به راه بیاورند. به جان پیر خرابات و حق صحبت او که نیست در سر من جز هوای خدمت اونیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت نهم) ماجرای تپه نور الشهدا استاد صمدی آملی رزمنده ای پاک باز هستند که متولی سه شهید گم نام میباشند و شاید یکی از دلایل این مساله برادر مفقود الجسدشان باشد.این شهیدیان عزیز به فرموده استاد امام زادگان عصر حاضر هستند. بهتر است ماجرای تپه نور الشهدا و این سه شهید گم نام را از خود استاد جویا شویم. حضرت استاد صمدی آملی در کتاب رصد دلتنگی ها میفرمایند:(( تپه ی نورالشهدای خشواش آمل قبل از انقلاب مرکزی برای فساد زن ها و مردهای کلاش بود.چراغ زنبوری برمی داشتند و می رفتند آنجا قمار بازی می کردند.آن جا محلی برای شراب خواری بود. بعد از تدفین سه شهید گمنام در    تپه ی نورالشهدا،آقای 50ساله ای که اصلا در وادی انقلاب نیست، آمد پیش من و در حالی که زار زار گریه می کرد؛گفت: «آقا من قبل از انقلاب خواب تپه ی نور الشهدا را دیده بودم.  حالا که شما شهدا را دفن کردید؛ آن خواب به یادم آمده است». با توجه به این که این مرد شخصی انقلابی نیست؛ کسی نمی تواند بگوید خودشان دارند نان در روغن می ریزند. این آقا کسی است که صرفا مشغول کار و زندگی خودش است. این خواب را زمانی دیده بود که خبری از انقلاب نبود و این نقطه محل تجمع افراد فاسد بود . خوابش از این قرار بود؛ گفت: « من در خواب دیدم  روحانی نورانی که عمامه ی مشکی بر سر داشت، در بالای تپه آمد و شروع کرد به حفر سه تا قبر و سه تا شهید در آن جا دفن کرد. بعد دیدم از بالای تپه، خون مثل سیل جاری شد و ایشان خون ها را با بیل جوب بندی کرد و همه ی تپه را با خون آبیاری کرد. رفتم جلو گفتم آقا چه می کنی؟ گفت می خواهم با خون این جا را آب یاری کنم تا نورانی شود. بعد ها که انقلاب اسلامی صورت گرفت و تصاویر حضرت امام ره از رسانه ی ملی پخش شد؛ این مرد تازه متوجه شده بود که آن سید روحانی که قبل انقلاب در خواب دیده حضرت امام خمینی ره بوده است) ) در خرابات مغان نور خدا می‌بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت دهم) مرد کار و علم ایشان مرد کاری است که سالیان درازی به کارهای کشاورزی پرداختند و از حاصل دسترنج و عرق خویش بهره مند گردیدند. در عین حالی که در قله علم اند و از جان خویش در راه علم مایه گذاشته اند از کار و عرق ریختن هم غافل نبوده اند.این روش و سیره ائمه معصومین است که این شاگرد مکتب آن اولیا به آن تاسی نموده است.در یکی از یادوارهای شهدای شهر جویبار از دهان مبارکشان شنیدم که میفرمودند :بنده پانزده سال مداوم بر روی زمین کشاورزی کار کردم. ایشان شخصیتی است که با تاسی از امیر المونین عرق ریختن برای کسب درآمد حلال را جهاد میدانند و خودشان سالیان درازی به این کار اشتغال دارند. استاد شخصیتی است تشنه دانش که عمر خویش را در طلب این گمشده عزیز وقف نمودند و برای یافتن آن در نزد اساتید فن زانوی ادب بر زمین زدند.  تشنه دانش آن چنان تشنگی ایشان برای تحصیل و تدریس وافر است که میفرمودند زمانی بود که از صبح تا به غروب در زیر آفتاب سوزان در زمین کشاورزی کار میکردم و عرق میریختم و بعد از کار ، سریع خودم را به مسجد برای کلاس می رساندم تا از درسم باز نمانم. منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش مرا اندر دل آتش همی باشد نشیمن ها در خاطره ای نیز خاطر نشان شدند که در راه تحصیل دانش حتی یکی از فرزندانم را از دست دادم که تفصیل این ماجرای پر درس مجال دیگری میطلبد. عمدتا وقت حضرت استاد با مطالعه و تحقیق و تدریس و تالیف صرف میشود که حاصل زحماتشان در قالب صد ها جلسات ضبط شده و چندین جلد کتاب و رساله در اختیار مشتاقان در رشته های گوناگون علمی قابل دسترسی است. ایشان در جلسه 189 معرفت نفس میفرمایند : بهترین زنگ تفریح انسان این است که برود در کتاب فروشی و گردشی کند. جمله ای که میزان تشنگی ایشان را به خوبی نشان میدهد این است که ایشان در جلسه 190 معرفت نفس میگویند : ای کاش ده هزار سال عمر داشتم و اسرار و آیات را زیر و رو میکردم. بزرگترین اساتید استاد استاد صمدی آملی از اساتید بزرگواری بهره برده اند که در بین ان ها نام بزرگانی مانند علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی و آیت الله صالحی مازندرانی و مرحوم دشتی خودنمایی میکند اما به فرموده حضرت استاد صمدی آملی استاد اصلی ایشان حضرت علامه حسن زاده آملی بودند که علاوه بر تدریس علوم ظاهر و باطن رهبری ایشان را در مسائل عرفان عملی نیز بر عهده داشتند و دارند. طی وادی علم و عمل بدون استاد کتل طی کرده مقدور نمی باشد و توصیه همیشگی حضرت استاد به این است که طالب کمالات حتما در نزد استاد توانایی زانوی ادب بر زمین بزند. طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهینیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت یازدهم) اشراف علامه بر استاد صمدی آملی حال که سخن از عرفان عملی و خضر راه به میان آمد بهتر است در مورد خضر راه استاد صمدی آملی سخن به میان آوریم و رابطه این استاد و شاگرد را به طور اجمالی از نظر بگذرانیم. حضرت علامه حسن زاده آملی یگانه  ای هستند شرح وصف او از قلم ناتوان این حقیر فقیر سر تا به پا تقصیر ساخته نیست. سخن از حضرت علامه شد و قلم به تحیر افتاد تا چه نویسد. بهتر است هیچ ننویسد و تنها ناقل باشد. حضرت استاد صمدی آملی در یکی از جلسات معرفت نفس میفرمودند: اگر ما دست از پا خطا کنیم و در جلسات درس بخواهیم مطلبی بگوییم یا کاری کنیم که مطابق هوای نفس ما باشد و برای خودمان باشد حضرت علامه گوش ما را میکشند. ایشان در جلسه 147 معرفت نفس میفرمایند: آقا (علامه حسن زاده آملی ) شبانه روز ، بنده را چک میکنند. من مطلقا در شبانه روز در دید و منظر هستم. یک قدم اگر اشتباه برداریم می سوزیم.ظاهر و باطن و گذشته و آینده من معلوم است.... ایشان در جلسه 184 معرفت نفس میفرمایند : الحمدلله که نه نان داریم و نه روغن و نه دندان. آقا (حضرت علامه ) همه را از ما گرفتند.  آری تربیت اولیا الهی اینکونه است که شاگردانشان را با دیده تیز بین خویش زیر نظر دارند تا ان ها را شجره طوبی نمایند که اصلها ثابت و فرعها فی السماء. و این مساله عجیبی نیست. در سیره اولیاء الهی مانند آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و ملاحسینقلی همدانی و میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و دیگر حضرات به وفور از این مسائل وجود داشته است. یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد   اعتماد علامه حسن زاده آملی به استاد حضرت علامه حسن زاده آملی در مقدمه کتاب عرشی مآثر آثار استاد صمدی آملی میفرمایند: ((...انجاز چنین اثر قیم از مثل ایشان متوقع است که سالیانی درمحاضر درس و بحثم به دقت نظر و حسن رویّت و تحلّییه منقبتین علم و عمل او اعتماد دارم . و به حمد لله ـ تعالی شانه ـ خود اکنون عهده دار تعلیم و تدریس و افاضه ی معارف به نفوس مستعده است)) آری استاد الهی ما از نظر علم و عمل مورد اعتماد حضرت علامه کبیر حسن زاده آملی هستند و این اعتماد حاصل سالیانی دراز اشراف حضرت علامه می باشد.استاد سالیان درازی قبل از حضور به محضر حضرت علامه تحت نظر ایشان بودند و سالیان طولانی شاگردی ظاهری خویش هم به شهادت خود حضرت علامه توانستند اعتماد حضرت علامه را جلب نمایند.   تشویق جوانان به شرکت در جلسات استاد حضرت علامه بارها و بارها جوانان مشتاق کمالات را به این شاگرد مورد اعتمادشان ارجاع داده اند و ان ها را توصیه نمودند که دست از دامان ایشان برندارند: علامه حسن زاده آملی:(( الانه که یه بزرگواری زحمت کشیده ای -تحصیل کرده ای-حرف شنیده ای-خون دل خورده ای-زبان فهمی به نام جناب آقای صمدی پیدا شد در میان شما ،خودش را وقف شما کرد،عزیزان من قدر بدانید شهد الله)) منبع:سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده-دی وی دی سخنرانی های ایشان.بخش بیانات آری می باید خود را وقف تحصیل و تعلیم نمود و روحانی واقعی می باید اینگونه باشد. استاد نیز فرموده اند من خود را بعد از جبهه وقف این مردم نموده ام که استاد عظیم الشانشان هم به این مساله تصریح نموده اند تا صحت عهد شاگرد را تایید نمایند. علامه حسن زاده آملی: ((مسجد و حسینه کلاس اکابره. منبر کلاس اکابره.الحمدلله رب العالمین.والله خیلی از عزیزم حضرت آقای صمدی {متشکرم}.چقدر تقدیر کنم که کلاس های خوبی تشکیل دادند.الهی شکر. موفق باشید. شما ها بروید از محضرشون استفاده کنید ان شا الله تعالی.خداوند ایشان را ،امثالشان را،همه روحیانیان را موفق و موید بدارد برای احیای نفوس مردم.الم یاتکم فیها نذیر)) منبع:سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده-دی وی دی سخنرانی های ایشان-بخش بیانات(شماره تراک:۳۵۹) علامه حسن زاده آملی: ((این عزیز ما قابل است.جناب حجت الاسلام صمدی عزیز.قابل است که مربی باشه.بذر افشانی کنه.امام امیر المومنین تعبیری دارد به شاگرد کاملش کمیل.در آنجا بیانی دارد.اگر آن حرف را توسعه بدهیم به این میرسیم که علما برزگرند.کشاورزند.بذرشان معارفه.حقایق قرآنه.آیاته.اخباره.مزرعشان جانهای مستعد است.دلهای من و شماست.و این بزرگوار شایستگی دارد که در مزرعه دل های مستعد الحمدلله بذر افشانی کند.خیر ببینید.از محضرشون استفاده کنید.ایشون هم انسان الهی اند الحمدلله رب العالمین.الحمدلله رب العالمین.مایه مباهات ماست.افتخار میکنیم.حرف بشنوید.خیر شما را میخوان.سعادت شما را مسالت میکنند.کارمان عزیزان بذر افشانی است.حالا این روحانی بزرگوار جلیل القدر خودش را به خوبی وقف این مردم کرد.خداوند بر توفیقاتش بیفزاید ان شا الله تعالی.الحمدلله.الحمدلله.ذلک فضل الله یوتیه من یشاء. تا کور شود هر آنکه نتواند دید.خداوند به شما توفیق کسب معارف بیش از پیش عطا بفرماید.ان شا الله تعالی...ما کمال تقدیر و تشکر را از عزیز خودمون،دانشمند عزیزمون،که در پی انسان سازی است (داریم)الحمدلله.کار آخوند همینه...الحمدلله که ایشون موفقند و مویدند و الحمدلله که شما مستعدید.)) منبع:سخنرانی های ضبط شده حضرت علامه.دی وی سخنرانی های ایشان.بخش بیانات(شماره تراک:۳۵۶) و از این دست مطالب بسیار است که این مقاله را مجال بیان همه آن ها نیست. تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت همت در این عمل طلب از می فروش کن پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن  نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت دوازدهم) یکی بودن سیره استاد و شاگرد در پرورش نفوس استاد صمدی املی سیره ای را در پیش گرفتند که همان سیره استادشان حضرت علامه حسن زاده املی است. حضرت علامه سالیان درازی برای مردم منبر میرفتند و این منبر ها را از حالت عمومی و سرگردان به صورت کلاس درس و منسجم در اوردند و به تربیت نفوس مستعد پرداختند . حضرت استاد هم با تاسی به این استاد عظیم الشان همین روش را در پیش گرفتند و چه بسا در بعضی زمینه ها موفق تر عمل نموده اند زیرا شرایط برایشان فراهم تر از زمان حضرت علامه بود و ایشان در عصری شروع به تبلیغ نمودند که مسیر به توسط بزرگان عرفان مانند علامه حسن زاده ها و علامه طباطبای ها و ایت الله قاضی ها و ... محیی شده بود. در مکتب حقایق پیش ادیب عشق هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی علامه حسن زاده آملی :((چقدر این جلسه ما روحانیه.من گزاف عرض نمیکنم.خیلی خوشحالم.شاداب.شادان.خیلی روحانی.خیلی جوانان خوب.عزیزان خوب.فرزندان خوب.خیلی خوب. الهی شکر.خوب آقا.جناب آقای صمدی، خیر ببینی ان شا الله.آفرین.الحمدلله رب العالمین.بنده هم در حدود 25 سال در آمل همین برنامه آقا(صمدی ) را داشتم.هر وقت حوزه ما تهران ،قم، تعطیل میشد می آمدم آمل.محرم ها.ماه رمضان ها.تابستان ها،آمل بودم.سه تا جلسه درس و بحث و گفت و شنید و اینا بود. خیلی تور انداختیم.خیلی هم ناز نفوس مستعده را هم میکشیدیم.ضرر نکردیم. اما الحمدلله مثل اینکه حضرت آقای صمدی موفق تر از بنده هستند.الحمدلله تعالی.الهی شکر.ما حسودیمون نمیشه.شکر میکنیم خدا را.چه بسیار خوب.الحمدلله رب العالمین.خیر ببینید.خیلی مرا خوشحال فرمودید.شما را میبینم بسیار روحیه گرفتم.انبساطی به من دست داد.بله.الهی شکر...  این ها (خاکی ها)شما را نمیبینند؟این شیران الهی را،این اولیا الله را،این مالک اشتر ها را،این مظاهر حضرت صدیقه طاهره را،این مظاهر حضرت زینب کبری را،چه میگویند (این خاکی ها)...)) منبع:سخنرانی های ضبط شده حضرت علامه.دی وی سخنرانی های ایشان.بخش بیانات(شماره تراک:۳۵۰) آرمیده بودن دل علامه کبیر به استاد اری تربیت نفوس و پرورش افراد امری است بسیار خطیر که اولیاء الهی این اجازه را به هر شاگری نمیدهند مگر آنکه ان شاگرد را سالیانی زیر ذره بین قراردهند و او را در دو جبهه علم و عمل خوب بیازمایند و دلشان به او بحق آرمیده شود. ورنه این راه راهی نیست که هر بی سر و پایی را بدان مجال حضورباشد. علامه حسن زاده املی : ((این عزیز(استاد صمدی)از روحانیون واقعی ما هستند....انسان بزرگوار.روحانی شریف.از مدرسین حوزه.پاک.پاکیزه.خوب.خوش.جناب حجت الاسلام حاجی آقای صمدی... دلمون به این بزرگوار آرمیده.به حقیقت عرض میکنیم...)) منبع:سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده-دی وی دی سخنرانی های ایشان(تراک360)  نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت سیزدهم) علت کم بودن اولیا الله در متن اجتماع  هر کسی نمیتواند به این جایگاه برسد و متاسفانه تعداد این بزرگ مردان الهی در همه برهه های زمانی اندک بوده و خواهد بود. راز قلت این افراد در چیست؟ به راستی چرا نباید این مردان الهی به وفور یافت شوند و دستگیر مردم درمانده گردند؟ پاسخ این سوال را میباید از حضرت علامه حسن زاده آملی جویا شد. حجت الاسلام و المسلمین یوسف پور(امام جمعه موقت ساری)در مجلس ترحیم مادر استاد صمدی آملی بیاناتی ایراد نمودند که پاسخ سوال ما را در بر دارد جناب یوسف پور : ((مجلس شریف و بزرگ با حضور شما سالکان شریعت و طریقت .با شما عاشقان و دلدادگان مکتب ولایت که همه و همه در این راستا مدیون حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمین صمدی آملی و در نتیجه هم مدیون مادر بزرگوار و گرامی هستیم. بنده خود را کوچکتر از ان میدانم  که در این محضر شریف که همه اشنا هستید از حضرت استاد صمدی چیزی بگویم و معرف ایشان باشم.خیلی کوچکتر از آنم. در یک ملاقاتی که در محضر حضرت اقا (علامه حسن زاده)  داشتم. ایشان سوال از کلاس ها و جلسات حضرت استاد صمدی آملی داشتند عرض کردم که بسیار بسیار خوب است و مورد استقبال بسیار گرم جوانان عزیز واقع شده است منتهی حیف است که ایشان تک اند. و تنهایند و کم اند. جناب علامه حسن زاده آملی فرمودند: کم است چون جان به لب می آید تا کسی به این جایگاه برسد.جان به لب می آید تا کسی چون صمدی آملی شود...)) 28/10/1381مجلس ختم مادر حضرت استاد صمدی آملی. منبع:دی وی دی شماره پنج از آثار استاد بخش ارتحال  آری این جور افراد کم اند اما هستند و تشنگان را از معارف ناب الهی سیراب میکنند و نباید نا امید بود. از تو حرکت و از خدا برکت. همیشه در گوشه و کنار افرادی هستند که از طالبان کمال دستگیری نمایند. ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت چهاردهم) دل سوزی استاد برای وضع اجتماع روحانیون حقیقی دلسوز ترین اقشار به حال اجتماع هستند و خودشان را وقف اصلاح مفاسد اجتماع میکنند. استاد صمدی آملی عزیزی رنج دیده و خون دل خورده است که دلی پر از خون و دهانی پر از آه از دست این اجتماع روزیشان شده است. ایشان میفرمایند:((انحراف یک دختر جوان بیشتر از شهید شدن شهدا دل انسان را می سوزاند. فسادهای اجتماعی، دل جبهه دیده ها را پاره پاره کرده است. این وضعیت باید به نحوی حل شود. مسئولین بنشینند و تصمیم هایی اتخاذ کنند. گفتند: « ضرورت ندارد دخترها چادر سر کنند، مانتو هم حجاب است!» حالا هم کم کم تمام موهای سر دختران ظاهر شده است. قتلگاهی برای دختران درست شده است. روز به روز انحرافات بیشتر می شود. این ها کی قرار است حل شود؟ با دست خودمان داریم دخترها را زنده به گور می کنیم، این گور، گور فساد است و بدتر از زنده به گور کردن نوزادان دختر در زمان جاهلیت است. تا کی، کار امروز باید به فردا موکول شود؟ بهترین سرمایه ی عمر یک پدر و مادر، دختر و پسر اوست، این سرمایه دارد از بین می رود. بسیجیان، سپاهی ها و خانواده های شهدا! من و شما نباید آلوده بشویم. حفظ حریم دین خدا وظیفه ی ماست. این مهم ترین خدمتی است که ما می توانیم در حق این کشور و نظام انجام دهیم. در مسیر دین خدا باشید و پاک زندگی کنید! حق نداریم بگوییم دیگران گمراه شده اند، پس ما هم گمراه بشویم. مدافع انقلاب باشید و در میدان های مختلف حاضر باشید.)) منبع :رصد دلتنگی ها ص 39 آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود   تعبد و توصیه  استاد به ظواهر دین استاد صمدی آملی عارفی اهل باطن است که هیچ گاه از ظاهر غفلت نورزیده و در توصیه به جویندگان کمال میفرمایند (( شعائر اسلامی را حفظ کنند. خانم های گرامی با پوشش و حجاب قرانی که همان چادر است باشند و با اجازه شوهر از منزل بیرون روند و در اجتماع و درس ها حاضر شوند و آقایان هم با چهره اسلامی به خصوص محاسن و با مراعات حد اقل دستور شرعی باشند که به چهره پیغمبر و آل طاهرینش باشند که ظاهر و باطن خود را مطابق ظاهر و باطن  دین خدای تعالی قرار دهند و بدانند که : دین خدا ناموس خداست و حرمت ناموس الهی را نگهدار باشند... ))منبع:حامل اسرار آری. راه این بزرگمرد و سلسله اساتیدشان از درویشان و صوفی مسلکان ناصاف جداست. این بزرگمردان در عین التزام به ظاهر دین مبین اسلام از باطن نیز غفلت نمی ورزند و ظاهر را نردبان باطن قرار میدهند. از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف نکته‌ای هرگز نشد فوت از دل دانای تو نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت پانزدهم) دلبستگی استاد به امام خمینی استاد صمدی آملی عاشقی دلبسته بودند که به مقتدای خود امام راحل ، خمینی کبیر ، عشق میورزیدند و دائما از ایشان برای استقامت و جهاد الهام میگرفتند. استاد هشت سال تمام در جبهه های حق علیه باطل حضوری موثر داشتند و خود را وقف اسلام و مسلمین نمودند و از از هر فرصتی برای استفاده از این پیر فرزانه بهره میبردند و رزمندگان را با آرمان های رهبر کبیر انقلاب آشنا میکردند و خودشان به این آرمان ها و پرچم دار این آرمان ها دلبستگی تام داشتند. مثلا بعد از بازگشت امام از پاریس استاد به همراه برادرشان بارها به زیارت امام در منزلشان شرفیاب شدند تا از برکت وجودی ان عزیز بهره مند شوند.در طول تمام این سالیان استاد گرانقدر ما حامی انقلاب و امام بودند و از هر چه که داشتند در راه حفظ این شجره طیبه دریغ نورزیدند. استاد با نگاه تیزبینانه خویش به تحلیل انقلاب اسلامی ایران میپردازند و میگویند (انقلاب دوم امام مهم تر از انقلاب اول ایشان بود... تفسیر سوره حمد امام خمینی و نامه ایشان به گرباچف حاوی نکات و مسائل بسیار مهمی بوده است که زمینه را برای احیای فلسفه و عرفان اسلامی به خوبی محیا نموده است. ) استاد بارها به مطالعه کتب امام خمینی سفارش مینمودند و خودشان نیز از این کتب بهره وافر برده اند و گاها به شرح ان ها پرداخته اند. جا دارد به بیان خاطره ای در این زمینه بپردازیم. استاد میفرمودند (پس از چاپ شدن دیوان اشعار امام خمینی آن را تهیه نمودم و به محضر حضرت علامه حسن زاده آملی تشرف یافتم. حضرت علامه از بنده راجع به کتابی که همراهم بود پرسیدند. عرض کردم دیوان امام است. علامه کتاب را تورق نمودند و فرمودند دیوان امام ، امام دیوان هاست.) این جمله حضرت علامه بسیار پر رمز و راز است. ذوق عرفانی و فلسفی امام موجب شد تا راه برای فعالیت های عرفانی بزرگان دیگر فراهم گردد و این همه اثار فلسفی عرفانی بعد از انقلاب  را ما مدیون حضرت امام می باشیم.  دیدگاه های سیاسی روز استاد دیدگاه های سیاسی ایشان از ابتدای نوجوانی تا کنون کاملا روشن و مشخص بوده است. ایشان سربازی مخلص برای حضرت امام خمینی و زحمت کشیده و خون دل خورده ای برای به ثمر نشستن انقلاب بودند. جان به لب اوردند تا هشت سال جبهه را پشت سر بگذارند و بعد از آن دائما حامی رهبر عظیم الشان انقلاب امام خامنه ای بوده اند و در مواقع حساس بار ها و بار ها به حمایت از این بزرگ مرد الهی پرداخته اند. ایشان دلسوخته ای هستند که در ده ها و صد ها مقطع مختلف با جان و دل به حمایت از رهبر فرزانه خویش مبادرت ورزیده اند و در کوران فتنها مانند فتنه سال 88 جزو پیشگامان حمایت از مقام ولایت بوده اند.جلسات صوتی این حمایت های جانانه در سطح اجتماع به وفور یافت می شود . به گوشی از بیانات ایشان در مورد مسائل سیاسی اشاره مینماییم: ایشان در جلسه 150 معرفت نفس میفرمایند : از سال 54 و 55 که طلبه شدم و اعلامه امام را پخش می کردم تا الان در سیاست هستم. ایشان در جلسه 184 معرفت نفس میفرمایند:مراقب باشید. مسئولیت ما  بسیار سنگین است چه در برابر حکومت و چه در برابر شهدا و ...دنبال رهبر بزرگوارتان باشید. الحمدلله سید بزرگواری است که میخواهد پاک باشد. هر کس میخواهد دست کج یا نا پاک باشد باشد شما اینگونه نباشید. ... اگر دسیسه شود و این آقا ( رهبر ) را از شما بگیرند چه بکش بکشی شود و بدتر از افغانستان می شود. استاد در جلسه 284 معرفت نفس میفرمودند : ( من از دست بعضی از بچه بسیجی ها دل خونم. چرا فقط چشم به تشییع جنازه ها و تظاهرات داریم؟ اینها باشد و خوب است باشد اما چرا از درس غافلیم؟ ...))   متن جلسه ای از استاد صمدی آملی درمورد رهبر معظم انقلاب این رساله شریفی که دیروز در استقبال از مقام شریف و منیع رهبری عظیم‌الشأن، حضرت آقا (آیت الله حسن زاده آملی) تقدیم ایشان فرمودند و هدیه فرمودند، به اسم ، انسان در عرف عرفان. در این رساله حدود 24 واقعه از وقایع مکاشفات نفسانی حضرت آقا (آیت الله حسن زاده آملی) در اینجا ذکر شده. که ایشان می‌فرمودند که من بنا داشتم که این رساله بعد از من چاپ بشود نه الان. در یکی از وقایع این رساله می‌فرماید که آیه مبارکه «و اذا الوحوش حشرت» برای ایشان متمثل شده که تمام ارواح انسان‌های موجود و افرادی که الان هستند، همه را به ایشان نشان بدهند که این‌ها چی اند؟ این ها کی‌اند؟ که شما به عنوان ولی حق در بین این‌ها هستی بدانید مردم که هستند؟ چگونه‌اند؟ باید اولیای او به عالم آگاهی داشته باشند، به اسرار وجودی عالم آگاه باشند ، منتهی کتومند، که در تمام این 24 واقعه شرح شده در رساله، تمام جاها نیمه کاره است، هیچ جا حرف به آخر نرسیده. اسراری است در این رساله، چهل و شش اصل در این رساله آورده‌اند. که اصل چهل و پنجم آن در مورد عالم ذر. عالم ذر که چه اسراری در این جا به وقوع پیوسته، و اسرار دیگر و حقایق دیگری که در این جا آمده است. حضرت استاد علامه (آیت الله حسن زاده آملی) روحی فداه، سرور من، من و شما، صد سال بعد هم ایشان را بشناسیم خیلی حرفه، هزار سال بعد هم بیایند ایشان را بشناسند خیلی حرفه، و چقدر باید بگذرد که تا چه کسانی بیایند و رشته‌ها طی کنند و چه و چه، و بعد ایشان را بشناسند نمی‌دانم، این‌ها چه زمانی واقع می‌شود؛ و آیا در زمان معاصر ما کسی هست که به تمام حقیقت آقا (آیت الله حسن زاده آملی) پی برده باشد؟ نمی‌دانم. هست؟ نیست؟ ان شاء الله که هست، به لطف خدا . خوب اگر نبود آمدن دیروز حضرت مقام معظم رهبری این رساله را چه وقت باید ما زیارت می‌کردیم؟ چرا باید یک رهبر بزرگوار کشور را که تمام مردم با ایشان کار دارند، در حد یک کشور کار داره، در سرحد جهان کار داره، هر روز باید روزنامه‌ها را ببینه و ... حرف از یک مثلاً مسافرت‌ها اینطور ی نیست که حالا آدم یک رهبری را بیاره در یک شهری ، حالا یک چهار تا پارچه‌ای بزنیم که حالا آن‌ها هم طبق احترام مادیه، طبیعیه، ظاهریه. یک مهمان می‌خواهد بیاید شما حیاط تان را جارو می‌کنید و ... ، این پذیرایی متعارف است، این پذیرایی مهمان نیست. این پذیرایی آن حقیقت مهمان نیست. اما می‌خواهیم به این مهمان یک هدیه‌ای بدیم که این هدیه جان مهمان را، این هدیه حقیقت مهمان را، این هدیه ذات مهمان را، با او ارتباط وجودی داشته باشد، حالا چکار کنیم؟ خدایی‌اش درست است که مقام معظم رهبری دیروز آمدند برای آمل، اما این سفر، سفر یگانه ایشان است تا حال، حالا از این به بعد نمی‌دانم، شاید برای ایشان همچنین سفری پیش بیاید یا نیاید، نمی‌دانم. دیگر از این به بعد را باید ببینیم چه پیش می‌آید، اما تا حال ایشان به عنوان رئیس جمهور و رهبری به همه جا رفته‌اند، به سراسر کشور تشریف فرما شده‌اند و همه جا مردم به زیارت ایشان آمده‌اند، لیکن هیچ مسافرتی مثل مسافرت دیروز ایشان نیست، چرا؟ برای این که این رساله آمده، حالا رساله را الحمدلله همین دیروز داده شد که ان شاء الله با یک کیفیت خوبی در تهران هر چه سریع‌تر چاپ بشود و به دست شما برسد. از ناحیه ایشان قول هم دادند که یعنی آقایانی که همراه مقام معظم رهبری بودند قول دادند که عن قریب، به سرعت این رساله در بیاید و در دسترس قرار بگیرد . حالا عزیزان این سفر را، سفر مقام معظم رهبری به شهر آملتان را، این سفر یک سفری که حالا رئیس یک کشوری بخواد بیاد به یک شهری یک سری بزنه این نپندارید. این نیست. آن چه که دیروز به وقوع پیوسته این است که آن جان پاک، آن ذات باطهارت آقای مقام عظیم‌الشأن رهبری، باعث شده که این رساله خودش را در بیاره. این پری رویی تاب مستوری نداشت. این را دیروز مقام معظم رهبری آمدند، این را صیدش کردند، باید دیروز مقام معظم رهبری را به عنوان یک شکارچی که به شکار رساله انسان در عرف عرفان آمده است باید به حساب بیاریم. خوب این روش شریف آقا (آیت الله حسن زاده آملی) که الان این اصلاً در کشور یک بابی باز کرده، که آقای مهمان که برای شما می‌آید، شما یک هدیه‌ای بدهید که مربوط به جان مهمان باشد. این سفر دیروز مقام معظم رهبری، سفر مملکتی می‌خواهید اسمش را بگذارید، بله هست، سفر برای سر زدن مردم یک شهر درسته، اما بنده اسم این سفر را می‌گذارم سفر عقلانی، سفر ملکوتی، سفر باشد که در این سفر، هم آقای مسافر و هم میهمان برای صاحب‌خانه چیزی را به هدیه ببره، که هدیه مهمان چیه؟ خوب شیرین آقا (آیت الله حسن زاده آملی) حرف زده «با سلام و دعای خالصانه و ارائه ارادت بی پیرایه جاودانه»، که این‌ها همه اصطلاحات را آقا روی حساب بکار بردند. فرمود : اگر یک میکرون در آقای خامنه‌ای غل و غش، ناخالصی، غل و غش و و (هر تعبیری می‌خواهید)، یک میکرون، یک میلیونوم، یک هزارم این‌ها در ایشان می‌دیدم نمی‌آمدم، چه کار دارم؟ با ملک و ملکوته، فوق ملکوته! فرمود من با جبرئیل خدا کاری ندارم. با عزرائیل خدا کاری ندارم. این است که می‌فرماید : ارادت بی پیرایه. بله! چون قلب صافی داری، چون جان پاکی داری. دو سه سال قبل بود. منزل یکی از دوستان، عزیزان، مجلس روضه‌ای بود به جهت شهادت حضرت جناب بی بی علیها سلام، که آقا (آیت الله حسن زاده آملی) در اون مجلس تشریف فرما شدند، در بین راه، به یک مناسبتی، حرف از مقام معظم رهبری شد، ایشان (آیت الله حسن زاده آملی) این جمله را می‌فرمودند : «آقا من کاری نه به جبرئیل دارم، نه به عزرائیل دارم، نه به ملک و ملکوت دارم، من گرفتار دل و شه جان دلبرم». حرفشون اینه که من نه مرد این ور و نه مرد آن ور هستم. ان الدنیا (این ور) حرام علی اهل الاخره (برآن وری ها) و الاخره (آن ور) حرام علی اهل الدنیا (برای این وری ها، این ور یعنی دنیا و آن ور یعنی آخرت) اما و کلاهما حرامان علی اهل الله. این یک جمله حضرت آقا (آیت الله حسن زاده آملی) که من نه مرد این ور و نه مرد آن ور، من گرفتار دل و شه جان دلبر، این متن حدیث است، حدیث شریف است. حدیث می‌فرماید : عده‌ای اهل این ورند، دنیایی‌اند، این‌ها قیامت ندارند. عده‌ای اهل آن ورند، بهشتند، حورالعین می‌خواهند، این‌ها دنیا ندارند. اما اهل الله، نه اهل دنیایند، نه اهل آخرتند. من نه مرد این ور، نه مرد آن ورم، من گرفتار دل و شه جان دلبر هستم. اون که با یک سجده‌ای عوالم طی می‌کند و عوالم و عوالم و عوالم، اون که دیگه حالا ما جمع بشویم بگوییم آقا آقا و ... برای ایشان چه ارزشی داره؟ این را که فرمود : (آیت الله حسن زاده آملی) من یک میکرون اگر در این شخص خدای نا کرده، غل و غشی ناخالصی چیزی می‌دیدم نمی‌آمدم. بله این جوری است. پس حالا که می‌آیم و این کتاب را که باید بعد از حیات خودم چاپ کنم نه الان، این را دارم تقدیم ایشان می‌کنم، الحمدلله رب العالمین، معلوم است که جان خیلی خوب است، و چه شیرین در این جا فرمودند : آقای مهمان باید برای صاحب‌خانه هدیه ببره، چه این که صاحب‌خانه هم باید به مهمان پذیرایی کنه. این مهمان که برای این آمل که صاحب‌خانه بود، مهماندار بود، چه آورده؟ حضور باهر النور آورده، حضور باهر النور. یک حضوری که این حضور یک نوری را به درخشش در آورده، کدام نور را؟ رساله انسان در عرف عرفان را دارد درخشش می‌دهد. این زحمتی که آقای خامنه‌ای کشیدند دیروز، این خدمتی که دیروز مهمان شما به شما و به کل کشور و به کل جهان کردند چه بود؟ این بود که یک رساله‌ای را که پری رویی بود و تاب مستوری نداشت، آمدند دیروز از مستوری در آوردند. این حضور باعث شده که این نور انسان در عرف عرفان درخشان بشود، این در بیاید، این آفتاب طلوع کند، این خدمتی بود که ایشان کرد. برای اینکه این رساله پنهان شده بود. مگر آقا (آیت الله حسن زاده آملی) کم کتاب داشتند مگر آقا کم رساله‌ها داشتند؟ چطور شد این رساله را باید به ایشان تقدیم بکنند؟ چه عجیب که داشتند این مقدمه را که برای رهبری مرقوم می‌فرمودند، توفیقی شد و خدمت ایشان تشرف پیدا ‌کردیم ، گفتند : استخاره زدیم به قرآن که ببینیم این رساله را بدهیم به آقا یا نه؟ سوره لقمان آمد : «بسم الله الرحمن الرحیم - الم - تلک آیات الکتاب الحکیم - هدی و رحمة للمحسنین ». آخر نه این که جناب لقمان به حکمت شهرت دارند، این آیاتی که (بنده دارم به تناسب این‌ها) در این رساله شریف انسان در عرف عرفان که یک کتاب حکیم الهی است، که آقا (آیت الله حسن زاده آملی) از این رساله تعبیر بردند به «اثر نمونه دوران»، که در این دوران شما بخواهید یک کتابی را به عنوان نمونه انتخاب بفرمایید، این رساله این کتاب، این آیات کتاب حکیم می‌خواهد برای چه کسی تجلی کند؟ هدی و رحمه لل آقای محسنین. این آقای بزرگواری که محسن است، پاک است، جان پاکی دارد، «هدی و رحمة للمحسنین». حالا این مهمان کیست؟ الحمدلله رب العالمین، این مهمان یگانه دوران است. آن جا فرمود : «این رساله ما، در این دوران، یک اثر نمونه دوران است». این رساله نمونه دوران را به چه کسی داریم تقدیم می‌کنیم؟ به یگانه دوران تقدیم می‌کنیم. آن وقت بنده برداشتم این است که، چون این رساله با این مهمان، با هم دیگر، یک مناسبتی بین شان وجود داشت، آقا فرمودند که : «به پیشگاه مبارک آن ولی به حق»، خیلی هم حرف است، آن ولی به حق که مصداق بارز رساله است. این رساله که عنوانش چیست؟ انسان در عرف عرفان. اگر سوال بکنیم آقا، الان در این ایران ما، در این جهان ما بخواهیم یک چند نفری را پیدا کنیم که عرفان به این افراد، می‌گوید انسان، بخواهیم برای ما، بفرمایید مصداق آن کیست؟ می‌فرمایند : رهبری معظم انقلاب، ایشان به عنوان مصداق این رساله است. آن هم مصداق بارز رساله است، بارز یعنی آشکار. این هم آقا تعمد دارند روی کلمه بارز، خودشون (آیت الله حسن زاده آملی) فرمودند که آقا، این هشت سال ایشان رییس جمهور بودند، الان هم هشت نه سال رهبر هستند، الحمدلله رب العالمین یک کلمه حرف اگه کسی دارد، ایشان یک جایی دست خیانتی، یک مثلاً اختلاسی، یک چیزی برای خودش، برای زن و بچه‌اش، برای دودمانش، مثلاً دستی به کار برده است، نه. که عرض کردم، فرمود اگر یک میکرون در ایشان غل و غش می‌دیدم نمی‌آمدم. الحمدلله جان پاک است. الهی شکر. حالا شما نفرمایید که بله آقا، این که دیگر نیاز نیست حرف زدن این جوری که، برای این که این همه مردم شعار می‌دهند، خیلی خوب، بله، اما الان بنده و شما از مقام معظم رهبری، از ایمان ایشان، از آن خلوت ایشان، از آن تقوای ایشان، از آن باطن ایشان، از سّر ایشان، چه اطلاعی داریم؟ همین اندازه که ما یک ظواهری می‌بینیم. الحمدلله رب العالمین اما کسی را که ملک و ملکوت را بگوید من کاری ندارم، که من فقط با خدای خودم کار دارم، ایشان بخواهند حرف بزنند، تعریف کنند، تمجید کنند ایشان، این حرف چیز دیگری است، این یک لذت دیگری دارد، این یک حساب دیگری دارد. این هدیه ای که دارم به تو می‌دهم با کمال ابتهاج و انبساط دارم می‌دهم، مبتهجم، اصلاً چقدر الان دارم کیف می‌کنم که الحمدلله یک کتابی را دارم به یک کسی می‌دهم که لیاقت دارد، شأنیت دارد. لطف بفرمایید آقا (علامه حسن زاده آملی) را در دیدگاه‌های سیاسی و گروهی وارد نکنید که چطور شده آقا الان انقلابی شده ؟ این طوری حرف نزنید سرور من . آن موقعی انقلابی شده بودند که در سال 42 که طلبه جوانی بودند و مشرف شده بودند به قم ، و رفتند به فیضیه و مسجد اعظم ، در سخنرانی امام خمینی (ره) شرکت کردند و بعد از سخنرانی امام، طلبه ها را گرفتند و زدند . آن موقع حضرت آقا (علامه حسن زاده آملی) باتون می خوره و بیهوش میشه و بین شهدا می افتد . و نزدیک بود که ایشان را به عنوان شهدا مسجد اعظم ببرند و دفن کنند که یک بنده خدایی دید که ایشان یک جنب و جوشی میخوره و ایشان را نجات می دهند .نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت شانزدهم) تعبد و توصیه  استاد به ظواهر دین استاد صمدی آملی عارفی اهل باطن است که هیچ گاه از ظاهر غفلت نورزیده و در توصیه به جویندگان کمال میفرمایند (( شعائر اسلامی را حفظ کنند. خانم های گرامی با پوشش و حجاب قرانی که همان چادر است باشند و با اجازه شوهر از منزل بیرون روند و در اجتماع و درس ها حاضر شوند و آقایان هم با چهره اسلامی به خصوص محاسن و با مراعات حد اقل دستور شرعی باشند که به چهره پیغمبر و آل طاهرینش باشند که ظاهر و باطن خود را مطابق ظاهر و باطن  دین خدای تعالی قرار دهند و بدانند که : دین خدا ناموس خداست و حرمت ناموس الهی را نگهدار باشند... ))منبع:حامل اسرار آری. راه این بزرگمرد و سلسله اساتیدشان از درویشان و صوفی مسلکان ناصاف جداست. این بزرگمردان در عین التزام به ظاهر دین مبین اسلام از باطن نیز غفلت نمی ورزند و ظاهر را نردبان باطن قرار میدهند. از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف نکته‌ای هرگز نشد فوت از دل دانای تو   سه اصل اساسی  انسان ساز حضرت استاد صمدی آملی شخصیتی متعبد و متشرع است که سالکین الی الله را به سه اصل اساسی توصیه مینمایند. ایشان توصیه دائمیشان به سالکین کوی دوست این است که (( عزیزان ! 1- انجام واجبات 2- ترک محرمات 3- کسب حلال . را هرگز فراموش نکنید و در همه امور راه اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط را در پیش بگیرید و با اخلاق اسلامی و سعه صدر باشید تا طی طریق نمایید. )) منبع:حامل اسرار توحید و ولایت و آیا راه رسیدن به باطن دین جز از راه ولایت محقق خواهد شد؟ توصیه و تاکید همیشگی حضرتشان بر توحید و ولایت است و این دو اصل را برای رسیدن به کمالات لایق انسانی کافی و وافی و لازم و واجب میدانند. میفرمایند تمام حرف زیر سر همین دو کلمه است. 1- توحید 2- ولایت و ولایتی جز ولایت علی و اولاد معصومش آیا ولایت است؟ گفتند به خورشید که من چشمه نورم دانند بزرگان که سزاوار سها نیست ایشان در جای جای آثارشان از جمله شرح دفتر دل در صفحه 483 به بعد میفرمایند که ولایت مطلقه تنها از آن علی اعلی عالی است و پس از او به فرزندان معصومش رسیده است و خاتم ولایت مطلقه حضرت بقیت الله الاعظم میباشند . ایشان معتقدند که ولایت مساوق با توحید است. یعنی ولایت همانند توحید در تارو پود عالم سریان دارد. و عالم همه از کانال ولایت مرزوق حق متعال می باشد. توحید و ولایت را می باید به ظرافت خاصی از دیدگاه عرفانی بررسی نمود که اینجا مجاال بحثش نیست. تولی و تبری در سیره و اعتقاد استاد حضرت استاد راه رسیدن به مقامات عالیه را توسل و تمسک به دامان این انوار الهی میدانند و تولی و تبری را وجه تمایز بین مومن و غیر مومن میدانند. دعاهای توسل و زیارات عاشورای ایشان در جبهه های حق علیه باطل و همچنین بعد از جبهه ها تاکنون،  بسیار شنیدنی و شیرین است. ده ها جلسه صوتی ضبط شده از این جلسات در دسترس عموم قرار دارد که الحق و الانصاف تار و پود انسان را متحول و منقلب میکند. اشک های استاد در غم و سوگواری سید الشهدا و محرم ها و سخنرانی ها و منبر های ایشان خاطرات بسیار شیرینی را برای دوست دارانشان زنده مینماید.ایشان دلسوخته ای هستند که خود را خادم و غلام درگاه علی و اولاد او میدانند و عمری با دشمنانش در جبهه ها و بعد جبهه ها جنگیدند و تبری را عملا به جهانیان نشان دادند و سیره ایشان در جبهه ها برای اثبات این مطلب کافی و وافی است و نیازی به نقل قول از مطالب بسیار فراوان ایشان نیست.  اخلاق استاد حضرت استاد صمدی آملی از نظر اخلاقی بسیار انسان متواضع و خاکی و کم حرف و کتمومی هستند. اگر در مجالس سخنرانی ایشان حاضر شوید میبینید که وقتی وارد مجلس میشوند در همان دم در مینشینند و از رفتن به بالای مجلس خود داری میکنند. قبل از رفتن به منبر از روحانیون حاضر میخواهند که این کار را بر عهده بگیرند و اگر کسی این امر را متقبل نشد ایشان با کمال فروتنی به بالای منبر میروند اما عمدتا بیش از سه پله بالا نمیروند و بر روی پله سوم مینشینند. ایشان به سوالاتی که از ایشان میشود با دقت گوش فرا میدهند و به تناسب مخاطب پاسخی شایسته ارائه میکنند. ایشان سالکی مناجاتی است که در عین حالی که در قبض است از مزاح و خوش مشربی غافل نمیشود. شخصیت ایشان به نحوی است که خود را مانند پایین ترین فرد اجتماع فرض میکنند و از کارهای ممدوحی که برای بسیاری از آقایان نا مناسب تلقی میشود ابایی ندارند. مثلا خود ایشان با دستان خودشان برای شهدای گمنام قبر حفر کردند و در مراحل ساخت بارگاه حضوری فعال داشتند و الخ ادب استاد از خصوصیتی که در حضرت ایشان نمود و جلوه ویژه ای دارد ادب ایشان می باشد. به حدی که حتی برای پرسیدن سوال علمی از اساتید حریم نگه می داشتند و به شاگردانشان هم همین توصیه را دارند.استاد در جلسه 211 معرفت نفس میفرمودند:( گاهی با یک سوال از استاد ، شخص خودش را از بسیاری از فیض ها می اندازد.) ایشان به ادب نسبت به اساتید بسیار بسیار تاکید میکنند. به حدی که میگویند هر سوال درسی را هم حق ندارید از استاد بپرسید.سوال نمودن شرایط دارد. زمان مناسب و مکان مناسب میطلبد. و گاهی سوالات ساده استاد را نسبت به شاگرد نا امید و سرد می کند. ایشان اساتیدشان را با احترام خاصی خطاب میکنند و همیشه در نزد اساتید دو زانو مینشینند و هیچ گاه در محضرشان به دیوار تکیه نمیدهند. ایشان معتقدند که فهمیدن حرف اساتید و بزرگان امری است سخت. و رد نمودن بی تامل حرفشان خلاف ادب می باشد.بار ها و بارها فرموده اند که اگر حرفی از بزرگواری میشنوید سریع آن حرف را رد نکنید. ببینید حرف از دهن چه کسی خارج میشود. ایشان همیشه سفارش میکنند که حریم بزرگان را حفظ کنید و برای امور سطحی مانند استخاره و چای خوردن یا امثال این امور مزاحم افراد عالم و دانشمند نشوید زیرا عمر این حضرات بسیار بسیار گرانقدر و با ارزش است که  اگر به توسط این امور متوسط گرفته شود جامعه ای را متضرر می نماید. ایشان در جلسه 235 معرفت نفس از باب مثال میفرمایند : (( به جای اینکه دسته راه بیندازید و بروید وجه ظاهری عالم را ببینید بروید به سراغ کتابهایشان. دیدن ظاهری حظ چشم است اما مطالعه و فهم کتاب حظ عقل. ان کجا و این کجا. آقای حسن زاده آمده به منزل شما. جسم موجود در ایرا، اقای حسن زاده نیست. نفرمایید که ما برویم آنجا. او امده اینجا در قالب این کتاب...)) ایشان با عمل خویش و همچنین با بیان خاطرات به شاگردانشان ادب را می آموزند.برای مثال در جلسه 262 معرفت نفس خاطره ای را از یکی از اساتید نقل میفرمایند: (( خدمت یکی از اساتید حوزه رفتم. دیدم از ابتدا تا انتهای درس سرشان را پایین انداختند. بعد از درس خدمتشان رسیدم و عرض کردم که شرایط شرکت در درس شما چطگونه است؟ ایشان فرمودند بنده سر را به پایین می اندازم. هر کس می خواهد بیاید و هر کس میخواهد برود.)) از خدا خواهیم توفیق ادب بی ادب محروم شد از لطف رب بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زدنیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت هفدهم) سیر و سلوک عملی استاد ایشان سالکی است دائم الجوع که عمدتا در حال روزه به سر میبرند.ایشان سالکی دائم الصمت اند که تا کسی با ایشان لب به سخن نگشاید یا موظف به سخن گفتن نگردند لب از لب وا نمیکنند.ایشان سالکی سحر خیزند که از سنین نوجوانی در سحر خیزی عزمی راسخ داشتند و دائما جوانان را به مغتنم شمردن این ساعات پر برکت سفارش میکنند.  اصول سیر و سلوک انسانی را میتوان در کتاب وجودی ایشان به مطالعه نشست و چه گویم از وصف کمالات ایشان که قلم یارای بیان آن را الحق ندارد. منبر و دهان روزه استاد منبر های خویش را برای تاثیر گذاری بهتر و بیشتر با دهان روزه صحبت میفرمودند. این سیره و روشی است که از استادشان حضرت علامه حسن زاده آملی آموختند. در عرفان میفرمایند که حالات  استاد تاثیر مستقیمی در جان شاگردان دارد. شخصی که مطلبی را برای افرادی تدریس مینماید اگر خودش به آن مطلب عامل باشد آن اثری که میگذارد بسیار شدید تر از زمانی است که صرفا لقلقه زبان است. این مراقبت های دقیق موجب شدهاست که جوانان بسیاری در گوشه و کنار کشور شیفته حضرت استاد شوند و از معارف ایشان بهره مند گردند. دل برگرفته بودم از ایام گل ولی کاری بکرد همت پاکان روزه دار  ماه  پنهان در پس خورشید ایشان قسمت اعظم عمر گرانمایه خویش را صرف شرح و تفسیر آثار گرانقدر حضرت علامه حسن زاده آملی نموده اند تا این بزرگمرد بی نظیر را به جهانیان بشناسانند و همگان را از سفره علوم و معارف ایشان بهره مند نمایند.استاد ماهی است که خود را پشت خورشید حضرت علامه مستور نموده اند و جز از مولای خود حرفی نمیزنند و حتی آثار علمی خویش را در قالب شرح آثار استاد عظیم الشانشان به نفوس شیقه تقدیم میکنند. ایشان با پنهان نمودن خودشان در پس خورشید وجود حضرت علامه حسن زاده آملی ادب شاگردی را به بهترین نحو به جا می آورند و خودشان را ریزه خوار سفره معارف استادشان میدانند. نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی (قسمت هجدهم) جامعیت استاد استاد صمدی آملی بزرگمردی است که در علوم بسیاری به درجه استادی رسیده اند و اثارشان گواه این حقیقت است. ایشان در زمینه های منطق و فلسفه و عرفان و هیئت و ریاضیات و طب و شعر و تفسیر و فقه و اصول و علوم غریبه و ... آثار گرانقدری از خویش به یادگار گذاشته اند که کم نظیر است. به گوشه  کوچکی از این آثار اشاره ای اجمالی مینماییم : 1-      تدریس تمهید القواعد 2-      تدریس نصاب الصبیان 3-      تدریس کشف المراد 4-      تدریس منظومه حاجی سبزواری 5-      تدریس بدایت الحکمه 6-      تدریس نهایت الحکمه 7-      تدریس نفس شفا 8-      تدریس اسفار 9-      تدریس اشرات و تنبیهات 10-   تدریس جواهر کلام 11-   تدریس اصول فقه 12-   تدریس دروس هیئت و نجوم 13-   تدریس فصوص 14-   تدریس لمعه 15-   تدریس مباحث امامت و ولایت 16-   تدریس مباحث سیر و سلوک عملی 17-   تدریس مباحث منطق 18-   تفسیر قران 19-   تفسیر ادعیه و  ده ها کتاب و موضوع دیگر   گوشه ای از شرح های استاد بر آثار حضرت علامه به گوشه ای از این شرح ها به اجمال اشاره مینمایم: 1-شرح دفتر دل 2- شرح قصیده ینبوع الحیوت و ترجمه 3-شرح رساله انسان در عرف عرفان 4-شرح بسم الله الرحمن الرحیم 5-شرح ( شرح فص حکمت عصمتیه فی کلمت فاطمیه ) 6-شرح نهج الولایه 7-شرح ( انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ) 8-شرح رساله رتق و فتق 9-شرح رساله زبرجدیه 10-شرح دوره کامل دروس معرفت نفس 11-شرح گنجینه گوهر روان که ادامه دارد. 12-شرح گوشه ای از رساله لقا الله 13-شرح عیون و سرح عیون مسائل نفس 14-شرح مراتب طهارت 15-پیرامون حضور و مراقبت 16-شرح رساله نور علی نور که ناقص است 17-پیرامون انسان و قران 18-شرح رساله قران و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند 19-شرح رساله صد کلمه در معرفت نفس و... ((از باب تبرک به عدد ۱۹ تنها در نوزده شماره این آثار تنظیم شده است که عزیزان خواننده خودشان از تعداد اصلی این آثار باخبرند و میدانند این ها گوشه کوچکی از آثار ایشان می باشد. عزیزان میتوانند به دی وی دی های ضبط شده از سخنرانیهای ایشان مراجعه کنند و لیست بلند بالا و تعداد جلسات را از آن جا جویا شوند.))  

نظرات  (۱)

سلام
با توکل به خدا می خوایم به مناست ماه مبارک رمضان ختم قرآن بگیریم و ثوابش رو هدیه کنیم به روح پاک شهدا. اگه مایل به همکاری هستید بسم الله. اعلام همکاری کنید تا بهتون اطلاع بدیم کدام جزء رو قرائت بفرمایید.
www.valeh123.blogfa.com
متشکرم، التماس دعا
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">